این مطلب متن گفت و گویی است که با یکی از خبرگزاری ها درباره رویا پارک داشتم. اگر نمیدونید رویا پارک چیه میتونید صفحه معرفی موزه خطای دید رو در وبسایت خودم ببینید. توی این صفحه ویدیوهایی برای معرفی این موزه قرار دادم. یک تور مجازی باحال هم درست کردیم که میتونید ببینید. این موزه حاصل کار من و گروهم به مدت یک سال بوده. که نوروز ۹۸ در دارآباد افتتاح شد. اگر هم دنبال آدرس رویا پارک هستید در یک مطلب دیگه ای به اسم «آدرس موزه خطای دید رویاپارک» توی همین ویرگول گفتم.
حتما تا کنون ویدیوهای زیادی از موزه های خطای دید در شبکه های مجازی دیده اید، رویا پارک اولین تم پارک خطای دید ایران است، به عبارت دیگر از نظر تعدد آثار و کنار هم قرار گرفتن تکنیک های مختلف خطای دید اولین تم پارک مجتمع خطای دید دنیا هم هست.
رویا پارک از نظر سناریو بازدید، نوع آثار، چیدمان و کیفیت آثار، جزو پنج موزه خاص دستهبندی خود به حساب میآید. این موزه تماماً توسط هنرمند ایرانی « صالح سخندان » که بیشتر او را با نام آقای خطای دید میشناسند، طراحی و اجرا شده است. وی چندین سال است که به صورت خاص در حوزه خطای دید فعالیت میکند. او علاوه بر طراحی و اجرای آثار تجاری خطای دید و سه بعدی در زمینه ترویج و توسعه خطای دید نیز تلاش های بسیاری کرده است. او تعداد بسیاری زیادی اثر را صرفا برای انتشار در شبکه های اجتماعی اش طراحی کرده است. همچنین برگزاری ورکشاپ ها و دورههای آموزش نقاشی سه بعدی و خطای دید از جمله فعالیت های او در زمینه ترویج موضوع خطای دید بوده است. صالح سخندان مبدع دقیق ترین روش اجرای نقاشی سه بعدی درگرگون است. این روش را در سال ۱۳۹۳ با نام الگوریتم نگاشت سه بعدی برای اجرای نقاشی های سه بعدی تدوین کرده است.
در این مطلب گفت و گویی داریم با طراح موزه خطای دید ایران، صالح سخندان در مورد ساخت موزه، طراحی و خلق آثار، ایده ساخت این موزه و تجربهها و چالشهایی که در زمان ساخت موزه با آن روبه رو بودند.
خب من سالها است که روی موضوع نقاشیها و استیکرهای سهبعدی و در کنارش تکنیکهای خطای دید و موضوعات و آثار مرتبط با خطای دید کار میکنم. سال ها بود که به فکر کنار هم قرار دادن نقاشیهای سهبعدی در یک محل بودم. جوری که مردم بیایند، بازدید کنند و عکس بگیرند و لذت ببرند.
به همین خاطر من پیشنهادهای مختلف را به مجموعههای مختلفی که توان انجام، یا داشتن چنین مجموعهای را داشتند پیشنهاد دادم. ولی این پروسه به سرانجام نرسیده بود. هم زمان با این کارها، موزه ها یا تم پارک ها در دنیا در حال شکل گرفتن بودند. مثلا موزه trick eye شرق آسیا یا art in paradise یا best museum روسیه. این موزهها در حال گسترش و شعبه زدن در کشورهای مختلف بودن. دیدن افتتاح این موزه ها در دنیا همراه بود با حسی شبیه به حسادت که چرا جاهای مختلف دنیا چنین اتفاقی افتاده است. ولی من اینجا نمیتوانم انجامش بدهم. اما این اتفاق در دنیا، کمک کرد که افرادی که در ایران با این موضوع آشنا نبودند، آشنا بشوند. بدانند که چنین اتفاقی هم میتواند انجام شود و چنین مجموعه ساخته شود.
این موضوع کمک کرد تا بالاخره در اواخر سال ۹۶ موفق بشوم توجه مجموعه ای رو جلب کنم و مجموعه نسبتا بزرگی با آثار خطای دید بسازم.
از یک جایی به بعد به چنین سبک پروژهای که با تکنیکهای خطای دید باشد اصراری نمیکردم. حتی خیلی کوچک، حتی چند نقاشی سه بعدی که در کنار هم تبدیل به یک نمایشگاه بشوند. ولی پس ذهنم بود که این کار قابلیت انجام دارد. و جدا از یک کار فرهنگی، توریستی، تفریحی حتما بازگشت سرمایه خوبی برای سرمایهگذار پروژه خواهد داشت.
برای همین طی یک اتفاق وآشنایی با گروهی که حالا مالک رویا پارک هستند، پیشنهاد چنین پروژهای را دادم. مورد استقبال قرار گرفت. و توانستیم پروژه رویاپارک رو کلید بزنیم. در نتیجه یک موزه خطای دید خاص و خوب را در ایران داشته باشیم.
ایده ساخت موزه خطای دید همان طور که اشاره کردم از اواخر سال ۹۶ مطرح شد. به خاطر جذابیتش برای گروه سرمایه گذار خیلی سریع وارد فازهای بعدی شد. فاز اولیه چنین پروژه ای که وسعت زیادی هم داشت فاز مطالعاتی یا تحقیقاتی بود. تحقیق در مورد این بود که چنین موزه ای در ایران باید چه مختصات و ویژگی ای داشته باشد.
توجه به اینکه بازدیدکنندگان قشر ایرانی هستند. درست است که توریست را هم هدف قرار گرفتیم ولی باید در نظر گرفت بالای نود درصد از بازدیدکنندهگان ایرانی هستند. چنین بازدید کننده ای چه سبک از محتوایی را میپسندد.
با توجه به این موضوع و تجربه های بین المللی که وجود داشت در این حوزه از ابتدای سال ۹۷، اواخر فروردین ماه فاز مطالعاتی را من شروع کردم.
فاز طراحی اولیه شامل سناریوی بازدید، تعداد آثار، سوژه آثار بود. این بخش را تا مرداد ماه سال ۹۷ طراحی کردم که بتوانیم بر اساس آن وارد فاز اجرایی بشویم. این به معنای ساخت و ساز رسمی آثار و طراحی قطعی آثار میشد. این بخش خودش قسمت بزرگی از این پروژه به حساب میآمد. تا اواخر سال ۹۷ این فاز ساخت و ساز طول کشید.
فاز مطالعاتی از اواخر فروردین شروع شد و حدودا دو سه ماه طول کشید. قسمت اصی که قرار بود سبک موزه را تعیین کنم. اینکه چه سبک آثاری را باید در آن نمایش بدهیم. به این نتیجه رسیدم که دو ژانر مختلف یا دو برخورد مختلف با چنین موزه هایی در دنیا وجود دارد.
موزههای آسیای شرقی که بیشتر تمرکز کرده بودند روی سرگرمیهای لحظه ای. مثل نقاشیهای سهبعدی و آثاری که با آن میتوانستند عکسهای جالب بگیرند و توریست را هدف گرفته بودند. دیگری سبک اروپای غربی بود. این موزهها بیشتر سبک موزه های علم بودند. موزههایی که بیشتر به قسمت علمی آثار اشاره داشتند و کاملا متفاوت بودن از موزه های آسیایی.
با این اوضاف من به دنبال جواب یک سوال بودم. این که چطور میتوانم کاری بکنم که ترکیبی از این دو سبک موزه را توی یک محل به وجود بیاروم. به صورتی که هم علاقهمندان به علم برایشان جالب باشد و بتوانند با سوالهای جدید روبه رو شوند. هم کسانی که دوست دارن عکاسی کنند، تفریح کنند و خوشحال باشند.
برای همین به این نتیجه رسیدم که ما باید حدود ۷۰ درصد آثار، جنبه سرگرمی بیشتری داشته باسند. لایه ی دومشان مضوعات تکنیکی یا فنیای باشد که باعث ایجاد سوالهای علمی و کنجکاوی در جوان ها و نوجوانها بشود. به همین منظور ایده اینکه موزه ما تبدیل بشود به چند بخش مختلف را مطرح کردم. بر این اساس شروع کردم به طراحی. این بخش ها هر کدام یک حوزه خاصی از خطای دید را هدف بگیرند. پس رویا پارک تقسیم شد به شش بخش مختلف. هر کدام مربوط به یک سوژه جذاب خطای دید.
همان طور که اشاره کردم در فاز طراحی و مطالعاتی به صورت قطعی به این نتیجه رسیدم که موزه باید دارای بخشهای مختلفی باشد. بخش هایی که بتوانم تکنیک های مختلف را کنار هم قرار بدهم . همچنین برای بازدید داستان و دلیلی وجود داشته باشد. درسته که یک مسیر واضح و مشخص را تعریف نمیکند ولی پشت آن دلیلی وجود دارد. که چرا بخش اول بخش آثار سه بعدی و نقاشی های سهبعدی است. بعد از آن آینهها را میبینید و بعد پرسپکتیو و بعد جاذبه و بعد ترفند ها و بعد بخش تاریک.
من قصدم این بود که بازدیدکنندهها بازدید و عکس گرفتن را با یک هیجان شروع کنند. بعد وارد یک تجربه جدید بشوند. تا بیشتر تجربههای دیدن را به چالش بکشد.
از اینکه چقدر میتوانند دقت کنند به اطرافشان. چقدر پدیدههای به ظاهر ساده میتوانند دو معنایی باشن و پیچیده. برای همین ترتیب قرار گرفتن بخش ها جوری است که فراز و فرود دارد و باعث خسته شدن بازدیدکننده نمیشود.
در کنار آن تکنیک های بسیار متنوع خطایدید را به نمایش میگذاره. آثار به شکلی هستند که میتوان با آنها عکس و فیلم گرفت. اونایی که فقط برای دیدنند، بتوانند ببینند و در آثار کشف و شهود داشته باشند و کنجکاویشان را اغنا کنن.
نکته ای در مورد تکنیکهای خطای دید و آرتیست فعال این حوزه وجود دارد. در جواب این سوال به ذهن من میرسد. این که به صورت جالبی فکر میکنیم خطای دید سوژهای است که میشود روی آن کار کرد.
ولی آرتیست های دنیا به روش خاص و تخصصی در این حوزه فعالیت میکنند. برای مثال tracy lee stum آرتیست آمریکایی، به صورت خاص فقط در حوزه نقاشی سهبعدی فعالیت میکند یا Edgar Muller آرتیست آلمانی نیز در حوزه نقاشی سهبعدی فعالیت میکند. این آرتیستها پیشگامان نقاشی سهبعدی در دنیا هستند ولی فقط روی یک تکنیک خاص که نقاشی سه بعدی است کار میکنند.
حتی اگر در مورد استیکر سهبعدی که نسخه دیجیتال نقاشیهای سهبعدی هستن صحبت بکنیم این آرتیستها نمیتوانند فعالیت بکنند چون به صورت خاص هنرمندان نقاشی بودند که کارشان نقاشی بوده و بعد وارد این تکنیک شدند.
اما کاری که من در سالهای فعالیتم انجام دادم این بود که خودم را محدود نکردم به اینکه بگویم من نقاش هستم یا طراح گرافیک. یا طراح این حوزه خاص. بنابراین تکنیکهای مختلف را تجربه کردم که چطور ساخته میشوند و چطور میشود آنها را اجرا کرد .
موزه خطای دید رویاپارک فرصت خوبی بود. فرصت اینکه تمام کارهایی که من به صورت پراکنده طی پرژههای مختلف برای برندهای تجاری انجام میدادم و ایدههایی که با تکنیک خطای دید انجام میدادم را در یک محل جمع کنم. تبدیلشان کنم به آثاری که ارزش دیدن دارند . از نظر طراحی و تجربه کردن که تبدیل بشوند در نهایت به موزه خطای دید.
در بخش قبلی اشاره کردم که فاز اولیه طراحی تا حدود مرداد ماه طول کشید. مکانی که برای ساخت موزه در اختیار ما قرار داشت، یک فضا دارای دو طبقه در موزه دارآباد تهران بود. این فضا در گذشته موزه آبزیان بود که به صورت متروکه باقی مانده بود و عملا کارکردی نداشت.
دو طبقه دایرهای شکل که درونش چیدمان شده بود. کاری که من در ابتدا انجام داده حذف همه چیز بود. این بود که تمام آیتمهای اضافه حتی دیوارهای ساخته شده آنجا را تخریب کردم و تبدیلش کردم به دو طبقه ی کاملا صاف و خالی. تا بتوانم آن سناریوی لازم، که شامل مسیر بازدید و جانمایی آثار بود را درونش طراحی کنم.
ساخت دیوارههای جداکننده و کفسازی موزه از شهریور ماه سال ۹۷ شروع شد و تا حدود دی ماه ادامه داشت. عملیات طراحی اصلی و ساخت آثار هم به موازات آن شروع شده بود. چون ابتدا باید دیوارههای اصلی ساخته و کفسازی انجام میشد و بعد آثار به مجموعه ملحق میشد.
طراحی قسمتهایی که نیاز به طراحی دیجیتال داشتند و نقشههای فنی که نیاز به اجرا داشتند، را شروع کردم. تا زمان تمام شدن ساخت دیوارهها به فضایی رسیده بودیم که تیم اجرای آثار بتوانند پیاده سازی آثار را شروع کنند. یعنی فاز طراحی ابتدا انجام شد و همزمان با فاز طراحی اصلی، ساخت و ساز دیوارهها، کفسازی و آماده کردن بستر اجرای آثار انجام شد.
همزمان با آن به محض اتمام پروسه طراحی قطعی آثار که فکر میکنم تا دی ماه همچنان ادامه داشت و در بخش سهبعدی به طور خاص حتی تا اسفند ماه در حال ادامه بود، به صورت موازی طراحی و نقاشی و چاپ و نصب میشد. بسیار کار فشردهای بود که تا روزهای آخر اسفند و اوایل فروردین نود و هشت هم همچنان در حال انجام بود.
مطمئنا وقتی پروژهای با این حجم از آثار و اتفاقات در یک زمان محدود که شش ماه کاری بود، شکل میگیرد باید گروهها و افراد مختلف با تخصصهای مختلف حضور پیدا کنند و دستبهدست هم بدهند تا مجموعه بینظیری ساخته بشود.
من از شبکههای اجتماعی و وبسایتی که داشتم، استفاده کردم. یک فراخوان عمومی گذاشتم تا بتوانم یک گروه خوب را کنار هم جمع کنم. این کار را از اوایل تابستان نود و هفت انجام دادم. اتفاقی که افتاد این بود که با هنرمندان خیلی خوبی آشنا شدم. دوستانی که توان این را داشتند در کنار هم بتوانیم کمک بکنیم و این آثار را به سرانجام برسانیم .
من تعداد بسیار زیادی از آثار با تکنیکهای مختلف، که هر کدامشان نیازمند تخصص و توانایی خاصی بودند را طراحی کرده بودم و باید این آثار به قرارداد زمانیشان میرسیدند. برای انجام این پروژه ما نیاز به نقاشی، حجم سازی، ساخت دکور، کار با آینه و شیشه، کار چاپ و نصب و غیره داشتیم. تمامی این تکنیکها چیزهایی بود که من در گذشته هرکدام را تجربه کرده و انجام داده بودم. اما انجام تمام این آثار به علت تعدد، که حدودا ۹۰ آیتم مختلف بود در زمان بسیار محدود به تنهایی انجامپذیر نبود. در نهایت گروه خیلی خوبی به وجود آمد که موفق شدیم در کنار هم این کار را انجام بدهیم.
دستیاران و همراهان اصلی من در ساخت این پروژه ده نفر بودند. این دوستان را در صفحه مخصوص رویا پارک معرفی کرده ام. نقاشی کردن و ساخت سازهها و کارهای بسیار متنوع. اینها واقعا سخت و نفسگیر بود. گروه واقعا انرژی بیحد و مرزی برای انجام این کار گذاشت تا این پرژه به سرانجام برسد.
ما در پروژه رویاپارک نیاز به پیمانکاران متعددی هم داشتیم. که کارای مختلفی را انجام میدادند. مثلا ساخت دیوارها، کفسازی یا پیاده کردن آینه ها که کار دشواری بود. حدودا ۵ گروه پیمانکاری بودند که با هم موفق شدیم این کار را با جزییاتی که من میخواستم به سرانجام برسانیم.
در ساخت چنین پروژههایی قسمتهایی وجود دارد که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته شود. مثلا به صورت خاص در مورد موزه خطای دید موضوع نورپردازی آن است. کنار تمام آن سناریوی بازدید و طراحیهای خاصی که انجام دادیم، طراحی نورپردازی این پروژه جای اشاره دارد.
نورپردازی این پروژه جوری طراحی شده است تا بهترین نتیجه را برای بهتر دیده شدن آثار به نمایش بگذارد. از نورپردازی بخش سهبعدی گرفته تا نورپردازی بخش آینهها که یک فضای غوطهوری را شبیه سازی میکند. نورپردازی بخش پرسپکتیو و بخش آخر که به صورت خاص نورپردازی uv دارد.
در مجموع فکر میکنم اتفاق خوب و با کیفیتی است و جزو بهترین مجموعه های تفریحی در منطقه میتوان از آن نام برد.