واقعیت تلخ و تکاندهنده این است که ما هرگز نمیدانیم چه وقت همه چیز تغییر میکند، فرصتها چه زمانی در خانه ما را میزنند، آیا لحظهای که هماکنون از دست میدهیم فرصت بزرگ زندگی نبوده و... تمام چیزهایی که به ما هدیه شده، روزی از ما پس گرفته خواهد شد و ما هرگز این راز بزرگ را کشف نخواهیم کرد که فرصت بعدی دور است یا نزدیک!
اجازه ندهیم این واقعیتهای به ظاهر تلخ و گزنده ما را افسرده کنند. بگذاریم حقایق زندگی ما را به خودمان بیاورد تا از این به بعد، فرصتها را از دست ندهیم.
پس تا دیر نشده کاری انجام دهیم!
عشق تا وقتی ظهور نکند و آثار و نتایج آن را نبینیم، شناخته نمیشود. پس اگر در زندگی، عزیزی داریم که عاشقش هستیم، همین امروز به او بگوییم. اگر کسی را دوست داریم، به او نشان بدهیم. قلبها به طور معمول با حرفهایی که نگفته مانده یا نادرست تعبیر شده، می شکنند و درمان قلب شکسته به مراتب دشوارتر از مراقبت پیش از آسیب است. شاید فردایی در کار نباشد. امروز، روزی است که می توانیم عشق خود را به زبان بیاوریم و شگفتی آن را به وضوح ببینیم!
یک نفر تعریف می کرد، پدربزرگش برای تولد 17 سالگی او هدیه ای نخرید و یکی از تیشرت های خودش را به او داد و گفت: چون تیشرت دیگر به دردش نمی خورده و از طرفی فکر میکند به او بیشتر می آید، آن را به نوه اش هدیه داده است.
آن فرد می گوید: «آن روز به اهمیت هدیه پی نبردم و تا حدی از کار پدربزرگم دلخور شدم، بنابراین چندان که باید، از او تشکر نکردم. فقط یک لبخند خشک و خالی زدم، تیشرت را روی میز گذاشتم و سراغ هدیه های دیگر رفتم.
پدربزرگ، دو روز بعد با سکته قلبی از دنیا رفت و آن تیشرت، آخرین هدیه ای بود که او در تمام عمرش به کسی داده بود. حالا این حسرت همیشه در دل مرد جوان مانده که چرا آن روز به خاطر هدیه ای چنان گرانبها از پدربزرگش تشکر نکرده است!
انسان می تواند تقریباً یک هفته بدون آب، دو هفته بدون غذا و سالها بدون خانه دوام بیاورد، اما با تنهایی هرگز نمی تواند کنار بیاید. تنهایی بدترین درد و رنج انسان است. بدترین و آزاردهنده ترین نوع تنهایی وقتی است که با خودمان راحت نیستیم و هرگز هم نمی توانیم از خودمان فرار کنیم.
حقیقت این است که یک دوست یا شریک زندگی می تواند زیبایی هایی زیادی به زندگی ما اضافه کند، اما نمی تواند خلأیی را که در ما هست، پر کند. ما به تنهایی مسؤول پر کردن این حفره خالی هستیم. اگر وقتی تنها هستیم، احساس ناامیدی می کنیم و حالمان بد است، نشانه خوبی نیست و معنایش این است که قبل از هرچیز و هرکس باید روی روابط با خودمان کار کنیم.
گناه تصمیم های اشتباه را گردن قسمت و سرنوشت نیندازیم! اشتباهات خود را بپذیریم. فراموش نکنیم تمام افراد اشتباه می کنند. از این اشتباهات تجربه بیندوزیم تا قدرتمند شویم. آگاهی به این که ما مسؤول اعمال و نگرشها و تصمیم های خودمان هستیم، نشان دهنده این است که حق انتخاب داریم و برای عوض کردن سرنوشتمان، آزادیم. درست است که حوادث گذشته، احساسات و دیدگاه شما را شکل می دهد، اما تمام اینها تغییر می کند به شرطی که بخواهید و مشتاق باشید همه چیز را از نو بسازید.
دفعه بعدی که از همه چیز شکایت دارید و در حال گله از زمین و زمان هستید، لحظه ای دست نگه دارید! با خودتان صادق باشید و ببینید آیا واقعاً می خواهید اوضاع را تغییر دهید یا فقط دوست دارید ناله و شکایت کنید؟
گاه در پسِ هر گله و شکایت، این خواسته وجود دارد که می خواهید تغییر کنید و همه چیز را هم تغییر دهید. پس اوضاع و شرایط دشوار را با نالهکردن، دشوارتر نکنید. با افکار مثبت، ایده ها و فعالیتهای تازه، موقعیت جدیدی خلق کنید.
خودِ مانع، برای متوقف کردن شما کافی نیست. آنچه شما را از ادامه راه باز می دارد، این باور است که نمی توانید از مانع عبور کنید. مشکل این نیست که چیزی کم دارید یا مشکلات شما بیش از اندازه است. مشکل این است که به جای کوشش، منتظر شرایط خوب و فرصت مناسبی می مانید که وجود ندارد. موفقیت هایی که در زندگی به دست می آید، نتیجه پذیرفتن واقعیت ها و رودررویی با آنهاست نه فکر و خیال های ما. برای عدم موفقیت هایتان بهانه نتراشید و فقط بر تمام دلایلی که چرا باید کاری را انجام دهید و چرا باید از مانعی عبور کرد، تمرکز کنید. دشواریها همیشه وجود دارد، اما فراموش نکنید همیشه راهی برای گذر از شرایط دشوار وجود دارد.
با خودتان صادق باشید. شما نمی توانید از تمام آدمهای دور و برتان محافظت کنید. پس بیش از حد سرتان را در زندگی دیگران فرو نبرید و در مشکلات آنها کنجکاوی نکنید. زندگی دیگران مال شما نیست که بخواهید با روشهای خودتان به مشکلات آنها رسیدگی کرده یا آنها را حل و فصل کنید. مطمئن باشید حتی آدمهایی که در شرایط دشوار به سر می برند، تا از شما نخواسته اند، دوست ندارند در کارشان دخالت کنید.
در زندگی، وقتی درخواست عذرخواهی طرف مقابل را رد می کنید، منتظر روزی باشید که او هم عذرخواهی شما را قبول نکند و اغلب این اتفاق می افتد چون دنیا صحنه واقعی عمل و عکس العمل است. عذرخواهی بهترین و آخرین راه برای پایان دادن به مشکلات است. کسی که پیش از دیگران عذرخواهی می کند، قویتر است و کسی که ابتدا پیشقدم می شود، انسان شادتری است. به خاطر اشتباه عذرخواهی کرده و این را در رفتارتان هم نشان بدهید. وقتی از کسی عذر می خواهید، به چشمهایش نگاه کنید تا معنای واقعی احساس شما را درک کند.
رابطه ترک خورده ای که پیش از این با بخشش ترمیم شده، به مراتب قویتر از رابطه اولیه خواهد بود، اما همیشه این طور نیست. پس به خاطر داشته باشید بخشش لزوماً برای جوشدادن رابطه خوب نیست و گاهی هم باید به یک رابطه ناسالم پایان داد. نکته مهم همین است. گاه یک رابطه اساساً اشتباه است و به هر دو طرف یا یکی از آنها آسیب جدی می زند. بنابراین به چنین رابطه ای پایان دهید و به جای بخشیدن طرف مقابل، خودتان را ببخشید. این کار به شما اجازه می دهد بر آینده، بدون گلاویز شدن با گذشته تمرکز کنید. بدون بخشیدن خودتان هرگز نمی توانید زخم ها را درمان کنید و جراحتهای رابطه معیوب تا مدتها شما را درگیر می کند و در زندگی پیشرفت نخواهید کرد. آنچه در گذشته اتفاق افتاده، فقط یک فصل از زندگی شماست.
حتماً شما هم آدم هایی را دیده اید که تمام روز را به انتظار رسیدن ساعت پنج عصر می گذرانند. تمام هفته را منتظر جمعه می مانند و تمام سال را به امید سال جدید سپری می کنند و گاه تمام عمرشان را در حسرت رسیدن به خوشبختی هدر می دهند. شما سعی کنید یکی از آنها نباشید! تمام عمرتان را منتظر نمانید، تا بالاخره یک روز به این نتیجه برسید که زندگی چقدر زیباست و چه احساس خوبی دارید. زندگی خوب، درست در همین لحظه ای است که در آن هستید. همین لحظه ای که نباید آن را به انتظار یک لحظه بهتر، هدر داد.