طراحی گرافیک یا گرافیک دیزاین فرآیند ارتباطات بصری، و حل مسئله از طریق استفاده از تایپ، فضا، تصویر و رنگ است. رشتهی طراحی گرافیک زیرمجموعهی ارتباطات بصری و طراحی ارتباطات در نظر گرفته شدهاست، اما گاهی اوقات اصطلاح «طراحی گرافیک» میتواند به خاطر اشتراکات فنی پیچیده، به جای طراحی ارتباطات و ارتباط بصری استفاده شود. بهطور کلی تعریف دیگری که میتوان برای آن بیان کرد این است که: طراحی گرافیک هنری است که هدف آن برقراری ارتباط فراتر از کلمات است. طراحان گرافیک از روشهای مختلف در ایجاد و ترکیب کلمات، نمادها و تصاویر به منظور خلق یک نمایش تصویری از ایدهها و پیام استفاده میکنند. طراح گرافیک ممکن است ترکیبی از تایپوگرافی، هنرهای بصری و تکنیکهای صفحهآرایی را برای تولید یک نتیجهی نهایی استفاده کند. طراحی گرافیک، اغلب به هر دو فرآیند (طراحی) که توسط آن ارتباط ایجاد شدهاست و محصولات (طرح) که تولید میشوند اشاره میکند.
تاریخچهی طراحی گرافیک
در حالی که طراحی گرافیک به عنوان یک رشتهی نسبتاً جدید، برای اولینبار توسط ویلیام ادیسون دیگینز در سال ۱۹۲۲ ابداع شد، فعالیتهای طراحی گرافیک به گستردگی تاریخ بشریت است: از غار لاسکو، تا ستون تراژان رم تا دستخطی از سدههای میانه، تا نئونهای خیرهکننده از گنزا. در تاریخچهی قرن بیست و بیستویکم، گاهیاوقات تمایز و همپوشانی نامشخصی از هنر تبلیغات، طراحی گرافیک و هنرهای زیبا وجود دارد. گذشته از این، آنها در بسیاری از همین عناصر مثل، نظریهها، اصول، شیوهها و زبان مشترک اند و گاهی مشتریان تجاری و حامیان مشترکی نیز دارند. در هنر تبلیغات هدف نهایی فروش کالاها و خدمات است.
قرن بیستم
نام «طراحی گرافیک» برای اولینبار و در سال ۱۹۲۲ در مقالهی «نوع جدید چاپ، خواستار طراحی جدید» توسط ویلیام ادیسون دیگینز، طراح کتاب آمریکایی، استفاده شد.
طراحی گرافیک راف که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد، به عنوان اولین کتابی است که در عنوان آن «طراحی گرافیک» درنظر گرفته شدهاست.
یان چولداری اصول تایپوگرافی مدرن را در کتاب ۱۹۲۸ خود و با عنوان تایپوگرافی مدرن تدوین کرد. او بعدها فلسفهای را که در این کتاب به عنوان فاشیستی بودن حمایت میکرد، رد کرد.
سیپی پینلیز زنی پیشگام در قرن بیستم (۱۹۰۸-۱۹۹۱) بود که پا به حرفهی طراحی گرافیک گذاشت و این کار در زمان خود، مردانه تلقی میشد، ولی او سدها را شکست. او ایدههای نوآوانهی زیادی داشت و از اینکه آنها را تحقق ببخشد هراسی نداشت. او نخستین مدیر هنری بود که اقدام به انتخاب هنرمندان تصویرساز کرد. اندی وارهول و بنشان ازجمله کسانی بودند که زیر نظر او شروع به تصویرسازیهای داستانی کردند.
در سالهای بعد دیدهشد که طراحی گرافیک بهعنوان سبکی جدید، مورد پذیرش گسترده و کاربرد قرار گرفت. اقتصاد پررونقِ بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا باعث احساس نیاز بیشتری به طراحی گرافیک، عمدتاً در حوزهی تبلیغات و بستهبندی شد. مدرسهی طراحی باوهاوس آلمان در شیکاگو و در سال ۱۹۳۷ «تولید انبوه» مینیمالیسم را به آمریکا هدیه داد؛ جرقهای از معماری و طراحی مدرن.
با رشد صنعت طراحی گرافیک حرفهای بهصورت موازی، مصرفگرایی نیز افزایش یافت. این موضوع سبب برخی نگرانیها و انتقادات، بهویژه از درون جامعهی طراحی گرافیک با عنوان بیانیهی First Things First شد. این انتقادات برای اولینبار توسط کن گارلند در سال ۱۹۶۴ مطرح شد و در سال ۱۹۹۹ با عنوان مانیفست ۲۰۰۰ در مجلهی مهاجر، شماره ۵۱ بازنشر شد.
طراحی گرافیک به عنوان یک تخصص مستقل از اواسط سدهی بیستم مطرح شد. تا آن هنگام ادارهی بنگاههای تبلیغاتی و تهیهی آگهیهای تبلیغاتی توسط هنرمندان تجاری انجام میشد. این متخصصین عبارت بودند از: صفحهبند (هنرمندان صفحهآرا)، حروفچین که عنوان و متن را با تمام جزئیات طرحریزی میکرد و دستورالعملهایی برای حروفچینی میداد، انواع مختلف تصویرگرانی که هر نوع آثار ترسیمی از نمودارهای فنی تا اسکیسهای مد را تهیه میکردند، رتوشکاران، هنرمندان طراح حروف و دیگرانی که طرحهای نهایی را برای تکثیر آماده میکردند. بسیاری از هنرمندان تجاری –از جمله طراحان پوستر- همزمان دارای چند تخصص بودند.
انواع طراحی گرافیک
چندین نوع طراحی گرافیک وجود دارد که هر کدام یک حوزهی تخصصی مستقل بهحساب میآیند، اما اغلب آنها با هم همپوشانی دارند. هر طراح گرافیکی، نیاز به مجموعهی خاصی از مهارتها و تکنیکهای طراحی دارد، بسیاری از طراحان فقط در یکی از این بخشها متخصصاند، اما برخی دیگر از آنها روی چند بخش تمرکز میکنند. ولی از آنجا که این صنعت بهطور مداوم در حال تغییر است، طراحان باید همیشه در حال یادگیری باشند و دانش و اطلاعات خود را در بخشهای مختلف طراحی گرافیک افزایش دهند. طراحی گرافیک شامل انواع زیر است:
هویت بصری: یک برند رابطهی بین یک تجارت و سازمان با مخاطبانش است. یک هویت تجاری به این صورت است که سازمان با شخصیت، لحن، ذات و همچنین خاطرات، احساسات و تجربیات خود در حال برقراری ارتباط است. هویت بصری به این شکل است که: عناصر بصری بهعنوان چهرهی یک برند عمل میکنند تا آن خصوصیات نامشهود را از طریق تصاویر، شکلها و رنگ بیانکنند. طراحانی که در طراحی گرافیک هویت بصری تخصص دارند با سهامداران برندها کار میکنند تا لوگو، تایپوگرافی، پالتهای رنگ مختص برند و تصاویری که نمایانگر شخصیت آن برند است را ایجاد کنند.
بازاریابی و تبلیغات: بازاریابی خوب، افراد را براساس خواستهها، نیازها، آگاهی و رضایت خود از محصول، خدمات و یا برند درگیر میکند. از آنجا که مردم همیشه محتوای بصری را جذابتر میدانند، طراحی گرافیک به سازمانها کمک میکند تا به صورت مؤثرتر تبلیغ کنند. طراحان برای ایجاد استراتژیهای بازاریابی با صاحبان شرکتها، مدیران و یا متخصصان بازاریابی همکاری میکنند. طراحان میتوانند فقط در بازاریابی سنتی مثل تبلیغات مجله متخصص باشند و یا اینکه در بخشهای تبلیغات دیجیتال هم همزمان فعالیت کنند. نمونههایی از طراحی تبلیغات میتواند شامل: کارت پستال و بروشور، تبلیغات بنری، اینفوگرافیک، پوسترها و تبلیغات مجلهها باشد.
رابط کاربری: رابط کاربری(UI) نحوهی تعامل کاربر با یک دستگاه یا برنامه است. طراحی رابط کاربری فرایند طراحی رابطها برای استفادهی آسان و تجربهای کاربرپسند است. طراحی UI بر تجربهی بصری کاربر و طراحی عناصر گرافیکی روی صفحه، مانند دکمهها و منوها متمرکز است. طراحان UI در اپهای تلفنهمراه، اپهای مخصوص وب و بازیها متخصصاند. علاوه بر این آنها با طراحان UX (تجربه کاربری) (که تعیین میکنند برنامه چگونه کار کند) و توسعهدهندگان UI (که برای تولید اپ کد مینویسند) همکاری نزدیکی دارند. نمونههایی از رابط کاربری شامل طراحی صفحهی وب، طراحی قالب (WordPress ، Shopify و غیره) و... است.
انتشارات: انتشارات به طور سنتی یک رسانهی چاپی است. طراحی انتشارات یک نوع کلاسیک از طراحی است و شامل طراحی کتابها، روزنامهها، مجلات و کاتالوگها فکر میشوند. طراحان گرافیکی که در نشریات تخصص دارند با ویراستاران و ناشران کار میکنند تا طرحهایشان با دقت در چاپ و زیبایی از نظر بصری همراه باشند.
بستهبندی: بیشتر محصولات برای حفاظت و ذخیرهسازی، توزیع و فروش، به نوعی بستهبندی نیاز دارند. طراحی بستهبندی میتواند بهطور مستقیم با مصرفکنندگان ارتباط برقرار کند، که این امر به ابزاری بسیار ارزشمند برای بازاریابی تبدیل شدهاست. هر جعبه، بطری، قوطی، ظرف و... فرصتی برای روایت داستان یک برند است. طراحان بستهبندی، کانسپت را ایجاد میکنند، موکاپها را توسعه داده و فایلها را برای چاپ ارسال میکنند. این امر نیاز به دانش تخصصی در مورد فرآیندهای چاپ و درک جدی در مورد طراحی و ساخت صنعتی دارد.
موشن گرافیک: به بیان سادهتر، موشن گرافیکها، تصاویر درحال حرکت هستند. آنها میتوانند شامل انیمیشن، صدا، تایپوگرافی، تصاویر، فیلم و... باشند که در رسانههای آنلاین، تلویزیون و فیلمها استفاده میشوند. محبوبیت این بخش در سالهای اخیر با پیشرفت فناوری بسیار زیاد شدهاست. "طراحی موشن گرافیک" یک بخش جدید برای طراحان است. پیشرفتهای فناوری در کاهش زمان و هزینهی تولید آنها کمک میکند. اکنون، موشن گرافیک یکی از جدیدترین انواع طراحی است و میتواند در تمام سیستمعاملها یافت شود. نمونههایی از موشن گرافیک شامل آرمهای متحرک، تریلرها، فیلمهای تبلیغاتی و... است.
گرافیک محیطی: گرافیک محیطی یک عمل چند رشتهای است که ادغام گرافیک، معماری داخلی و طراحی صنعتی است. طراحان برای برنامهریزی و اجرای طرحهای خود با تعدادی از افراد متخصص در این زمینهها همکاری میکنند. به همین دلیل، طراحان این بخش معمولاً در طراحی گرافیک و معماری دارای تجربه هستند. آنها باید با مفاهیم طراحی صنعتی آشنا باشند و بتوانند نقشههای معماری را بخوانند و ترسیم کنند. نمونههایی از گرافیک محیطی شامل نقاشی دیواری، فضای داخلی فروشگاهها، فضاهای رویدادها و کنفرانسها و... است.
هنر و تصویرگری: حتی اگر هنر و تصویرگری از لحاظ فنی با طراحی گرافیک متفاوتاند اما آنقدر از آنها در حوزههای تجاری و در چارچوب طراحی گرافیک استفاده شدهاست که دیگر تصور آنها بدون هم مشکل است. گرافیستها از رسانهها و تکنیکهای مختلفی برای کار با نویسندگان، ویراستاران، مدیران، بازاریابان و مدیران هنری در زمینههای مختلف طراحی گرافیک استفاده میکنند. آنها غالباً در انیمیشن یا معماری تجربه دارند و این مهارتها باعث میشود طراحان گرافیک بهعنوان گرافیست و تصویرگر نیز فعالیت کنند (و بالعکس).
انواع مهارتهایی که یک طراح گرافیک باید آنها را بداند
برخی از الزامات در زمینهی مهارت و برای طراحان گرافیک وجود دارد که به طور کلی و تیتروار شامل موارد زیر است.
داشتن توانایی در برندسازی و معرفی کالا.
داشتن استعداد هنری و طبیعتی خلاق.
توانایی ترسیم.
داشتن مهارت در تحلیل بصری.
داشتن توانایی تجزیه و تحلیل مخاطبان هدف و گزینههای ممکن برای برقراری ارتباط.
توانایی اعمال تکنیکهای مختلف نقاشی، ترجیحا هم با ابزار دستی و هم دیجیتال.
داشتن توانایی یادگیری در زمینههای پیرامون حوزهی کاری خود.
داشتن مهارتهایی در زمینههای تایپوگرافی، صفحهبندی، چاپ، ایجاد استراتژی و...
10 اصول اساسی طراحی گرافیک
برای اینکه بتوانیم یک کار مربوط به طراحی گرافیک را انجام دهیم یا اینکه میخواهیم تازه وارد این حوزه شویم بهتر است این اصول زیر را حتما در لیست انجام کارهایمان داشته باشیم. این موارد عبارتاند از:
تعادل: تعادل به طرحی شما ثبات و ساختار میبخشد. برای درک بهتر آن، برای هر یک از عناصر طراحی وزنی متصور شوید. شکلها، چارچوبهای متنی و تصاویر، عناصری هستند که طراحی شما را تشکیل میدهند، بنابراین مهم است که با وزن بصری که هر یک از این عناصر در اختیار دارند آشنا شوید.
قرابت: قرابت به ایجاد رابطه بین عناصر مشابه یا مرتبط کمک میکند. این عناصر نیازی به گروهبندی ندارند، در عوض، آنها باید بصورت بصری و از طریق فونت، رنگ، اندازه و... به یکدیگر مرتبط شوند.
همترازی: تراز بودن در ایجاد ارتباط بصری یکپارچه با عناصر طراحی نقش محوری دارد. این امر با از بین بردن عناصر موجود بهصورت ناخوشایند، به تصاویر، شکلها و متون نظم میدهد.
سلسلهمراتب بصری: به زبان ساده، یک سلسلهمراتب زمانی شکل میگیرد که میخواهیم وزن بصری بیشتری به عنصر و یا پیامی در طراحی بدهیم. با استفاده از اندازهی فونتهای بزرگتر برای برجسته کردن عنوان و یا قراردادن پیام کلیدی بالاتر از سایر عناصر، میتوانیم این کار را انجام دهیم.
تکرار: تکرار، یک عنصر اساسی در طراحی است، به خصوص وقتی صحبت از برندسازی میشود. این کار ایجاد ریتم میکند و عناصرها را مثل آرم، رنگ و کلیت طراحی، به هم پیوند میدهد و باعث میشود طرح فوراً برای بینندگان قابل تشخیص باشد.
تضاد: تضاد هنگامی اتفاق میافتد که بین دو عنصر طراحی تفاوت وجود داشتهباشد. از رایجترین انواع کنتراست میتوان به تیره در مقابل روشن، جوان در مقابل پیر، بزرگ در مقابل کوچک و... اشاره کرد. کنتراست توجه بیننده را به عناصر اصلی راهنمایی میکند و تضمین میکند که هر بخش طرح ارزش دیدن دارد.
رنگ: رنگ در طراحی بسیار اساسی و مهم است و روحیهی کلی طرح را نشان میدهد. رنگهایی که انتخاب میکنید نشانگر برند شما و تونالیتهی آن است، بنابراین در انتخاب رنگها دقت کنید. به عنوان یک طراح گرافیک، داشتن دانش اساسی در مورد تئوری رنگها همیشه برایتان مفید خواهد بود.
فضای منفی: ما در مورد اهمیت رنگها، تصاویر و شکلها صحبت کردیم، اما فضای خالی چه میشود؟ "فضای منفی" به عبارت ساده به معنای ناحیهی بین عناصر یا اطراف آنها است. در صورت خلاقیت، فضای منفی میتواند به برجسته کردن اجزای مهم طراحی شما کمک کند.
تایپوگرافی: تایپوگرافی یکی از ارکان اصلی طراحی است. گاهیاوقات، "حروف" تمام چیزی است که شما نیاز دارید تا مفهوم طراحی خود را با آن به نمایش بگذارید.
قوانین: وقتی یک طراح گرافیک ماهر میشوید که اصول طراحی را درک کنید و در این وضعیت بهتر است که برخی از قوانین و چارچوبها را بشکنید و از خود خلاقیت نشان دهید.
چند درس کوتاه و مهم از یک معلم گرافیک
متن زیر نوشتهی کارین گلدبرگ، طراح معروف، از کتاب AGI است. کارین گُلدبِرگ در سال ۱۹۵۳ در نیویورک متولد شد و در مدرسهی هنر «کوپر یونیون» تحصیل کرد. او کار خود را بهعنوان کارمند در شبکهی CBS آغاز و استودیوی شخصی خود را در سال ۱۹۸۲ تأسیس کرد. کار او بهطور مبسوط شامل طراحی جلد کتاب، طراحی نشریات، مشاور برند، طراحی سرمقاله، پوستر، نویسندگی و کیوریتوری میشود.
ازآنچه که دارید استفاده کنید. از لحظه، از تکنولوژی، یا حتی تکنولوژی را نادیده بگیرید و از مداد، کاغذ و از مغزتان استفاده کنید.
منتظر الهام و لحظهی ناب نباشید. تلاش کنید مسائل را حل کنید. به ایدهها وفادار باشید و با اشتیاق وارد کار شوید، و یاد بگیرید که خودتان فکر کنید و واکنش سریع داشتهباشید.
فرآیند انتقادی، مرا ازلحاظ فکری سرپا نگه میدارد و مرا مجبور میکند آنچه را که در کار خودم مطرح میکنم تمرین کنم و این نه تنها ویژگی فرمی و مفهومی گرافیک، بلکه مسئولیت اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و انسانی دیزاین است.
اگر نمیتوانی ایدهای را شرحدهی، احتمالاً ایدهای نداری.
کمک کردن به دیگران برای بهتر دیدن کارشان، راهی است برای کمک به خودت برای دیدن کارَت.
شور و شوق اهمیت دارد.
دیزاین مسئولیت است.
اگر درست نیست انجامش نده و اگر درست است، معطل نکن.