های بیب!(به معنای سلام عزیزم)
خب اینجا میخوام یه خاطره بگم براتون از اولین روز دانشگام:)
روز اول دانشگاه انجمن علمی ما یه برنامه تدارک دیده بود با اساتید و رییس دانشکده و هیبت علمی های دانشکده صنایع دانشگامون که بیان به ما نوگلان نوشکفته و جوجه مهندسان آینده خوشآمد بگن و انگیزه بدن و از اینجور داستان ها...
در همین اثنا میان سخنان گوهربار ایشان رییس دانشکده ما یه مثال زد برای فهم اهمیت و ارزش وجودی رشته مهندسی صنایع که واقعا مثال قشنگی بود.الان میگم خدمتتون.
فرض کنید ما یه کارخونه داریم که یه سالنش رو قراره به سیستم تهویه هوا مجهز کنیم به همراه یک مشت مهندس!!از مهندس مکانیک و برق و عمران و معماری گرفته تا مهندس صنایع:)
خب وظیفه هر مهندس اینجا کاملا مشخصه.یک مهندس عمران از نظر جالبه قرار گیری این سیستم نظر میده،مهندس برق درمورد نحوه سیم کشی و برق رسانی نظر میده، مهندس مکانیک درمورد نوع موتور و فرآیندهای مکانیکی نظر میده، مهندس معماری از نظر زیبایی و دیزاین سالن نظر میده.خب همه نظراشونو دادن!الان مهندس صنایع چه نظری میخواد بده؟!
یکم فکر کنید....
یعنی چی میتونه باشه این موقع شب؟?
زیادی فسفر سوزوندید الان میگم خودم!
مهندس صنایع میاد نظرشو میده که این همه شما دارید نقشه میریزید اصلا این سالن نیاز به سیستم تهویه هوا داره یا نه؟!?اصلا با توجه به شرایط موجود و هزینه ها و بازدهی و فلان و بیسار نیاز هست ما همچین کاری بکنیم؟
اینجای داستان رو که توجه کنید بهش متوجه عدم بکارگیری نظرات مهندسین صنایع در پروژه های ایران میشید!چون نصف کارایی که ما تو هر زمینه ای از عمرانی گرفته تا صنعتی و اقتصادی داریم انجام میدیم درواقع نیازی به انجامش نبوده و یا داریم آب تو هاون میکوبیم و یا داریم چاله. و تبدیل به چاه میکنیم!!!
نکنید برادران دولت نکنید...این همه مهندس صنایع تو مملکت ریخته برید مشورت کنید...
پاشید جمع کنید خودتونو داغ دلم رو تازه کردید!??