"زندگی به من آموخت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست." این جمله را ویلیام فاکنر، نویسنده انگلیسی، در مشهورترین اثر خود، خشم و هیاهو گفته است. جمله ای که خط اصلی فیلم هومن سیدی به همین نام را شکل میدهد.
خشم و هیاهو داستان خواننده محبوبی است که درگیر یک رابطه نامشروع میشود. رابطه ای که در انتها باعث قتل همسرش میشود. گره اصلی داستان نیز در پیدا کردن قاتل او شکل میگیرد.
با تماشای فیلم به سادگی میتوان متوجه شد که برخلاف ادعای کارگردان، فیلم برداشتی آزاد از جریان یک قتل معروف است که در دهه هشتاد شمسی توجه ها را به خود جلب کرده بود؛ ماجرا قتل همسر بازیکن معروف فوتبال توسط همسردوم و پنهانی او. اینکه در ابتدای فیلم همه اتفاقات را ساختگی دانسته است، به سادگی با مطالعه پرونده فوق قابل رد است.
از ابتدا مخاطب با دو روایت مواجه است که در بسیاری از موارد کاملا باهم تناقض هستند. در این حالت واضح است که یکی از طرفین دروغگوست. اما اینکه کدام طرف حقیقت را بیان نمیکند، باعث شکل گیری داستان میشود.
بیشتر جریان فیلم در بازجویی دو شخصیت اصلی فیلم و دو متهم پرونده میگذرد. زمانی که هرکدام در حال تعریف قضایا از زاویه دید خود هستند و هردو در اظهاراتشان، سعی بر بیگناه نشان دادن خود دارند. با گذشت زمان چیزی عاید مخاطب نمیشود و فیلم مخاطب را در تعلیقی فرومیبرد که نمیتواند قضاوت منطقی داشته باشد. گره داستان به ظاهر با اعتراف یکی از متهمین باز میشود. اما سوال اصلی اینجاست: آیا حنا که به قتل اعتراف کرده واقعا قاتل است؟
در قانون مجازات اسلامی به موجب ماده 171، هرگاه متهم اقرار به ارتکاب جرم کند، اقرار وی معتبر است و نوبت به ادله دیگر نمیرسد. فقه اسلامی نیز از این قاعده به "اقرارالعقلاء" یاد میکند و آن را از قواعد ضروری اسلام میشمارد. طبق این قاعده اگر فردی خبر دهد که دیگری بر او حق ثابتی دارد، عهده دار آن حق خواهد بود. فقیهان در درجه نخست مبنای اقرار را عقل میدانند. چرا که وقتی کسی به نفع دیگری و به زیان خود اعتراف به حقی کند، در آنصورت قطعاً باید به این امر ترتیب اثر داد. همچنین در قرآن کریم نیز، بر این حقیقت تأکید شده است. چنانکه میفرماید:" ءأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ. آیا اقرار داشته و پیمان مرا بر این امر پذیرفتید؟ همه گفتند: اقرار داریم. خدا فرمود: گواه باشید، من هم با شما گواهم." علاوه بر این آیه و آیات مشابه، روایاتی نیز در این حوزه وجود دارد.
اقرار در مسایل حقوقی قاطع دعوی است و از اعتبار و ارزش خاصی برخوردار است و در امور جزایی نیز قاضی را در رسیدن به حقیقت یاری میکند.
باید پذیرفت که در امور جزایی اعتبار و ارزش اقرار بهموجب زمان و مکان فرق میکند و در مواردی هم نتوانسته اعتبار خود را حفظ کند. زیرا در عمل، در گذشته مشاهده شده که مراجع تحقیق برای اخذ اقرار از متهم به اِعمال زور و جبر و حتی شکنجه متوسل میشدند و بعضاً دیده شده است که اشخاصی بیگناه تحت تأثیر تهدید، تطمیع یا عوامل دیگر، اقرار به ارتکاب جرم مینمودهاند.
در امور کیفری، تشخیص ارزش اقرار، بهعهده بازپرس و دادرس است. زیرا در اینگونه دعاوی ممکن است اقرارکننده بخواهد بهوسیلة اقرار برخلاف واقع، مسیر دعوی را برگرداند و آنان را از حقیقت منحرف سازد. مثل اینکه کسی به اتهام قتل تحت تعقیب قرار گیرد، پدر او اقرار مینماید که او قاتل است. در این مورد احتمال قوی میرود که پدر از فرط محبت و علاقه به پسر در دادگاه اقرار کرده که خود مرتکب قتل شده و پسرش هیچگونه مداخله در آن نداشته است و یا بالعکس پسر متهم که کمتر از 15 سال دارد چنانچه اقرار به قتل کند، احتمال قوی میرود برای آنکه پدرش از مجازات اعدام رهایی یابد، اقراری نموده که او مرتکب قتل شده است. اینگونه امور در مسایل کیفری بسیار دیده شده است. و لذا این احتمالات قابل توجه است و ارزش اقرار را پایین میآورد و دادرس و بازپرس را به تردید میاندازد و نمیتوان بدون چونوچرا اقرار را پذیرفت.
این مشکل ممکن است درمورد این فیلم نیز صدق کند. حنا که بربیگناهی خود پافشاری میکرد، بعد از ملاقات با خسرو به قتل اعتراف کرد. به نظر میرسد حنا تحت تاثیر احساسات خود قرار گرفته است و اقرار او ارزشی ندارد. البته کارگردان با بازگذاشتن پایان فیلم، گناهکار بودن یا نبودن حنا را به مخاطب سپرده است؛ همانگونه که در پرونده اصلی هیچگاه این موضوع، به طور دقیق مشخص نشد.
فیلمنامه دارای ایراداتی نیز هم از حیث محتوایی و هم از حیث حقوقی میباشد. مهمترین آن این است که اصولا دلیل عشق سوزان حنا به خسرو تبیین نشده است. خسرو به عنوان یک فرد عصبی و پرخاشگر چرا محبوب است و چرا مورد علاقه دختر جوانی مثل حنا قرار گرفته است؟
در حوزه حقوقی نیز، مشخص ترین ایراد، ملاقات دو متهم در حین بازپرسی است که با توجه به اتهام قتل به هردو متهم و تناقض اظهاراتشان بسیار بعید به نظر میرسد.
با این تفاسیر، خشم و هیاهو مجموعهای از بازیهای خوب، کارگردانی خوب، فیمبرداری زیبا و حرفه ای است. در این فیلم نیز به تبع فیلمهای قبلی سیدی فرم بر محتوا ارجحیت دارد که تاثیر آن را بر فیلمبرداری و تغییر تدریجی رنگهای استفاده شده در سکانسها مشهود است. همچنین سیدی در نگارش فیلمنامه با تاسی از سینمای موج نوی اروپا سعی در شناساندن زوایای پنهان شخصیتها دارد و در این خصوص نیز بسیار موفق عمل کرده است. به نظر میرسد همه این ویژگیها خشم و هیاهو را به اثری قابل تامل تبدیل کرده است که ارزش دیدن چندباره را دارد.