ویرگول
ورودثبت نام
nsamaneh74
nsamaneh74
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

تجربیات یک غرفه‌دار در الکامپ 26؛ خوشی‌ها و ناراحتی‌ها


اجازه دهید بی‌آنکه سرتان را درد بیاورم، از تجربیاتی با شما بگویم که به شخصه خودم در نمایشگاه داشتم و البته بخشی از آنها را با همکارانم هم به اشتراک گذاشتم و بنابراین از دید خودم، با خطای شناختی و قضاوت کمتری لکه‌دارشده‌اند:

نکته‌های هماهنگ‌سازی نمایشگاه

1. هماهنگ‌سازی نمایشگاه تقریبا دیر انجام شد؛ فکرش را بکنید شما باید دقیقا روز قبل از نمایشگاه غرفه را تحویل می‌گرفتید و جزئیات تمام و کمال آن را به پایان می‌رساندید، آن هم نه از ابتدای صبح، بلکه از کله ظهر!

البته اگر نیرو یا نیروهای تداراکات می‌داشتید، احتمالا این شرایط چندان آدرنالین شما را بالا نمی‌برد و خستگی به جان‌تان نمی‌نشاند، به هر حال کار تیمی و افرادی که در این حوزه تجربه دارند، به قول امروزی‌ها، «کار را درمی‌آورد».

اما مشکل برای شرکت‌های کوچکی که نیروی تداراکات خاصی نداشتند، داستان پرغصه و سختی می‌شد (این را بگویم که شرکت‌های کوچک به قول فرنگی‌ها، برای سِروایو (Survive) قضیه، سعی می‌کنند با کمترین هزینه، کار را دربیاورند و در نتیجه دلتان خوش است اگر به فکر نیروی تدارکات باشید). در چنین اوضاع و احوالی ما هم تصمیم گرفتیم برای اینکه دلمان خنک شود، تا حدی هماهنگ‌کنندگان نمایشگاه را فحش باران کنیم و تا دلتان بخواهد نواقص را بزرگ کردیم و از آنها کینه به دل گرفتیم. اما بالاخره کار با نتیجه دلخواه و مقدار زیادی خستگی به پایان خوش رسید.

2. حتی شرکت‌های بزرگ هم، روز اول نمایشگاه به صورت صد در صد آماده نبودند و به شخصه شاهد بودم که در روزهای دوم و سوم هم با تلاش شبانه‌روزی طراحات گرافیک هنرمند و البته کپی‌رایترها، تجهیزات و بنرها را از چاپ‌خانه‌های محترم می‌گرفتند و به در و دیوار غرفه نصب می‌کردند تا علاوه بر حفظ آبرو و شان آن شرکت محترم، چشم نوازی خوبی هم برای بازدیدکنندگان کوچک و بزرگ اتفاق بیفتد.

جذابیت‌های بصری نمایشگاه الکامپ 26

1. فکرش را بکنید، بعضی از آن شرکت‌های کله بزرگ و کوچک کار جالبی کرده بودند: بادکنک با طرح و لوگو شرکت داشتند و به بازدیدکنندگان گروه سنی الف و احتمالا ب هدیه می‌دادند. به این ترتیب دل این خردسالان عزیزی که در این گرمای طاقت‌فرسا به همراه پدر و مادر فرهیخته به نمایشگاه آماده بودند هم شاد می‌شد.

2. از همکارانی که قرار است در غرفه بایستند، بخواهید لباس زیبا بپوشند؛ برای مثال اگر آقا هستند، پوشیدن کت و شلوار مشکی و سرمه‌ای، بسیار جواب است و به خوبی چشم‌ها را به سمت غرفه می‌چرخاند و قابلیت کراش برای همه ایجاد می‌کنند ? و برای خانم‌ها هم دیگر نیازی به گفتن نیست، چون به تنهایی جذابند (از طرف یک فمنیست ?)

2. این نمایشگاه که گذشت، اما اگر می‌خواهید با اشتیاق بیشتری از طرف بازدیدکنندگان روبرو شوید، یک گیفت کوچک (بله، منظورمان همان هدیه خودمان است که در اینجا منظور را به طور کامل نمی‌رساند)، روی میز‌هایتان داشته باشید تا آنها را با احتمال بیشتری به غرفه خود جذب کنید.

اما دوست دارم سرتان را کمی درد بیاورم و این بحث شیرین برای بازدیدکنندگان و پرخرج برای شمای کارفرما را بیشتر بسط و گسترش بدهم. پس لطفا اگر تا اینجای داستان، صفحه را نبسته و نویسنده را فحش باران نکرده‌اید، در ادامه هم وقت ارزشمندتان را صرف خواندن این متن کنید که می‌خواهم تجربیات گرانقدرم را با شما به اشتراک بگذارم که در هر کوچه و بازاری نمی‌توانید آن را پیدا کنید.

تجربیاتی برای خلق رضایت بهتر در بازدیدکننده‌ها

1. اصلا لازم نیست گیفت بزرگی در نظر گرفته باشید که شما را مجبور کند جیب‌های خود را خالی کنید، گاهی حتی یک پیکسل زیبا با لوگو شرکت و یا حرف‌های دلنشین و البته انگیزشی هم دل بازدیدکنندگان را به قدری شاد می‌کند که حالتان به کلی عوض می‌شود و به خودتان افتخار می‌کنید که چنین کار ساده‌ای را انجام داده‌اید که نتیجه به این دلچسپیایجاد کرده کرده است.

2. تهیه این گیفت‌ها اگر شرکت کوچکی هستید که می‌خواهد میان قد بلندهای حوزه خود، اعتماد به نفس داشته باشد، از دید اینجانب بسیار حیاتی و اثرگذار است.

3. بسیاری از شرکت‌ها، فقط زحمت کشیده بودند و کاتالوگ چاپ کرده بودند و آن را هم حتی روی میز مبارکشان نگذاشته بودند؛ حالا سوال من این است که چقدر در جذب مخاطب موفق بوده‌اند؟ دوست دارم نتیجه کار آنها را بدانم.

4. روی خوش را فراموش نکنید و به این ترتیب بازدیدکنندگانی که کمتر می‌خواهند در غرفه شما متوقف شوند را به تله بیاندازید. بسیاری از افراد فقط سعی می‌کنند بنرهای شما را بخوانند و با فهمیدن آنکه شرکت شما در چه حوزه‌ای فعال هستید، نتیجه لازم را گرفته و شما را در زباله‌دانی حافظه رها کنند. اما اگر در میان این تردید و بررسی بنرهای شما، با آنها سلام و احوالپرسی داشته باشید و با روی خوش به آنها خوش‌آمد بگویید و بخواهید آنها را راهنمایی کنید، مطمئن باشید نتیجه به طرز باور نکردنی برای شما بهتر خواهد بود و البته آن بازدید کننده عزیز هم پرونده غرفه را به کمک شما، به صورت دقیق‌تر بررسی خواهد کرد.

5. اگر کاتالوگ و کارت به مخاطب‌های خود می‌دهید، خلاقیت را در آنها به حداکثر برسانید، متن‌های جالب و زیبا بنویسید تا مخاطب با دیدن و خواندن آنها، دوست داشته باشد ادامه ماجرا را پی بگیرد.

6. اگر شرکتی هستید که هنوز نوپاست یا آنچنان بزرگ شده که آمازون هم به گرد پایش نمی‌رسد، از من به شما نصیحت، بازی ساختن و سرگرم کردن بازدیدکنندگان را فراموش نکنید و هدف از این بازی را برای خود و آنها مشخص کنید. مثلا یک کد تخفیف ناقابل نتیجه بازی باشد، یک گیفت کوچک دوست داشتنی که لوگو شرکت در آن حتما جا باز کرده باشد.

اجازه دهید از این بخش، چند تجربه دلنشین بگویم که هر وقت حافظه‌امبرای یادآوری آن را دم دست مغزم قرار می‌دهد، دستور لبخند به لب‌های من صادر می‌شود:

تجربه‌های واقعی شیرین از نمایشگاه الکامپ

بچه‌های گروه سنی ب و ج، نوجوان‌های پر شر و شور، عاشق بازی‌اند، می‌خواهند هیجان تجربه کنند و چه بهتر که این هیجان با یک تخفیف و جایزه همراه شود تا هم پیش هم‌سن‌و‌سال‌های خود و هم والدین‌شان بتوانند به خودشان افتخار کنند؛ می‌گویید اینها که مخاطب شما نیستند؟ خوب اجازه دهید بگویم شما سخت در اشتباهید که نسل z را دست کم گرفته‌اید؛ آنها به خوبی بزرگ‌ترهایشان را در خرید اینترنی و انجام کارهای آنلاین راهنمایی و هدایت می‌کنند. از طرف دیگر این کار، باعث می‌شود غرفه شما شلوغ شود و شلوغ شدن همان و کنجکاو کردن دیگرانهمان و به این ترتیب، اینکار آهنربایی خواهد بود برای جذب بازدیدکننده‌های بیشتر.

و اما خاطره من

یک نوجوان پرشور با چند دوست دیگرش به غرفه آمدند و خواستند بازی 20 ثانیه‌ای ما را انجام دهند، در پی رقابت با همدیگر و بردن جایزه، سر و صدایشان و کُری خواندنشان بلند شد و جیغ و دادشان همه سالن را به وجد آورد، حتی در آن شلوغی و ازدحام سالن‌.

و اما چند مورد از حواشی نه چندان جالب نمایشگاه

1. از هر طرف که راه می‌رفتی، با این تابلو نازیبا روبرو می‌شدی که «حفظ شئونات اسلامی واجب است» و و البته آدم‌های زیادی هم به خوبی به آن جواب منفی داده بودند. اما غرفه‌دارها باید حواسشان به آن روسری می‌بود و به این ترتیب تذکر لسانی زیاد می‌گرفتند، اما خوشبختانه کو گوش شنوا. تا اینکه مسئولین سالن می‌گفتند اگر بار دیگر تکرار کنید، غرفه شما جریمه خواهد شد. با این حال باز هم مبارزه مدنیکم و بیش ادامه داشت و از این جهت به خودمان می‌بالیم.

2. آدم‌های مسن و میانسال زن و مرد زیادی آمده بودند که فقط گیفت ببرند، تنقلات‌ها را درو کنند و متاسفانه اینکار را در همه آن 5 روز هم تکرار می‌کردند و اگر به آنها می‌گفتی عزیز من، این گیفت‌ها برای بازدیدکنندگان است، ناراحت می‌شدند و بعضی‌ها همچنان سمج برای گرفتن گیفت‌ها. حتی تعداد زیادی از آنها آمده بودند تا ناهار و شام‌هایشان را هم از غرفه‌دارها بگیرند و این موارد چندان هم کم نبود و راستش همگی تا دلتان بخواهد در دلمان برای وضعیت موجود مملکت تاسف خوردیم و باعث و بانی‌ها را نفرینکردیم.

3. حتی آدم‌هایی مشاهده شد که کیسه‌های بزرگی از کاتالوگ‌ها را از چندین غرفه جمع‌آوری کرده بودند و احتمال می‌خواستند آنها را به بازیافتی‌ها بفروشند.

4. و همچنان در این نمایشگاه بزرگ مثلا بین‌المللی، جای سطل زباله‌های بازیافتی و جداکننده زباله خالی بود و تا دلتان بخواهد پلاستیک و زباله غیر بازیافتی تولید شد که من به اندازه خودم از آن متاسف و شرمگینم.

و اما بهترین‌های نمایشگاه الکامپ

1. من به عنوان غرفه‌دار نتوانستم همه غرفه‌ها را ببینم و با جزئیات کامل آنها را مورد نگاه نقادانه عمیق خود ? قرار دهم، اما آنچه که توجه من را جلب کرد، غرفه تسکو بود که توانسته بود با استفاده از اینفلونسرهای حوزه مارکتینگ مانند اهورا نیازی دوست داشتنی، علی بیگز خفن و مانند آن، دل مخاطبان نسل z و البته بقیه را ببرد و احتمالا سایر غرفه‌هایی که چنین استقبالی از مخاطب را نداشتند، تا حد توان تسکو را نفرین کردند.

2. و البته غرفه خود ما که بازی زیر را ارائه داده بود، گیفت‌های ناقابل چیده بود و با روی بسیار خوش با مخاطبان ارتباط برقرار میکرد. هنوز هم می‌توانید این بازی را انجام دهید و برنده شوید؛ به قول این بازی؛ «یادت باشه، برنده‌ای

یادت باشه، برنده ای (bobokoservice.com)

راستی تا یادم نرفته میدانید #الکامپ یعنی چه؟ الهام کام پلو ?

حالا که سرتان را حسابی درد آوردم و احتمالا باید با یک قرص مسکن آن را خوب کنید، خوشحال می‌شوم نظر و نگاه ارزشمند شما را بخوانم و البته حق دارم با آن مخالف باشم ?

الکامپ 26بهترین های الکامپ 26اهورا نیازیحجاب اجباریکاتالوگ نمایشگاه
همه آدما یه نویسنده تو درونشون دارن شاید و حالا اون بخش من، هرازگاهی قلم به دست میگیره و مینویسه تا صداشو به گوش بقیه برسونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید