ویرگول
ورودثبت نام
nsamaneh74
nsamaneh74
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

در ستایش باغی که ویژه است و درختانی که خبر از آسمان دارند

شنیدین میگن بچه ها شگفت انگیزن و کیه که بچه ها رو دوست نداشته باشه؟! آیا شما هم موافق این دیدگاه هستید؟ جمله ای از پائولو کوئیلیو هست که میگه "کودکان ملکوت آسمان ها و زمین اند" و من دلایل زیادی برای پذیرش چنین دیدگاهی دارم. دیدگاهی که باعث میشه بتونم بچه ها رو به باغ های ویژه و درخت های آسمانی مربوط کنم.

زمانی که کودکی بیش!!! نبودم، یکی از سرگرمی های همیشگی و هیجان انگیز من، مقایسه انواع درخت های بلند و کوتاه بود. چرا باید بعضی از درخت ها از بعضی دیگر بلند می بودن و پاسخ کودکانه من، دنیای جالبی برام خلق کرده بود: درخت هایی که بلندترن، حتما باید کنجکاوتر باشن. پس بیشتر خودشون رو به آسمون نزدیک می کنن تا راحت تر از احوالات آسمون و دنیای بالا خبر بگیرن. اونها از دنیای آسمون خبر می گیرن و خبرها رو به درخت های کوچک تر می رسونن. پس من به سمت این درخت ها می رفتم و همیشه حس می کردم اگر خوب گوش بدم و در سکوت اونها غرق بشم، حتما صدای اونها رو در حال نجوا کردن خواهم شنید. پس درخت ها اهمیت ویژه ای در زندگی من داشتند. دنیای کودکانه من با اهمیت ویژه ای که به اونها داده بود، همواره متوجه وجود درخت ها می شد. درخت هایی که حال من رو خوب می کردن و زندگی رو برام با ارزشتر می ساختن. اما به گذشته که نگاه می کنم، آنچنان آدم بزرگ!!! شدم که بیشتر موقع ها، دیگه درخت ها رو نمی بینم، دیگه صدای گنجشگ ها و بلبل خرماهایی که روی درخت ها پرسه می زنن، من رو متوجه خودش نمی کنه و این یعنی روزمرگی هایی که لذت های کوچک، اما مهم زندگی رو نمی بینه.

اما و اما باغی وجود داره که همیشه به من اجازه میده نه تنها به دوران آزاد و رهای کودکیم سری بزنم، بلکه آرامش، لطافت و دیدگاهی رو به هم هدیه می ده تا از زندگی، از توانایی دیدن و درک باد و نسیم پیرامونم لذت ببرم و با خودم تکرار کنم، اگر زندگی همین دلخوشی های کوچیک نیست، پس چیه؟

این باغ در محله قدیمی در تهران قرار داره و به "باغ ایرانی" معروفه؛ باغی پر از عناصر ایران قدیم، همون ایران قدیمی که "لحن آب و زمین رو خوب می فهمیدند".

اینجا دیوارهایی باغ رو احاطه کردن که به رنگ خاک و از جنس خاک اند؛ قهوه ای تیره آرامش بخشی که شاید یادآور این جمله باشند: "همه از خاکیم و به خاک برمی گردیم"!

درختان چنار بسیار بلند که آسمان رو در آغوش گرفتند و قطر تنه هاشون حکایت از سرگذشت طولانی و پر رمز و رازشون داره.

عمارتی با آجرهای قهوه ای، ستون های محکم و استوار و شیشه های رنگی که ظرافت و خوش ذوقی معماران قدیم رو به یادت می اندازه.

جوی های آب روانی که در نهرها و حوض هایی به رنگ آبی فیروزه ای جاری هستند و آسمون رو به زمین متصل می کنند و صدای آبی که، تمام استرس ها و نگرانی هات رو برطرف می کنه. راستش نمیدونم چرا اینقدر صدای آب باید آرامش بخش باشه، اما شاید دلیلش به محیط امن و پر آرامش رحم مادری برمی گرده که از مایع جنینی پر شده بود و حسی از امنیت به ما می داد.

در نهایت تمام این باغ به من یادآور میشه، با #کودک درونم آشتی کنم و سرزنده تر، و با نگاه کنجکاوانه تری به اطرافم نگاه کنم. چرا که هنوز دلخوشی های کوچک فراوانی هستند که می تونن امید رو توی دل ما زنده نگه دارن و اجازه بدن ما موثرتر و با رضایت بیشتری، زندگی رو زندگی کنیم و به جستجوی ناشناخته ها بریم.


درختباغدلخوشی کوچککودک درونروزمرگی
همه آدما یه نویسنده تو درونشون دارن شاید و حالا اون بخش من، هرازگاهی قلم به دست میگیره و مینویسه تا صداشو به گوش بقیه برسونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید