
فقر قاعدگی یا «پریود فقر»، همزمان هم یک بحران جدی سلامت عمومی و هم نمادی آشکار از تبعیض ساختاری علیه زنان در سراسر جهان است. این پدیده پیچیده نه تنها به ناتوانی در خرید نوار بهداشتی محدود نمیشود، بلکه بازتاب نابرابریهای عمیق جنسیتی است که بدن زنانه را به موضوعی شرمآور تبدیل کرده است.
در جهانی که ثروت در حال انباشت است، این پرسش بنیادین مطرح میشود: چرا میلیونها زن و دختر هنوز باید میان تأمین غذا و تهیه محصولات بهداشتی یکی را انتخاب کنند؟ این معضل چندبعدی در سه حوزه اصلی نمود مییابد: نخست، ناتوانی در تهیه محصولات قاعدگی بهمثابه یکی از نیازهای پایه سلامت؛ دوم، فقدان امکانات بهداشتی ایمن و در دسترس؛ و سوم، نبود آموزش جامع درباره قاعدگی و سلامت بدن زنانه که ریشه بسیاری از مشکلات بعدی است.
با وجود اینکه قاعدگی فرایندی طبیعی و بیولوژیک است، هنوز در بسیاری جوامع با تابوها و شرم احاطه شده. این نگاه منفی میتواند سلامت جسمی و روانی زنان را به خطر بیندازد، فرصتهای اجتماعیشان را محدود کند و موقعیت اقتصادی آنها را تضعیف سازد.
فقر قاعدگی، با تمام پیچیدگیهایش، در عمل به حذف سیستماتیک زنان از مسیرهای رشد فردی و اجتماعی منجر میشود. در نظام آموزشی، میلیونها دختر هر ساله بخشی از تحصیل خود را فقط به دلیل ناتوانی در مدیریت دوران قاعدگی از دست میدهند. نبود سرویسهای بهداشتی مناسب در مدارس، نداشتن محصولات قاعدگی و ترس از ننگ اجتماعی باعث میشود بسیاری از دختران در روزهای پریود در خانه بمانند. در جنوب صحرای آفریقا، دختران تا یکپنجم سال تحصیلی را از دست میدهند، که پیامد آن کاهش اعتمادبهنفس، ترک تحصیل و ازدواجهای زودهنگام است.
پیامدهای این بحران فقط به کلاس درس محدود نمیشود؛ در محیطهای کاری نیز، بسیاری از زنان ناگزیرند روزهای کاری خود را با دردهای جسمانی و فقدان حمایت ساختاری از سوی کارفرمایان سپری کنند. نبود امکانات بهداشتی مناسب، فضای استراحت کافی یا سیاستهای مشخص برای مواجهه با نیازهای دوران قاعدگی، آنان را یا به استفاده مکرر از مرخصی وادار میکند یا به تحمل شرایطی نامناسب که مستقیماً بر عملکرد شغلیشان تأثیر میگذارد. در نتیجه، نهتنها بهرهوری کاهش مییابد، بلکه جایگاه اجتماعی و امنیت شغلی زنان نیز با تهدید مواجه میشود. آنچه این بحران را ساختاری میسازد، نگاه قالبهای فرهنگی و سیاستگذاریهای مردانه به قاعدگی بهمثابه یک موضوع شخصی و شرمآور است، نه مسئلهای اجتماعی و مرتبط با عدالت.

در دل بحران فقر قاعدگی، گروههایی هستند که صدایشان کمتر شنیده شده، و آسیبپذیریشان در سایه بیتوجهیهای نظاممند گم شده است. زنان بیخانمان که در خیابانهای شهرهای بزرگ با نداشتن سادهترین امکانات بهداشتی روز را شب میکنند؛ زندانیانی که قاعدگی را در سکوت و بیحرمتی تحمل میکنند؛ پناهندگان و آوارگانی که در اردوگاهها، نیازهای ماهانهشان نادیده گرفته میشود؛ و زنان دارای معلولیت که به دلیل کمدسترس بودن محصولات بهداشتی متناسب با نیازهایشان، با چالشی مضاعف روبهرو هستند.
همچنین نباید فراموش کرد که در جوامع روستایی و دورافتاده، زنان به دلیل نبود آموزش مناسب، نهتنها از بهداشت قاعدگی محروماند، بلکه بسیاری از آنها عوارض جسمی بلندمدتی را تجربه میکنند که میتوانست با یک آگاهی ساده پیشگیری شود. فقر پریود تنها درباره ناتوانی اقتصادی نیست، بلکه در بسیاری موارد نتیجهی مستقیم نادیدهگرفتهشدن انسانهاییست که به حاشیه رانده شدهاند—بیصدا، بیدفاع، و بیحق.
نابرابری اقتصادی میان زنان و مردان، صرفاً به تفاوت درآمدی محدود نمیشود. در پس این فاصله عددی، ساختارهایی پنهان از تبعیض وجود دارد که کمتر دیده یا تحلیل میشوند. فقر پریود یکی از همین عوامل نادیدهگرفتهشده است. زنانی که توان تهیه محصولات قاعدگی را ندارند، اغلب ناچار میشوند روزهایی از ماه را از محیط کار دور بمانند. این غیبتهای مکرر، بهویژه در مشاغل موقتی، روزمزدی یا بدون حمایت قانونی، به کاهش درآمد، تمدید نشدن قراردادها، افت جایگاه شغلی و در نهایت بیثباتی اقتصادی منجر میشود. در چنین شرایطی، زنان بیش از پیش در معرض حذف سیستماتیک از بازار کار قرار میگیرند، نه به دلیل ناتوانی، بلکه به خاطر بیتوجهی ساختارها به نیازهای پایهای آنها.
یکی از ابعاد کمتر دیدهشده این بحران، نابرابری درک و تجربه است؛ هزینههای اقتصادی مرتبط با قاعدگی، اعم از خرید محصولات بهداشتی، داروهای مسکن و مکمل یا حتی لباس جایگزین، همگی بر دوش زنانیست که اغلب درآمد کمتری نسبت به مردان دارند. با این حال، چون مردان این هزینهها را تجربه نمیکنند، اغلب آنها را بیاهمیت یا شخصی تلقی میکنند، و همین امر باعث شده تا سیاستگذاران—که بیشترشان مرد هستند—در تدوین سیاستهای حمایتی، این هزینهها را نادیده بگیرند. در بسیاری از کشورها، محصولات بهداشتی زنان هنوز بهعنوان «کالاهای لوکس» شناخته میشوند و مشمول مالیات میشوند؛ موضوعی که در ادبیات اقتصادی به آن «مالیات صورتی» (Pink Tax) گفته میشود—یعنی تحمیل هزینههای مضاعف بر زن بودن.
بحران زمانی عمیقتر میشود که به فقدان سیاستگذاری مؤثر در این حوزه نگاه کنیم. بسیاری از برنامههای توسعه، سیاستهای رفاهی یا طرحهای عدالت جنسیتی، موضوع فقر پریود را به رسمیت نمیشناسند و در نتیجه، بودجهگذاری و اقدامات اجرایی برای مقابله با آن صورت نمیگیرد. نبود آموزش عمومی درباره سلامت قاعدگی، نبود تأمین رایگان یا یارانهای محصولات بهداشتی، عدم پیشبینی فضای امن و مناسب در محیطهای کاری و آموزشی و فقدان مرخصی رسمی مرتبط با دوران قاعدگی، همگی نشانههایی از این خلأ سیاستی هستند. همین بیتوجهیها، تبعیض را بازتولید میکند و شکاف اقتصادی میان زنان و مردان را تثبیت میسازد.
مقابله با فقر قاعدگی، تنها با توزیع محصولات بهداشتی یا رفع مالیات آنها پایان نمییابد؛ این یک مبارزه عمیق فرهنگی، آموزشی و ساختاری است. باید از مدارس شروع کرد، جایی که بدن زنانه هنوز با سکوت و شرم آموزش داده میشود. بازنگری در محتوای درسی، تربیت نسل جدیدی از معلمان آگاه، و ورود قاعدگی به گفتوگوی عمومی، از اولین گامهای جدی است.
در سطح اجتماعی، باید مردان را نهبهعنوان تماشاگر، بلکه بهعنوان بخشی از راهحل وارد میدان کرد. مشارکت آنها در شکستن تابو و حمایت از سیاستهای عدالتمحور، مسیر تغییر را هموارتر میکند. دولتها باید سیاستهای فراگیر تدوین کنند: از بیمه محصولات قاعدگی و مرخصی قاعدگی گرفته تا تجهیز فضاهای عمومی و کاری با امکانات بهداشتی مناسب. کسبوکارها نیز باید مسئولیتپذیری اجتماعی را به بخشی از هویت برند خود تبدیل کنند.
و شاید مهمتر از همه: به رسمیت شناختن صدای زنانی که سالها در سکوت، هزینه این نابرابری را پرداخت کردهاند. هر تلاش کوچک، از راهاندازی پویشهای محلی گرفته تا تغییر یک قانون ملی، میتواند بخشی از جنبشی باشد که نهفقط فقر پریود، بلکه تبعیضی ریشهدار را به چالش میکشد.

فقر قاعدگی یکی از ملموسترین نمونههای ستم چندلایه علیه زنان است که همزمان هم تبعیض جنسیتی، هم نابرابری اقتصادی و هم انگ اجتماعی را به رخ میکشد. اما این پایان داستان نیست. در سراسر جهان، زنان و متحدانشان در حال ساختن جنبشی هستند که نهتنها خواستار دسترسی به نوار بهداشتی رایگان است، بلکه میخواهد اساس نگاه جامعه به بدن زنانه را دگرگون کند. این جنبش، صرفاً حول یک محصول بهداشتی نمیچرخد، بلکه تلاشیست برای بازتعریف کرامت زنانه در ساختارهایی که سالها آن را انکار کردهاند. تا زمانی که پریود مسئلهای شخصی تلقی شود و نه یک نیاز عمومی، فقر قاعدگی نیز به عنوان یکی از اشکال مدرن حذف اجتماعی باقی خواهد ماند.