این روزها کرونا ورد زبان همه ما شده طوری که همسرم محمد وقتی میخواست سالاد کینوا درست کند گفت: سمانه سالاد کرونا میخوری؟! آنقدر خندیدیم که حد نداشت! اما حقیقت خیلی تلختر از این حرفهاست ویروسی کوچک همه دنیا را بازیچه دست خودش کرده! کی فکرش را میکرد اینگونه خودمان را در خانههایمان حبس کنیم؟ اینگونه از هم دور بشویم؟ بغل کردن ممنوع شود؟ مجبور به رعایت فاصله فیزیکی بشویم؟ کرونا واقعا" ثابت کرد هیچ کس از فردای خودش خبر ندارد!
کرونا، مهمان ناخوانده:
مثل مهمانی ناخوانده آمد و کشت و نرفت! بدتر از همه این که گاهی با خودم میگویم: اگر مجبور شویم با این ویروس حالا حالاها زندگی کنیم چه؟
فکر کردن به آینده در روزهای قرنطینه باعث نگرانیهای زیادی میشود. اما بهترین راه؛ پذیرفتن سختی این روزهاست. طبیعی است که محدود شدن بعد از آزادی چقدر میتواند رنجآور باشد اما این اواخر بیشتر درک میکنم که "رنج" همیشه در زندگی وجود دارد و بخشی از آن است؛ باید آن را بپذیرم تا به آرامش برسم.
در قرنطینه بیشترین احساسی که به ما دست میدهد از درون تهی شدن است؛ چون اکثر ما درگیر شغلهایی شدهایم که عاشق آن نیستیم بلکه مجبور شدیم و وقتی کاری برای انجام دادن نیست؛ درون خود گم میشویم و احساس بیارزشی میکنیم. باید سفر کرد؛ سفری به اعماق وجودمان برای پیدا کردن کارهایی که عاشقشان بودیم اما روی آنها خروارها خاک نشسته!
ایکیگای؛ دلیلی که صبح به خاطر آن از رختخواب بیرون میرویم.
در سفر من؛ کتاب ایکیگای هم همراهم بود. ایکیگای یعنی دلیلی که صبح به خاطر آن از رختخواب بیرون میرویم. با پیدا کردن این دلیل دیگر احساس تهی بودن نخواهیم کرد.
ما آدمها وقتی درگیر کاری باشیم که زمان و خستگی برایمان معنی نداشته باشد احساس بهتری خواهیم داشت. روزهای قرنطینه بهترین فرصت برای پیدا کردن علایق و درگیر شدن با آنهاست. گاهی حتی ظرف شستن ساده هم میتواند ما را از فکر گذشته و نگرانی آینده رها کند و آرامش بخش شود.
شاید کرونا خیلی هم بیفایده نباشد!
ماها نسلی هستیم که آنچنان لزوم وجود ارتباط با آدمها را درک نکردیم اما این روزها حس کردیم که چقدر دلتنگیم و به دیدن آدمهای اطرافمان احتیاج داریم در حالی که روز به روز دورتر میشدیم. ماها که جنگ را ندیدیم قدر چیزهای کوچک و ساده را کمتر از پدر و مادرهایمان میدانیم! اما حالا با این اتفاق فهمیدیم نه! هر چیزی، هر لحظهای میتواند نباشد!
ماها آنچنان مفهوم صبر، تحمل و تامل رو نمیفهمیدیم اما با قرنطینه مجبور شدیم بفهمیم و بیشتر به درون خودمان سفر کنیم.
به نظرم کرونا در این برهه از تاریخ لازم بود؛ هرچند دردناک، سخت و پر از ضرر و زیان. ولی تغییرات ارزشمندی را هم در ما ایجاد کرده که شاید بعد از کرونا بروز کند!