دوست داشتنت را به من بسپار...

یک روز تو را از عمق قصه های هزار و یک شب بیرون می کشم
و به آرامی پای فنجان قهوه ام
می نشانم
به تو می آموزم که چگونه از بعیدترین روزن قلبم وارد شوی
و در بهترین نقطه ی آن ساکن !
آنگاه تو را پنهان می کنم
پشت کوهی از تشبیه های شاعرانه،
پشت انبوهی از قصه های عاشقانه،
پشت غزل و قصیده،
پشت کنایه و ایهام،
چنان که هیچ چشم پرسشگری تو را نبیند
و هیچ دست مشتاقی به تو نرسد
من تو را دوست خواهم داشت؛
آرام و ممتد . . .
ساکت و صبور . . .
چنان که پادشاه، قصه های شهرزاد را ناتمام رها کند
و بهرام از هفت کوشک دل بکند،
و شتابان به دیدار تو بیایند
من می توانم زیباترین ترکیبها را کنار هم بچینم
و تو را در اوج غزلی زیبا بستایم
ببین !
من عاشقت بودن را خوب بلدم
دوست داشتنت را به من بسپار . . .
مطلبی دیگر از این نویسنده
اِی کاش...
مطلبی دیگر در همین موضوع
واکنش های خیلی معمولی برای اتفاق های کاملاً غیرمعمولی!
بر اساس علایق شما
🌨خلاصه ی یک روز خاص برفی☃️