كوچه... بي تو مهتاب شبي باز از ان كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
دوست داشتنت را به من بسپار... یک روز تو را از عمق قصه های هزار و یک شب بیرون می کشم و به آرامی پای فنجان قهوه ام می نشانم
پاييز،بهارِ ماست... پاييز فصل عاشقى ماست فصل رنگارنگ دوست داشتنمان ريزش برگهاى نارنجى و زرد و قرمز، جشنِ رنگارنگى بود كه درختان به يُمنِ اع...
تو را دوست ميدارم... تو را دوست ميدارم...تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم تو را به خاطر عطر نان گرم...