اورانیوم ۲۳۵
اورانیوم ۲۳۵
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

روز اول: بیرون پنجره

روز سی‌ و پنجم قرنطینه‌ست و تنها گردش و بیرون رفتن من توی این روز‌ها محدود شده به بالکن فسقلی اتاقم.

تا در رو باز می‌کنم اولین چیزی که توجهم رو جلب می‌کنه صدای پرنده‌‌هاست... از لابه لای گلدون‌ها یه نگاهی به بیرون می‌اندازم...حتی پشه پر نمی‌زنه!

سوپرمارکت توی کوچه که همیشه‌ی همیشه خدا بود هم این روز‌ها تعطیل کرده.
خیابون رو به زور میشه از اینجا دید اما همینقدری هم که پیداست زیاد ماشین رد نمیشه.. مغازه‌هایی هم که مشخص هستن تعطیل‌اند و فقط تابلو‌هاشون روشنه.

شهرداری درخت‌های رو به روی خونه رو پارسال مرتب نکرده ... برای همین شبیه یه جنگل شده!
مخصوصا این که چراغی کنار این درخت‌ها نیست و شب‌ها واقعا مخوف میشه!

مدارس که تعطیله...ساخت و ساز ساختمون نیمه کاره‌ی سر کوچه هم متوقف شده (خداروشکر!!) همین باعث شده که این روز‌ها از بیرون خونه سر و صدایی به گوش نرسه.

گفتم خداروشکر، یهو این به ذهنم رسید که من خدارو شکر می‌کنم اما کارگر‌هایی که تنها منبع درامدشون از همین بوده چی؟! اون‌ها این روز‌ها چی کار می‌کنن؟!
نمیدونم!

توی افکارم غرق شدم که با صدای اهالی خونه رشته‌ی افکارم پاره میشه و برمی‌گردم داخل!

اورانیوم ۲۳۵
روز اول - شنبه ۹ فروردین ۹۹

قرنطینهپنجره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید