در جهان های موازی من چه میگذرد؟
داستان بلاتکلیفی من تو زندگی خیلی زود شروع شد! تقریبا از همون موقعی که تونستم سر پا وایسم راه برم و حرف بزنم و زندگی رو درک کنم! :))) حالا یذره بریم جلوتر…
تا جاییکه هنوز به دانشگاه نرسیده بودیم من بودم و یک مدرسه ی فرزانگان و یه رشته ی ریاضی که بهم تحمیل شده بود، عالم و آدم رو با لجبازی های خودم و مقاومت در برابر موفقیت توی رشته ریاضی و کنکور زجر دادم (مخصوصا مامانم رو! از همینجا میگم شرمنده ام مامان جان تقصیر طبیعت لجبازمه که ازت به ارث بردم :)) خلاصه، لجبازی رو ادامه دادم و تبدیل به فرصتش کردم، کنکور هنر رو هم ثبت نام کردم که فقط یه کنکوری داده باشم و تو دلم نمونه!
نمیدونم کدوم دست سرنوشت و کدوم معجزه ای اتفاق افتاد ولی بالاخره دل به دلدار رسید! رتبه ی کنکور هنر همینطوری خیلی خیلی بهتر از کنکور ریاضی شد انقد که دیگه خانواده هم کوتاه اومد و گفت حالا که مهندس نمیخوای بشی برو پی کار خودت :)) و منم رفتم
طراحی صنعتی و دانشگاه هنر تبریز! ( که ای کاش نمیرفتم ولی حالا پرونده اون بمونه برا یه وقت دیگه!)
هرچقدر تو دبیرستان کم گذاشتم تو دانشگاه برای درس و پروژه هام جان فشانی کردم و تا آخرین ترم با رتبه یک تمومش کردم، اما بعد اون دوران مساله ای که عین آتیش زیر خاکستر دوباره شعله گرفته مساله ی علاقه مندی های زیاد منه!
من دقیقا نمیدونم میخوام چیکار کنم با زندگیم؟ هزارتا علاقه ی مختلف تو رشته های مختلف دارم که نمیدونم کدومو بچسبم و کدومو رها کنم؟! اگر برم و تجربه کنم زمان خواهد برد و اگر تجربه نکنم سر دلم میمونه!
یه شبی از شبایی که تو سکوت خونه میشینم و فقط تومغزم میچرخم داشتم فک میکردم ، ثمین تو دنیای موازی چیکاره شده؟
فکر میکنم اولین دنیا، دنیاییه که ثمین توش فضانورد شده یا حداقال تو مسیر فضانورد شدنه؟ آخه پنجم دبستان که بودم ی روز قلمچی برامون جشن گرفت و اونایی ک نمونه دولتی و تیزهوشان قبول شده بودن رو آوردن بالای سن و بهشون جایزه دادن و ازشون پرسیدن میخوای چیکاره بشی؟ همه گفتن دکتر و مهندس من گفتم فضانورد و کل سالن بهم خندیدن! البته منم کم نذاشتم وقتی اول راهنمایی بودم یه مقاله برای نجوم نوشتم و یه روزنامه دیواری خیلی بامزه براش درست کردم و جفتشم توی مسابقات اول شدن! تنها غمم اینه که چرا روزنامه دیواریمو بهم پس ندادن خیلی دوسش داشتم :(
تو دنیای بعدی من قطعا یه زیست شناس بودم البته با توجه به سنم و شوقی که اگر از همون اول دبیرستان هنوز باهام بود الان خارج از ایران یه ارشدی گرفته بودم و مطمعنم که صد در صد محقق میشدم تو این زمینه! اون زمان تمام کتابای زیست شناسی عمومی که برای دانشجوهای پزشکی بود رو من خریده بودم! زبان اصلی! شبا به جای مشق مدرسه بیدار میموندم و به زور گوگل ترنسلیت (اون زمان هم زبانم خیلی داغون بود هم گوگل ترنسلیت!) میخوندم و مینوشتم و برای خودم جزوه داشتم! اصلا علاقه به تدریس نداشتم و ندارم اما چون مدیر مدرسه ام عقیده داشت اگر نمیخوام دکتر بشم نباید برم تجربی این آرزو رو از من گرفته و انگیزه منو همونجا چال کرد تو زمین و فرستادم ریاضی!
شاید توی دنیای بعدی ثمین عشقش به جواهرسازی رو محکم چسبیده و الان حتی یه کارگاه کوچیکم داره! همون چیزیه که بخاطرش رفته طراحی صنعتی! میخواد یه بیزنس وومن خفن هم بسازه از خودش احتمالا!
و یه دنیای دیگه! ثمین رفته تو حوزه بسته بندی و کلی جایزه هم برنده شده احتمالا! (مدیونید فک کنید که من تو اون دنیاها چیز کمی هستم? تو همشون بهترین و خفن ترین و موفق ترینم!)
حالا اون یکی دنیارو بگو! رفته تو شاخه یو ایکس و هوش مصنوعی هم یاد گرفته و قاطیش کرده و رفته تو دل تکنولوژی!
یه دنیای دیگه ام هست، ثمین نویسنده شده، هر روز و هر شبش غرق کتاب ها و داستان هاست و احتمالا داره روی نوشتن یه کتاب خیلی خفن کار میکنه!
توی یه دنیای دیگه ثمین تصویری سازی میکنه! برای هرکدوم داستانی داره و بیاید و ببینید که چقدر کاراش باحالن!
وایسید هنوز تموم نشده! یه دنیای دیگه مونده! تو این دنیا ثمین رفته تو کار انیمیشن ساختن! عشق بچگیش، همونطور مثل پنج سالگیش که با تمام وجود زل میزد به مانتیور و انیمیشن نگاه میکرد! الانم همونجور با عشق داره انیمیشن میسازه! الگوهاشم تیم برتون و استودیو لایکاس! و عاشق استاپ موشن! (مگه با احساس تر از انیمیشن های استاپ موشن داریم اصلا؟!)
اگه بگم یه دنیای کوچیک در حد اسکیتر نمایشی شدن مونده دیگه دعوام میکنید؟ :)))
چندتا دنیا شد؟ ۹ تا؟ خدا زیادش کنه ?
خلاصه که یه ثمینه و یه دنیا پر از زندگی های نزیسته اش! ?
هنوزم نمیدونم که دقیقا چیکار قراره بکنم و چه مسیری قراره برم! شایدم یهو دیدی یه کار خیلی متفاوت از تمامی این دنیاهایی که گفتم رو شروع کردم، غافلگیری رو دوس دارم حقیقتا! ?
شما تاحالا فکر کردید که نیاز به چند تا دنیای موازی دارید که یه روزی به همه آرزوهاتون برسید؟