امروز یه متنی رو از یک برنامهنویس خوندم که باعث شد کل خاطرات دوران کودکیم زنده شه. تمام لحظاتی که باعث شدن من به سمت برنامهنویس شدن بیام.
پدرم برنامه نویس بود و کل دوران کودکیم و نوجوانیم با کلمات عجیب گاها رنگی که رو مانیتور ظاهر میشد و در نهایت منجر به برنامه ای جذاب میشد، گذشت. همون اوایل بود که فهمیدم برنامه نویس یه نوع خالق، خالق دنیایی با افکار و خیالات خودش. پدرم وقت چندانی نداشت که با من حرف بزنه و تفریح کنه واسه همین کنجکاو شدم که این مانیتور چه چیزی داره که باعث میشه ساعت ها به اون خیره بشه و به دختر بچه ای که کنارش نشسته و داره یکریز حرف میزنه، بدون اینکه سرش رو از مانیتور برداره و نگاهش کنه، فقط بگه آهان،آره،عع پس خوشگذشت.
فیلم سه گانهی ماتریکس و مرد آهنی، علاقهام برای خالق شدن و برنامهنویسی رو دوچندان کرد؛ این بود که تصمیم گرفتم برنامه نویس شم؛ ولی همین که من تو این رشته شروع به تحصیل کردم پدرم برنامهنویسی رو کنار گذاشت و دیگه برنامهنویسی راه ارتباطی منو پدرم نبود؛ برنامهنویسی چیزی بود که باعث میشد من با خودم حرف بزنم و به درون عمیق ترین نقاط ذهنم برم.اوایلش خیلی شور و شوق داشتم ولی با گذشت زمان و بزرگ شدن برنامهها و چند تا شکست کوچیک باعث شد اعتماد بنفسم از بین بره و دیگه نتونم خودمو پیدا کنم؛ چیزی که عاشقش بودم داشت خودمو نابود میکرد.این بود که فکر کردم شاید من برای اینکار ساخته نشدم، شاید بهتر بود یه رشتهی دیگه رو بخونم رشته ای مثل هنر.
میان هنر و برنامهنویسی موندم؛ میان ادامه دادن و پاپس کشیدن موندم. موندم که چرا اگه برنامه نویس نشم، هنر میخونم.این بود که به خیالات و آرزوهام فکر کردم؛ به رویاهای باور نکردنی که تو این راه داشتم. همهی افکارام و دیدگاهام فقط به یک جمله ختم میشدند، «من عاشق رویاپردازی و خیالپردازیم!»
من عاشق برنامه نویسی و هنرم من عاشق تک تک لحظاتیم که تو خودم فرو رفتم و دارم برنامه مینویسیم یا دارم یه اثر هنری رو میکشم؛ هنر و برنامه نویسی منو به قعر دنیای خیالات میبره؛ این وجود منه که عاشق خیال پردازی های عمیقه. خیلی طول کشید تا به این نتیجه برسم برنامه نویسی یه نوع هنر؛ هنری که اول از همه نیاز به خیالپردازی داره نیاز به رویا نیاز به انگیزه، بعد به تجربه و یادگیری. برنامهنویسی زیباترین هنری که تا حالا شناختم ، حالا چه من هنر بخونم چه برنامه نویسی میدونم با خیال پردازیهامه که میتونم ادامه بدم: چون من عاشق خیال پردازیم، این بخشی از وجود منه =)
من یک برنامهنویس رویاپردازم! *_*