دومین قسمت از مجموعه پادکست های دوسیه به میزبانی علی سلطان زاده در ۳ مرداد ۱۴۰۱ منتشر شد.
موضوع این قسمت از دوسیه در رابطه با نقش سلبریتی ها و مرجعیت فکری آنها در جهان امروزی ایرانیان است که با دعوت از آقای داوود طالقانی بحثی پیرامون این موضوع شکل می گیرد که از چندین منظر قابل نقد و بررسی است.
میتوانید این قسمت را از اینجا گوش کنید
سلبریتی کیست؟
به نظر می رسد که بهترین نقطه آغاز و از سویی مناقشه برانگیز ترین قسمت؛ تعریف ما از سلبریتی باشد.
سلبریتی در ساده ترین معنا به فردی اشاره دارد که در یک جامعه دارای شهرت و سرشناسی است.این سرشناسی می تواند مثبت یا منفی و در تمامی زمینه ها اعمم از هنر،ورزش، سیاست و … باشد.اما به نظر می رسد که نمی توان همه سلبریتی ها و نقش و کارکردشان در اجتماع را در یک مقام و مرتبه قرار داد؛ نکته ای که باید در خصوص آن وسواس بیشتری به خرج داد.
نقشه راه شهرت
پیش از وقوع انقلاب رسانه ها شهرت اعتبار معنوی بود که بواسطه داشتن ویژگی های ممتاز و چشمگیر نسبت به دیگران بوجود می آمد اما امروزه رسانه های جمعی عوامل دیگری را برای برتری و به شهرت رسیدن افراد به وجود آورده اند ازین رو معنای شهرت دامنه گسترده ای را شامل می شود. دردنیای امروزی ما سلبریتی بودن لزوما به این معنا نیست که یک فرد در مقایسه با میانگین افراد جامعه از استعداد و مهارت بیشتری برخوردار است بلکه به این معناست که یک نفر بهتر از دیگران توانسته است رغبت عموم را برای جلب توجه به خود بر انگیزد.بنابراین به نظر می رسد که باید میان یک هنرمند یا ورزشکار و ستاره های اینستاگرامی به عنوان سلبریتی تفاوت قائل شد.
همه شهرت ها یکی نیستند
زمانی که فردی به لحاظ برتری اجتماعی خود نسبت به سایرین به عنوان یک ورزشکار یا یک اندیشمند و یا… شناخته و به عبارتی مشهور شده باشد نیروی شهرت به عنوان یک سرمایه اجتماعی برای او تا مدت ها کارساز است و چه بسا پس از مرگ او نیز افرادی تحت لوای شهرت و نام ماندگار او از این سرمایه استفاده کنند.این صورت از شهرت حتی در صورت نبود شبکه های اجتماعی پابرجا مانده و از قدرت اثرگذاری برخوردار است و ممکن است از آن در جهت هدایت افکار عمومی،مرجعیت فکری و مسائلی ازین دست نیز استفاده شود اما ستاره های اینستاگرامی،امثال ندایاسی ها و … که در مصاحبه نیز به آنها اشاره می شود شهرتی وابسته به شبکه های اجتماعی دارند که آن هم منوط به فعالیت مستمر و جذب مداوم فالوور و ترفند هایی این چنینی است.
چند مثال از سلبریتی های متفاوت
خارج از عرصه این شبکه ها اکثر این افراد تفاوت چندانی با افراد معمولی دیگر نداشته و به همین دلیل است که برای حفظ این شهرت به ترند سازی،برپایی هشتگ ها و تولید محتوا در خصوص ریز و درشت زندگی خود و دیگران و به عبارتی جریان سازی مشغول هستند. اما اگر اینستاگرام را به عنوان یک مرجع برای شناسایی سلبریتی های ایرانی در نظر بگیریم آنطور که از صحبت های آقای طالقانی بر می آید، هنوز هم پرفالوور ترین ایرانی ها در صفحات مجازی کسانی چون حسن ریوندی، مهناز افشار، گلشیفته فراهانی هستند که در میان فعالیت های آنها کمتر شاهد تلاش برای هدایت افکار عمومی از طریق انتشار محتواهایی دنباله دار و یا محتواهای به اصطلاح زرد هستیم.
زرد از مسیری متعارف
در میان دیگر اکانت های پرفالوور اینستاگرام نام کسانی چون دنیا جهان بخت به چشم می خورد که بازهم به نظر می رسد نوع فعالیت او به عنوان یک مدل و بلاگر تحت تاثیر برند های مارکتینگ و جهان رسانه ها باشد تا طبع و توان شخصی او برای اثر گذاری برافکار عمومی و در حقیقت او به عنوان یک چهره برای صنعت کالا شناخته می شود تا یک مرجع فکری.درحقیقت این کاری است که اکثر بلاگر ها و چهره های اینستاگرامی در سرتاسر دنیا انجام می دهند برای آنکه حیات این ستاره ها وابسته به این موضوع است که تا چه اندازه قادر به حاشیه سازی و جنجال افرینی و انداختن نام خود بر سرزبان ها هستند.
چنگال تجاری سازی
نکته مهم این بحث اسپانسرهای تجاری و رسانه ای هستند که برای کسب منافع به همکاری با این ستاره های می پردازند و بعضا خود آنها اقدام به ساخت این ستاره ها می کنند موضوعی که بسیار جالب تر از آنچیزی است که از سوی مهمان برنامه مطرح شد چرا که در این ماجرا انگشت اتهام آقای طالقانی تنها به سوی این سلبریتی ها نشانه رفته گویی که این مرجعیت فکری که به آن اشاره می شود تنها حاصل خلاقیت و تلاش بلاگر هایی است که به آنها اشاره شد که قطعا اینگونه نیست!
در وهله اول باید دانست که این ماجرا تنها محدود به شبکه اجتماعی مثل اینستاگرام نیست، همانگونه که خود ما شاهد آن هستیم در سالهای اخیر رشد فرهنگ شهرت و حضور روز افزون سلبریتی ها در تبلیغات تجاری و برنامه های تلوزیونی و نمایش های خانگی اشاره به همین موضوع دارد.در حال حاظرپر بیننده ترین برنامه های صدا و سیمای ایران برنامه هایی با محوریت سلبریتی ها هستند مانند برنامه دورهمی.
دراین برنامه ها موضوع محوری خود سلبریتی ها هستند نه آنکه دعوت شده باشند تا از مهارت و حرفه خود صحبت کنند.ترکیب حواشی زرد با مسائلی از جمله بازی و گپ و گفت های طنزآمیز و پخش آن در ساعات پربیننده تلوزیون باعث برجسته سازی بیشتر این مسئله می شود. بنابراین نباید انتظار داشت که با وجود ترویج چنین فرهنگی در فضای رسانه ملی مردم در فضای مجازی به دنبال پیروی و الگوگیری از سلبریتی ها نباشند.
شماهم حتما در هنگام عبور از خیابان های شهر و اتوبان ها با بیلبوردهایی باچهره سلبریتی های برخورد داشته اید که در کنار یک محصول به عنوان سفیر آن برند یا چهره تبلیغاتی آن حضور دارند.این مسئله در اروپا و آمریکا تحت عنوان Celebrity Branding موضوعی جا افتاده و به عنوان یکی از منابع مالی ستاره های مشهور شناخته می شود اما اینکه این موضوع در کشورما ایران دارای چه جایگاهیست محل تامل است. درایران از سال1358 تاسال1382 استفاده از سلبریتی ها در تبلیغات ممنوع و تنها یکی از شرکت های تولید کننده چرم به صورت محدود از جمشید هاشم پور برای تبلیغات در حد بروشور و کاتالوگ در تبلیغات برند خود استفاده کرده بود. اما امروزه شاهد استفاده از علی کریمی برای تبلیغات هود کنوود، رضا کیانیان برای تبلیغات دمنوش و جمشید مشایخی برای تبلیغات یک شرکت کولرگازی و … هستیم و شاید از خود پرسیده باشیم چرا؟ ماهیت مسئله به طور کلی امری مثبت و کمک کننده به صنعت تبلیغات برای هر برند است اما سوال اصلی اینجاست که تا چه اندازه بین استفاده از این سلبریتی ها و ماهیت آن برند ارتباط وجود دارد؟ آنچه که قصد صحبت راجع به آن را دارم این است که نوع فضا و نوع مدیریت این عرصه در داخل کشور به گونه ایست که به ابتذال چهره های سلبریتی می انجامد.
سلبریتی و صدا و سیما
به طور مثال رسانه ملی خود را در شرایطی قرار داده است که گویی نبود سلبریتی ها در برنامه های تلوزیونی خللی اساسی در برنامه سازی ایجاد می کند.از طرفی سلبریتی ها نیز حاظر به از دست دادن مخاطب وسیع تلوزیونی نیستند و به عبارتی حیات آنها منوط به حضور در تلوزیون است به طور مثال می توان به شخصیت کلاه قرمزی اشاره کرد که با فاصله گرفتن از تلوزیون با کاهش شدید مخاطب و فراموشی روبه رو شد و پس از بازگشت مجدد به فضای رسانه بود که احیا شد.این نیاز متقابل می تواند فرصتی مناسب برای استفاده از ظرفیت های هر دو سو برای بردن فضا به سمت و سویی درست باشد اما آنچه که شاهد آن هستیم رقابت بین شبکه های ملی در جذب چهره های برآمده از فضای مجازی، دامن زدن به شهرت افراد سطحی و منایع شهرت بخشی آنها هستیم که جز هدر رفت بودجه و افزایش بی سابقه دستمزد سلبریتی ها فایده دیگری ندارد.
ما زمانی می توانیم انگشت اتهام خود را به سمت سلبریتی ها گرفته باشیم که خود در ایجاد این فضای نادرست نقشی نداشته باشیم و اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که سلبریتی ها چه از جنس خوب و ارزنده آن و چه از جنس حشو و مبتذل همواره در تمامی دوران ها مورد توجه مردم بوده اند و این توجه ریشه در نیاز های زیستی انسان ها در پیدا کردن الگو و قهرمان زندگی شخصی و … دارد و سلبریتی آن چیزی را عرضه می کند که مردم خواهان آن هستند پس باید بدانیم که مردم ما به دنبال چه چیزی هستند و چه عواملی باعث شده تا به دنبال آن باشند چرا که فرهنگ شهرت فراتر از علاقه مردم به آدم های مشهور و در حقیقت انعکاسی از ارزش های جمعی و نمایش رابطه پیچیده میان انتظارات و واقعیت های زندگی انسان هاست.