ویرگول
ورودثبت نام
سامیت
سامیت
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

بستنی لیسی (باید ها و نباید ها)(قسمت اول)(درمان ام اس)

بستنی لیسی(باید ها و نباید ها)
بستنی لیسی(باید ها و نباید ها)

خب داستان ازونجا شروع شد که من بچه بودم و علاقه زیادی به بستنی لیسی داشتم، در حدی که وقتی بیرون برای پیاده روی می رفتم و خسته میشدم، مادرم بهم می گفت چی بخوری خوب میشی؟
منم می گفتم بستنی لیسی...

بستنی لیسی دنیایی بی انتها از انرژی،انگیزه و علمه، پروفسور جفرسون در آخرین تحقیقات خودش میگه که اگر ما بتونیم انرژی بستنی لیسی رو ازش استخراج کنیم می تونیم سالها از نفت و گاز بی نیاز باشیم و به اصطلاح:

جنگ بعدی جنگ بستنی لیسیه


پروفسور جفرسون میگه ما در نهایت امر به جایی می رسیم که به جای بنزین از بستنی لیسی استفاده می کنیم و حتی به جای آب جوشانده ی بستنی لیسی می خوریم(که البته من خودم آب رو ترجیح می دم)

کجا می تونیم به این تحقیقات صحه بگذاریم؟؟؟

اینجا که این ببعی به مامانش میگه:

مامان جون بستنیش خوشمزه تره
مامان جون بستنیش خوشمزه تره

پروفسور جفرسون در اواسط این مقاله خاطر نشان می کنه که بستنی لیسی خاصیت آنتی اکسیدانی داره و برای پوست و مو هم مفیده

حتی در جایی دیگر میگه تنها جایگزین شیر مادر بستنی لیسیه...
که البته تاکید خاصی در مورد برندش داره که میهن باشه...

پروفسور که داره نتیجه یک عمر تحقیقاتش رو با ما در میون میزاره میگه:




که برادرزاده ی من (گلوریا جفرسون) متاسفانه دچار بیماری ام اس شد...
این بیماری تا حدی پیش رفت که دیگر پاهایش توان حرکت نداشت و روی ویلچر حرکت می کرد...
ما هم خیلی غمگین و ملول در حال خوردن بستنی لیسی بودیم که فکرمون باز بشه و بتونیم راه حلی بیابیم
که دل گلوریا بستنی لیسی خواست...

ما هم بهش بستنی لیسی رو دادیم و رفتیم گوشه ای به گریه کردن...(بالاخره سخته دیدن درد کشیدن عزیز)
وقتی برگشتیم دیدیم که برادرزاده ما داره راحت تر دست هاش رو حرکت میده...
چند روزی بود که هر روز دوست پسر او برایش بستنی لیسی می آورد و او هم خیلی خوشحال و خندان بستنی را می خورد، اما چشمانش قرمز بود که نشان از حال بد درونش را داشت و ما هم ذره ذره آب شدنش رو میدیدیم و زجز می کشیدیم تا اینکه یک روز که بستنی لیسی تمام شده بود و گلوریا بستنی لیسی می خواست...
با دوست پسرش تماس گرفت و نمی دانیم چه شد که گفت:

به جهنم خودم می رم از پارک میگیرم

دیدیم یا للعجب
پشمهایمان کو؟؟
این که نمی توانست تکان بخوردچطور از جایش بلند شد؟
که دیدیم خودش هم پشمهاش ریخته و عربده زنان به بیرون دوید و تصادف کرد و مرد...
درسته که ما نتونستیم بفهمیم بستنی لیسی با او چه کرد؟
یا برای خریدن بستنی لیسی چرا قصد رفتن به پارک را داشت؟
یا اصلا چرا بعد از خوردن بستنی زیاد می خندید؟
یا کی گریه می کرد که ما نمیدیدیم ولی چشم هایش قرمز بود؟؟
ولی در کل
از آن روز به بعد زندگیم را وقف بستنی لیسی کردم و تا به امروز بستنی لیسی را روی 1500 نفر امتحان کرده ام و همکاری خوبی با دوست پسر گلوریا دارم چون فقط بستنی لیسی های اونه که حال بیمارانم رو خوب میکند
شاید آنها خوب نشوند ولی لا اقل هپی اند می شوند و با لبی خندان و چشمانی قرمز میمیرند...

همانطور که میبینید پروفسور شروع کننده این پویش بوده و آدم های زیادی رو درمان کرده...
و من اینجا هستم که رازهای زیادی که بستنی لیسی برای شما داره و دولتمردان و سیاسیون نمی خواهند شما بدونید رو در این سری مقالات در اختیارتون میگذارم
البته باید بدونید که مصرف بی رویه بستنی لیسی خطرناکه و باید با تجویز پزشک مصرف بشه (پزشکان لسانی) که به مرور بهتون معرفی می کنم...

در نهایت امر باید بدونیم که بستنی لیسی آخرین راه برای نجات بشریته و من اینجا هستم تا این رو بهتون ثابت کنم، چه با داستان هایی از کسانی که به صورت تنگاتنگ به این مهم پی برده اند، چه کسانی که نقل قول می کنند و به ما درس هایی فراموش نشدنی می دهند

پس با این سری مقالات همراه باشید و من رو در ویرگول فالو کنید...


بستنی لیسیمقالهمقاله علمیآخرین راه نجاتطنز
سلام. سامیت هستم و خوشحالم که به من توجه می کنی... مخلصم...یا علی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید