چندماه پیش از طرف مجموعه ای دعوت به مصاحبه استخدامی شدم. با اینکه قبلا رزومه کامل خودم را برای شرکت فرستاده بودم، مدیر HR مجموعه، انبوهی از کاغذ را جلوی من قرار داد و ازمن خواست تمام آنها را پر کنم اما اینبار از خودم پرسیدم چرا باید جواب این سوال های مزخرف را بدهم ؟
چه اهمیتی دارد چه سالی دانشگاهم را شروع و چه سالی تمام کردم ؟ به آنها چه مربوط است که تمام اعضای خانواده ی من کجا زندگی میکنند، شغل، تحصیلات و شماره تماسشان چیست؟ به آنها چه ربطی دارد شغل قبلی ام را چرا ترک کردم و آنجا چقدر حقوق می گرفتم ؟ از همه بدتر :
به آن ها چه ربطی دارد که دین و مذهب من چیست؟
هر بخشی را که احساس می کردم نامربوط و آزار دهنده است پُر نکردم. وقتی همان مدیر HR برای مصاحبه آمد از خالی بودن فرم ها متعجب شد. از او پرسیدم آیا به نظر شما دین و مذهب ارثی افراد در میزان تخصص یا در کیفیت تعاملات اجتماعی آن ها تاثیر میگذارد ؟
پاسخ داد نه، اما اینکه شما در برابر جواب دادن به این سوال مقاومت می کنید نشان می دهد در آینده در برابر دستور مدیران ارشد هم ممکن است اینگونه رفتار کنید.
تایید کردم و گفتم: من همیشه سعی میکنم کار درست را انجام بدهم و الان این کار درست برای من یعنی مبارزه با تبعیض مذهبی در فضای کسب و کار
در نهایت با وجود آنکه معلوم بود من هرگز در آن مجموعه نمی توانم مشغول به کار شوم، برای دقایقی باهم در این باره گپ زدیم و من خرسند از اقدامی که کرده بودم آن شرکت را ترک کردم.
گمان می کنم تصمیم آن روز من توانست جرقه ای در ذهن یک مدیر منابع انسانی روشن کند تا بلکه در مورد فرم استخدام عریض و طویل آن شرکت تجدید نظر نماید و من قطعا دیگر استاندارد های خودم را برای پر کردن هر فرمی رعایت خواهم کرد.