هیچ چیز بی فایدهتر از انجام کارآمد کاری نیست که اصلا نباید انجام شود. (پیتر دراکر)
توانایی گرفتن تصمیم به خروج و پیادهسازی آن میتواند حرکتی صحیح و بسیار تقویتکننده باشد. هزینه فرصت ناشی از سرمایهگذاری بیش از حد در یک کسبو کار همینطور اصرار بر فعالیت کسبو کاری که عملکرد مناسبی ندارد و نخواهد داشت میتواند آسیبرسان و حتی فاجعهبار باشد. به علاوه این هزینه اغلب از دید پنهان است چرا که به وسیلهی یک غیر تصمیم پوشانده شده است.
بسیاری از شرکتها تا زمانی که ضرورت تصمیمات واگذاری آشکار نشده یا به وسیلهی نیروهای خارجی اجبار نشده باشند از آن طفره میروند. با به تاخیر افتادن تصمیم واگذاری علاوه بر اتلاف منابع، قیمت کسبوکار نیز کاهش پیدا میکند. با به تاخیر انداختن این تصمیم دردناک، نیروهایی که موجب افول کسبوکار شدهاند فشار بیشتری میاورند و اغلب افزایش مییابند. نتیجهی این امر افول ارزش است که اغلب با ضررهای بیشتری همراه خواهد بود.
هنگام وجود هر کدام از موارد زیر باید استراتژی خروج را مدنظر قرار داد:
جایگاه کسبوکار
جایگاه کسبوکار ضعیف است. داراییها و شایستگیها کافی نیستند، ارزش پیشنهادی تناسب خود را از دست داده است یا سهم بازار در ردهی سوم یا چهارم است و در مقابل رقابت شدید، رو به افول میگذارد.
کسبوکار پول از دست میدهد و چشمانداز موفقیت آینده تیره و تار است.
جذابیت بازار
تقاضا در آن طبقه با شتاب رو به افول است و تقاضای بادوامی پیش روی کسبوکار قرار ندارد. احتمال دمیدهشدن حیات مجدد به طبقه یا زیرطبقه وجود ندارد.
انتظار میرود به علت وجود رقبای مصمم دارای موانع خروج بالا و نبود وفاداری به برند و تمایز محصول، فشار قیمتی شدن یابد.
تناسب استراتژیک
مسیر استراتژیک شرکت تغییر یافته است و نقش آن کسبوکار غیرضروری است یا حتی ناخواسته شده است.
منابع مالی و مدیریتی سازمان در حالی که میتوانند در جای دیگر به شکل مؤثرتری استفاده شوند، جذب آن کسبوکار میشود.
سوگیریهای مانع از اخذ تصمیم به خروج
اکراه از تسلیم شدن به دلیل پیوند عاطفی به کسبوکار و گاهی غرور مدیریتی و رویگردانی از پذیرش شکست
سوگیری تائید هنگام وجود عدم قطعیت و بیشتر شدن احتمال آشکار شدن اطلاعاتی مبنی بر امکان نجات کسبوکار و ارزش نهادن بیشتر به آن ها نسبت به اطلاعات مغایر
افزایش تعهد تدریجی و تصمیم به سرمایهگذاریهای جدید برای بازیابی سرمایهگذاریهای پیشین