sanaye20.ir
sanaye20.ir
خواندن ۸ دقیقه·۴ ماه پیش

سیستم استنتاج فازی (FIS) برای پایان نامه ارشد و دکتری و مقاله

انجام پروژه های سیستم استنتاج فازی (fis) و ترکیب آن با روشهای تصمیم گیری چند معیاره-- تماس 09338859181
انجام پروژه های سیستم استنتاج فازی (fis) و ترکیب آن با روشهای تصمیم گیری چند معیاره-- تماس 09338859181

مقدمه

تصور کنید قرار است تصمیم بزرگی بگیرید—مثلاً انتخاب بهترین مکان برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار. کلی عامل پیش رو دارید: هزینه، دسترسی، جذابیت منطقه و خیلی چیزهای دیگر. نیمی از اطلاعات دقیق نیستند و انگار توی مه گم شده‌اند. اعداد به تنهایی کافی نیستند و حس درونی‌تان هم نمی‌تواند همه‌چیز را حل کند. اینجاست که ابزارهایی مثل سیستم استنتاج فازی (FIS) و روش‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره (MCDM) مثل فرایند تحلیل سلسله‌مراتبی (AHP) وارد میدان می‌شوند. شاید این دو در نگاه اول زوج عجیبی به نظر برسند—یکی با ابهامات و انعطاف سروکار دارد و دیگری عاشق نظم و مقایسه‌های دقیق است—ولی وقتی دست به دست هم می‌دهند، نتیجه شگفت‌انگیز می‌شود. توی این مقاله می‌خواهم ببینیم FIS چیست، AHP چطور کار می‌کند و چرا ترکیب‌شان ایده‌ای است که ارزش بررسی دارد. این تقاطع منطق و نرمی برایم جذاب است و خوشحالم که با شما بهش بپردازم.

سیستم استنتاج فازی چیست؟

بیایید از پایه شروع کنیم. سیستم استنتاج فازی یا FIS مثل یک مترجم برای بخش‌های نامشخص زندگی است. این سیستم که ریشه‌اش به منطق فازی برمی‌گردد—همون ایده‌ای که لطفی زاده در سال ۱۹۶۵مطرح کرد—برای موقعیت‌هایی ساخته شده که همه‌چیز صفر و یک نیست. به جای اینکه داده‌ها رو توی دسته‌های سفت و سخت جا بدهیم، FIS با مناطق خاکستری کنار می‌آید. فکر کنید بهش مثل مدل‌سازی ذهن انسان: اگه بگم هوا "یه جورایی گرمه"، FIS این گنگی رو می‌گیره و به چیزی تبدیلش می‌کنه که کامپیوتر بفهمدش. این کار رو با سه مرحله انجام می‌ده: فازی‌سازی (تبدیل ورودی‌های دقیق به مجموعه‌های فازی)، استنتاج (استفاده از قوانین برای تحلیل) و غیرفازی‌سازی (دادن یه خروجی مشخص). برای مسائل واقعی—مثل پیش‌بینی ترافیک یا بهینه‌سازی مصرف انرژی—که ابهام توشون زیاده، عالیه. توی مقاله‌ای که جنگ (Jang) سال ۱۹۹۳ توی IEEE Transactions منتشر کرد، نشون داده شده که FIS چطور سیستم‌های غیرخطی رو راحت مدیریت می‌کنه و به همین خاطر توی مهندسی و جاهای دیگه حسابی طرفدار پیدا کرده.

حالا برسیم به AHP یا همون فرایند تحلیل سلسله‌مراتبی. این روش رو توماس ساعتی توی دهه ۱۹۷۰ ابداع کرد و هدفش این بود که تصمیم‌های پیچیده رو به تکه‌های کوچیک‌تر و قابل‌فهم بشکنه. فرض کنید می‌خواهید ماشین بخرید: قیمت، مصرف سوخت و ظاهرش براتون مهمه. AHP بهتون اجازه می‌ده این معیارها رو دوبه‌دو مقایسه کنید و بگید کدوم براتون اولویت داره. از یه مقیاس ۱ تا ۹ استفاده می‌کنه—۱ یعنی "اهمیتشون برابره" و ۹ یعنی "خیلی مهم‌تره"—و بعد با یه سری محاسبات (مثل بردار ویژه، اگه کنجکاوید) این مقایسه‌ها رو به یه رتبه‌بندی تبدیل می‌کنه. خود ساعتی توی کتابش The Analytic Hierarchy Process (۱۹۸۰) توضیح داده که این روش چطور قضاوت‌های ذهنی رو منظم می‌کنه، و از اون موقع توی مدیریت پروژه و تحلیل سیاست‌ها خیلی پرکاربرد شده.

خب، چرا FIS و AHP رو با هم قاطی کنیم؟ هر کدوم به تنهایی خوبن، ولی یه جاهایی کم می‌آرن. AHP فرضش اینه که قضاوت‌هاتون دقیقن، ولی توی دنیای واقعی چند بار پیش میاد که کاملاً مطمئن باشیم؟ از اون طرف، FIS با ابهام حالش خوبه، ولی اگه یه چارچوب مشخص برای مسائل چندمعیاره نداشته باشه، ممکنه گم بشه. ترکیب این دو، ضعف‌های هر کدوم رو جبران می‌کنه. ایده اینه که FIS بیاد ورودی‌های AHP رو نرم‌تر و واقعی‌تر کنه، مخصوصاً وقتی داده‌ها مبهمن یا نظرات فرق دارن. مثلاً به جای اینکه بگیم "هزینه سه برابر ظاهر مهمه"، FIS می‌تونه بگه "هزینه یه چیزی بین متوسط تا خیلی مهم‌تر از ظاهره" و بعد این رو توی ساختار AHP جا بده.

یه مثال خوبش رو توی مقاله‌ای از کاهرامان و همکاراش (۲۰۱۵) توی Expert Systems with Applications دیدم. اونا برای انتخاب تأمین‌کننده—یه مسئله کلاسیک چندمعیاره—FIS و AHP رو ترکیب کردن. بخش فازی، ورودی‌های مبهم (مثل "قابلیت اطمینان تأمین‌کننده نسبتاً خوبه") رو مدیریت کرد و AHP اولویت‌ها رو مرتب کرد. نتیجه؟ یه مدل تصمیم‌گیری که هم حس واقعی داشت، هم محکم بود و توی موقعیت‌های پرابهام از AHP تنها بهتر عمل کرد. یه کار دیگه از چانگ (۱۹۹۶) توی European Journal of Operational Research هم نشون داد که چطور اعداد فازی مثلثی می‌تونن قضاوت‌های خشک ۱ تا ۹ رو انعطاف‌پذیرتر کنن. این فقط تئوری نیست—توی پزشکی، لجستیک و حتی برنامه‌ریزی محیط‌زیست هم استفاده شده.

البته همه‌چیز به این سادگی نیست. ترکیب FIS و AHP گاهی دردسر داره. FIS به یه پایگاه قوانین قوی نیاز داره و اگه قوانین فازیتون درست نباشن، کل سیستم به هم می‌ریزه. از اون طرف، مقایسه‌های دوبه‌دو توی AHP وقتی معیارها زیاد می‌شن، خیلی وقت‌گیر می‌شن. توی یه مرور از مردانی و همکاراش (۲۰۱۸) توی Journal of Cleaner Production خوندم که مدل‌های ترکیبی گاهی مسائل ساده رو بیش از حد پیچیده می‌کنن. حرفشون منطقیه. ولی وقتی پای تصمیم‌های مهم و ابهام زیاد وسطه، به نظرم این زحمت ارزشش رو داره.

کاربرد سیستم استنتاج فازی (FIS) در مقالات و پایان‌نامه‌های ارشد و دکتری

وقتی حرف از تحقیق و پژوهش توی مقاطع ارشد و دکتری می‌شه، یه چیزی که خیلی به چشم می‌آد، نیاز به ابزاریه که بتونه با پیچیدگی‌ها و ابهامات دنیای واقعی کنار بیاد. اینجا سیستم استنتاج فازی (FIS) مثل یه دوست باحال وارد می‌شه که هم باهوشه، هم انعطاف‌پذیر. این سیستم به خاطر قدرتش توی مدل‌سازی موقعیت‌های مبهم، توی مقالات و پایان‌نامه‌ها حسابی جا باز کرده. بیاید یه نگاه بندازیم ببینیم چطور توی این مسیر به کار می‌آد و چرا این‌قدر بین دانشجوها و استادها محبوب شده.

اولین چیزی که FIS رو توی پژوهش‌ها جذاب می‌کنه، اینه که می‌تونه داده‌های نصفه‌نیمه یا نظرات کیفی رو بگیره و به یه خروجی قابل‌اعتماد تبدیلش کنه. مثلاً فرض کنید توی پایان‌نامه ارشdt دارید روی ارزیابی کیفیت خدمات یه بیمارستان کار می‌کنید. از بیمارها می‌پرسید "رفتار پرسنل چطور بود؟" و جواب‌ها از "خوب بود" تا "فوق‌العاده" یا "یه جورایی معمولی" متفاوته. حالا اینا رو چطور تحلیل کنید؟ FIS می‌آد این جواب‌های گنگ رو فازی‌سازی می‌کنه، با یه سری قانون (مثلاً "اگه رفتار خوب باشه و سرعت متوسط، رضایت بالاست") پردازش می‌کنه و آخرش یه عدد مشخص بهتون می‌ده که بشه باهاش نتیجه گرفت. توی مقاله‌ای که جناب زاده (Zadeh) سال ۱۹۶۵ توی Information and Control نوشت، همین ایده منطق فازی رو مطرح کرد و پایه این کار رو گذاشت.

توی پایان‌نامه‌های دکتری که معمولاً بحث‌ها عمیق‌تر و پیچیده‌تر می‌شه، FIS یه جورایی نقش سوپاپ اطمینان رو بازی می‌کنه. مثلاً اگه دارید روی مدیریت منابع آب توی یه منطقه خشک کار می‌کنید، متغیرهایی مثل بارندگی، مصرف و تبخیر رو در نظر می‌گیرید. اینا هیچ‌وقت دقیق نیستن—بارون ممکنه "کم" یا "زیاد" باشه، نه یه عدد ثابت. FIS می‌تونه این ابهام رو مدل کنه و بهتون کمک کنه پیش‌بینی کنید که مثلاً توی سناریوهای مختلف، چه سیاستی جواب می‌ده. یه نمونه خوبش رو توی یه پایان‌نامه دکتری دیدم که توی Journal of Hydrology (۲۰۱۷) منتشر شده بود—محقق از FIS برای پیش‌بینی جریان رودخونه با داده‌های ناقص استفاده کرده بود و نتیجه‌هاش با واقعیت خیلی جور دراومده بود.

حالا توی مقالات علمی، FIS معمولاً یه ستاره توی مسائل بهینه‌سازی و تصمیم‌گیریه. فرض کنید یه مقاله دارید می‌نویسید برای یه ژورنال مهندسی صنایع درباره زمان‌بندی تولید توی یه کارخانه. متغیرها پر از ابهامن: زمان خرابی ماشین‌ها، تقاضای بازار، موجودی مواد اولیه. FIS می‌تونه اینا رو توی یه سیستم بذاره و با ترکیبش با الگوریتم‌های دیگه (مثل ژنتیک یا شبکه عصبی) یه برنامه تولید بهینه بهتون بده. یه مقاله از جنگ (Jang) توی IEEE Transactions (۱۹۹۳) نشون داد که FIS چطور توی سیستم‌های تطبیقی می‌تونه این‌جور مسائل رو حل کنه—و هنوزم توی مقالات امروزی引用 می‌شه.

یه کاربرد دیگه که توی پایان‌نامه‌های ارشد زیاد می‌بینم، ترکیب FIS با روش‌های تصمیم‌گیری مثل AHP یا TOPSISه. مثلاً دانشجویی که داره روی انتخاب بهترین تأمین‌کننده برای یه شرکت کار می‌کنه، از FIS استفاده می‌کنه تا نظرات مبهم مدیرها (مثل "کیفیتشون نسبتاً خوبه") رو کمی کنه، بعد با AHP اولویت‌ها رو مرتب می‌کنه. این ترکیب توی یه مقاله از کاهرامان (۲۰۱۵) توی Expert Systems with Applications حسابی توضیح داده شده و برای دانشجوهایی که دنبال یه روش ترکیبی قوی هستن، یه الگوی بکره.

البته، استفاده از FIS توی پژوهش بی‌دردسر هم نیست. باید قوانین فازیتون رو درست بچینید وگرنه خروجی‌تون به هم می‌ریزه. دیتاهاتون هم باید به اندازه کافی باشن که مدلتون معنی بده. ولی اگه درست ازش کار بکشید، یه ابزار طلاییه که هم استادتون رو تحت تأثیر قرار می‌ده، هم داورای مقاله‌تون رو. به هر حال، توی دنیای تحقیق که پر از "شاید" و "اگه" است، FIS مثل یه راهنماست که نمی‌ذاره توی ابهام گم بشید.

نتیجه‌گیری

خب، آخر خط کجاییم؟ سیستم استنتاج فازی و AHP شاید از دو دنیای متفاوت باشن—یکی آزاد و رها، اون یکی منظم و دقیق—ولی ترکیبشون یه داستان قشنگ از تعادله. FIS انعطاف می‌آره تا با ابهام کنار بیاد، و AHP یه چهارچوب محکم می‌ده که گم نشیم. با هم، مثل یه تیم کاربلد عمل می‌کنن و تصمیم‌هایی رو حل می‌کنن که هیچ‌کدوم به تنهایی نمی‌تونستن به این خوبی مدیریت کنن. از انتخاب تأمین‌کننده تا برنامه‌ریزی شهری، تحقیقات نشون می‌ده این زوج راهگشاست. کامل نیستن—هیچ‌چیز نیست—ولی ابزاری‌ان که باید توی جعبه‌ابزارتون داشته باشید. من که ساعت‌ها سر این موضوع فکر کردم، می‌گم این نشون می‌ده ذهن آدمیزاد چطور هنر و علم رو قاطی می‌کنه. شما چی فکر می‌کنید؟ این دوتا می‌تونن به یه تصمیم سخت توی زندگی‌تون کمک کنن؟

صنایع بیست | مرجع آموزش های تصمیم گیری چند معیاره | وبسایت Sanaye20.ir | تماس با ما 09338859181 --- مشاوره در تمام زمینه های مدل های تصمیم گیری چند معیاره (MCDM)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید