در مدت همکاری با مدیر خوبم، در هر دوره ارزیابی، توسط یکی از مدیران بلافصل ایشان ارزیابی میشدم، خیلی برایم دلچسب بود چون هر کسی شانس این را ندارد که از مدیران ارشد سازمانش بازخورد مستقیم داشته باشد. بازخوردهایی از جنس مثبت همیشه انرژیبخش بودند و بازخوردهایی از جنس نقاط قابل بهبود گاهی کمی درد داشتند اما زمان گذشت تا فهمیدم هر جا که دردت گرفت همان جاییست که میتواند منشا و محرک یادگیری و رشد باشد.
در یکی از این جلسات مدیر عزیزی، پرسید، فکر میکنی دیگران تو را میبینند یاد ساناز دودانگه میافتند یا کسی که دستیار آقای فلانیست؟
چقدر شخص خودمان را میشناسند و چقدر ما را مدیرعامل شرکت فلان میدانند بدون دانستن ناممان یا حداقل یک ویژگی منحصر به فرد خودمان؟ چقدر از برند ما، از برند یک شخص یا یک شرکت موجودیت و هویت گرفته؟ یا نه،این شما هستید که با برند شخصیتان به نامهای دیگر هویت میدهید؟
زیر سایه یک برند خوب(شخص یا شرکت) بودن فقط مدت زمان کمی(در همان ابتدا و برای جلب اعتماد اولیه) جواب میدهد، اما یک برند با تاریخچه عالی هم هر لحظه قابلیت تغییر یافتن در ذهن مخاطبان را دارد. اساسا تکتک ما مدیران و کارکنان سازمان هستیم که ویترین سازمانیم و هر لحظه تعالی و تنزل ما تاثیر مستقیم روی برند شرکت خواهد داشت.
پ ن: عکس مربوط به کار تیمی هزار و چهارصد نفره مان در گردهمایی سالانه شرکت همکارانسیستم است.
#به_قلم_ساناز