مدیری داشتم که به راس ساعتها حساس بود، راس ساعت دوازده ناهار، راس ساعت پنج ترک کار و ...وقتی افرادی که هر روز برنامهشان این بود را میدید از چهرهاش میشد فهمید که خوشایندش نیست. اوایل فکر میکردم فرقش چیست ما فرصتی برای ناهار داریم حالا ساعت دوازده یا یک یا دو چه فرقی میکند!
بعد از مدتی با مفهوم Flow آشنا شدم، البته آن روزها در حال زندگی کردن این مفهوم بودم و به این دلیل ناهارم زمان مشخصی نداشت، گاهی دوازده گاهی یک گاهی هم چهار...اما نامش را نمیدانستم.
زمانی که با بیشترین انرژی خود و با بالاترین بهرهوری، گرم کاری میشویم، تقریبا هیچ دلیلی حتی گرسنگی یا پایان یافتن ساعت کاری نمیتواند ما را از آن حال خارج کند. یکی از شروط وارد شدن به حالت Flow اشتیاق و علاقهمندی به آن کار است.
در برههای که خودم نسبت به کارم بیانگیزه و کم انرژی شده بودم(و طولی نکشید که شغلم را عوض کردم) خیلی خیلی از این مدیر عزیز و این موضوع یاد کردم. بله، ایشان نکتهاش ساعت ناهار یا ساعت خروج نبود، اما این ابزار تا حدودی معیار سنجش تعلق خاطر افراد به کارشان بود و اگر دایم تکرار میشد و با علایم دیگری نیز همراه بود، نشانه معناداری مینمود و نگرانی همین موضوع باعث واکنش چهرهاش بود.
#به-قلم-ساناز