
اخیراً خبری دنیای فناوری و مالی را به لرزه درآورد: باارزشترین شرکت جهان، انویدیا (Nvidia)، قصد دارد ۱۰۰ میلیارد دلار در باارزشترین شرکت خصوصی جهان، OpenAI، سرمایهگذاری کند. این خبر به سرعت باعث جهش ارزشگذاری انویدیا، OpenAI و دیگر شرکتهای تراشهسازی شد. اما در زیر پوستهی این معاملهی عظیم، سوالات بیشتری نسبت به پاسخها وجود دارد. به نظر میرسد یک مهندسی مالی پیچیده در حال وقوع است که نیازمند نگاهی دقیقتر است.
برای درک کامل این پازل، باید ابتدا با بازیگر سوم، یعنی شرکت اوراکل (Oracle)، آشنا شویم. اوراکل یکی از بزرگترین سازندگان مراکز داده (Data Centers) در جهان است. چندی پیش، این شرکت گزارش عملکرد مالی خود را منتشر کرد که در آن، نه درآمد (Revenue) و نه سود (Profit) آن مطابق انتظارات والاستریت نبود. طبق منطق بازار، سهام چنین شرکتی باید سقوط کند. اما در کمال ناباوری، سهام اوراکل به شدت افزایش یافت و ثروت مدیرعامل آن، لری الیسون، را به رکوردی تاریخی رساند.
پاسخ این معما در یک شاخص مالی کمتر شناخته شده نهفته بود: تعهدات عملکرد باقیمانده (RPO - Remaining Performance Obligations). اوراکل اعلام کرد که اگرچه در حال حاضر درآمد بیشتری کسب نکرده، اما قراردادهایی به ارزش صدها میلیارد دلار برای ساخت مراکز داده در آینده امضا کرده است که هنوز پولی برای آنها دریافت نکرده است. به عبارت ساده، RPO به معنای قول درآمدهای آینده است و بازار به جای عملکرد فعلی، به این وعدهها واکنش نشان داد.
حال میتوانیم نقاط را به هم متصل کنیم. این مثلث مالی به شکل زیر کار میکند:
OpenAI برای توسعه هوش مصنوعی خود به قدرت پردازشی عظیمی نیاز دارد، اما خودش مرکز داده نمیسازد. بنابراین، با اوراکل قراردادی چند صد میلیارد دلاری امضا میکند تا این مراکز را برایش اجاره کند. این همان چیزی است که RPO اوراکل را افزایش میدهد.
اوراکل برای ساخت این مراکز دادهی پیشرفته، به قلب تپندهی هوش مصنوعی، یعنی پردازندههای گرافیکی (GPU)، نیاز دارد. بنابراین، صدها میلیارد دلاری را که قرار است از OpenAI بگیرد، به انویدیا میدهد تا تراشههای لازم را خریداری کند.
اما OpenAI، که در حال حاضر شرکتی زیانده است، این پول را از کجا میآورد؟ اینجا نقطهی اوج ماجراست. انویدیا، که از فروش تراشههایش به اوراکل سود سرشاری به دست آورده، همان پول را به صورت سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری به OpenAI بازمیگرداند.
به این ترتیب، یک چرخهی کامل و به ظاهر بینقص شکل میگیرد: پول از انویدیا به OpenAI، از آنجا به اوراکل و در نهایت دوباره به انویدیا بازمیگردد.
این ساختار مالی، شباهت نگرانکنندهای به یکی از دلایل اصلی گسترش حباب دات-کام در سال ۲۰۰۱ دارد. در آن زمان، پدیدهای به نام «تأمین مالی توسط فروشنده» (Vendor Financing) رواج یافت. شرکتهای سازندهی سختافزار اینترنت، برای اینکه درآمد خود را به صورت مصنوعی بالا ببرند، به مشتریان خود وام میدادند تا محصولات خودشان را بخرند. در واقع، آنها تقاضا برای کالای خود را با پول خودشان خلق میکردند.
این پدیده که "حباب وامهای احمقانه" نام گرفت، عمر حباب دات-کام را یک سال بیشتر کرد اما در نهایت سقوط آن را بسیار دردناکتر ساخت.
امروزه، به نظر میرسد انویدیا در حال اجرای نسخهی مدرن همین استراتژی است. این شرکت نه تنها در OpenAI، بلکه در شرکتهای مرکز دادهی دیگری مانند CoreWeave و Inscale نیز میلیاردها دلار سرمایهگذاری کرده و این شرکتها بلافاصله پس از دریافت پول، آن را صرف خرید پردازندههای انویدیا میکنند. انویدیا با این کار، به مشتریانش پول میدهد تا محصولاتش را بخرند و به این ترتیب، رشد درآمد خود را تضمین میکند.
شاید بپرسید که آیا این چرخه کامل و بدون نقص است؟ پاسخ منفی است. در هر دور گردش پول، بخشی از آن صرف هزینههایی مانند حقوق کارمندان، خرید زمین و ساختوساز میشود. برای مثال، از ۱۰۰ میلیارد دلاری که انویدیا به OpenAI میدهد، ممکن است تنها ۶۰ میلیارد دلار آن پس از عبور از اوراکل، دوباره به خود انویدیا بازگردد.
پس چه چیزی این چرخه را پایدار نگه میدارد؟ شما و سرمایهگذاران دیگر.
هر بار که این مثلث مالی به گردش در میآید و اخبار معاملات بزرگ منتشر میشود، هیجان در والاستریت به اوج میرسد. سهام هر سه شرکت رشد میکند و سرمایهگذاران خارجی (از صندوقهای بازنشستگی گرفته تا سرمایهگذاران خرد) با تصور رشد بیپایان، پول جدیدی را به این شرکتها تزریق میکنند. این پول خارجی است که انرژی از دست رفته در چرخه را جبران کرده و آن را به یک «ماشین پولسازی بینهایت» تبدیل میکند.
این وضعیت چگونه به پایان خواهد رسید؟ دو سناریوی اصلی وجود دارد:
طرفداران این چرخه، مانند جنسن هوانگ (مدیرعامل انویدیا) و مارک زاکربرگ، معتقدند که این سرمایهگذاریهای عظیم، مسابقهای برای رسیدن به هوش مصنوعی عمومی (AGI) است؛ هوشی که در تمام زمینهها از انسان باهوشتر باشد. اگر یکی از این شرکتها به AGI دست یابد، سود حاصل از آن به قدری نجومی خواهد بود که تمام این سرمایهگذاریها را توجیه کرده و بدهیها را پرداخت خواهد کرد. از این دیدگاه، ریسک عقب ماندن در این مسابقه، بسیار بزرگتر از ریسک از دست دادن چند صد میلیارد دلار است.
این دیدگاه معتقد است که چرخه زمانی خواهد شکست که یکی از اضلاع مثلث نتواند به تعهدات مالی خود عمل کند. محتملترین نامزد، OpenAI است. این شرکت در حال حاضر میلیاردها دلار ضرر میدهد و به تزریق مداوم سرمایه وابسته است. اگر روزی سرمایهگذاران خارجی دیگر پولی به این شرکت تزریق نکنند، OpenAI قادر به پرداخت اجارهی مراکز داده به اوراکل نخواهد بود. در نتیجه، اوراکل نمیتواند تراشههای جدیدی از انویدیا بخرد و کل این ساختار مانند یک دومینو فرو میریزد.
همانطور که سام آلتمن، مدیرعامل OpenAI، خود اعتراف کرده است: «در نهایت، یک نفر قرار است مبلغی سرسامآور از پول را از دست بدهد.»
تردیدی نیست که هوش مصنوعی یک فناوری انقلابی است. اما در پس این فناوری، یک مهندسی مالی پیچیده و شاید شکننده در حال شکلگیری است که یادآور افراطهای حباب دات-کام است. چرخهی مالی میان انویدیا، OpenAI و اوراکل، با تزریق پول سرمایهگذاران بیرونی، در حال باد کردن حبابی است که ابعاد آن در تاریخ بیسابقه به نظر میرسد. سوال اصلی این نیست که آیا هوش مصنوعی ارزشمند است یا خیر، بلکه این است که آیا این ساختار مالی خاص، پایدار است یا خیر. تا آن زمان، به نظر میرسد مهمانی، درست مانند سال ۲۰۰۱، ادامه دارد.