Sangintire Jonoub
Sangintire Jonoub
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

چارلز گودیر و داستان عجیب لاستیک (قسمت اول)


اواسط تابستان ۱۸۳۴ چارلز گودیر یکی از بازرگانان ورشکسته ی اهل فیلادلفیا به فروشگاه شرکت Roxbury India Rubber در نیویورک که اولین تولیدکننده ی لاستیک در امریکا بود مراجعه کرد و والو جدید خود را که برای بالا بردن عمر مفيد لاستیک طراحی شده بود به مدیر فروشگاه نشان داد. مدیر فروشگاه با تکان دادن سر به علامت تأسف به او گفت: شرکت فعلا در بازار تولید والو فعاليت نمی کند و حتی می توان گفت جای بسی خوشوقتی بود اگر اصلا میشد به تجارت ادامه داد. وی برای توجیه گفته های خود توده های انباشته شده ی محصولات لاستیکی را که بر اثر هوای بسیار گرم ذوب شده و به صورت چسب بدبویی درآمده بودند، به گودیر نشان داد. وی اعتراف کرد که هزاران قطعه ی لاستیکی ذوب شده توسط مشتریان ناراضی به کارخانه برگشت داده شده است و مسئولان در نیمه های شب این کالاهای مرجوعی بدبو که ارزشی معادل ۲۰ هزار دلار داشت را دفن کرده اند.

تب لاستیک در اوایل دهه ی ۱۸۳۰ به همان سرعت که به وجود آمده بود پایان یافت. در ابتدا همه خواستار کالاهای تولید شده از لاستیک ضد آب برزیلی بودند و برای برآورده کردن این تقاضا کارخانه هایی تاسیس شد و ناگهان جامعه پر از محصولات گوناگونی شد که در زمستان مانند استخوان سخت و در تابستان مانند چسب نرم میشد. بدین ترتیب هیچ یک از کارخانه های جدید بیش از ۵ سال دوام نیاورد. سرمایه گذاران میلیونها دلار از دست دادند و میتوان گفت لاستیک و علاقه مندان آن در آمریکا به پایان راه رسیده بودند. گودیر مایوسانه والوها را بسته بندی کرد و اولین نگاه خوشبینانه ی خود را به لاستیک انداخت. او به هنگام کودکی با تکه های لاستیک بازی کرده بود؛ اما حالا در ۳۴ سالگی کنجکاوی جدیدی را تجربه می کرد. او با شگفتی در مورد خواص مرموز کشسانی لاستیک میگفت: "بدون شک هیچ ماده ی بی اثر دیگری مانند لاستیک وجود ندارد که چنین هیجانی در فکر ایجاد کند".

گودیر در بازگشت به فیلادلفیا به علت بدهی به زندان افتاده این نه اولین بازداشت او بود و نه آخرین آن. در زندان از همسر  خود خواست تا یک بسته کائوچوی خام و یک وردنه ی چوبی برای او بیاورد. گودیر اولین تجربه ی خود را بر روی لاستیک بر سلولش به دست آورد و ساعتها لاستیک را ورز داد.

او از خود می پرسید اگر لاستیک به طور طبیعی چسبناک است چرا یک پودر خشک با آن مخلوط نشود تا چسبناکی آنرا بگیرد. شاید پودری مانند پودر talc (پودر آرایشی) که در داروخانه ها فروخته میشود برای این کار مناسب باشد. کودیر پس از آزادی از زندان مجددا سعی کرد و به نتایج امیدوارکننده ای دست یافت. وی از دوست زمان کودکی خود خواست تا ریسک کوچکی بکند. باسرمایگذاری این فرد چارلز، همسرش و دختران کوچکش در آشپزخانه منزلشان صدها جفت رویه ی کفش با استفاده از لاستیک خشک شده با پودر منیزیم ساختند، اما قبل از اینکه بتوانند آنها را به فروش برسانند تابستان فرارسید و روکش کفشها شل شدند و به صورت خمیری شکل در آمدند. همسایه ها به بوی بد لاستیک اعتراض کردند بنابراین او آزمایشهای خود را به نیویورک جایی که یکی از دوستانش یک اتاق در طبقه ی چهارم ساختمان خود به عنوان آزمایشگاه به او داده بود انتقال داد.

برادر همسر چارلز به محل اقامت فقيرانه و نامرتب او آمد و در مورد کودکان گرسنه ی او سخن داد و به او توصیه کرد دست از کار با لاستیک بردارد زیرا لاستیک مرده است اما گودیر در پاسخ به او گفت: «من آن کسی هسنم که لاستیک را بر می گردانم». او دو ماده ی خشک کننده به لاستیک اضافه کرد. این دو ماده منیزیم و آهک زنده بودند. سپس با جوشاندن مخلوط، هر بار یک محصول بهتر به دست آورد. تحت تأثير این اقدامات، نمایشگاه تجاری نیویورک یک مدال به عنوان جایزه به او داد.

سنگین تایر با ارائه طیف گسترده ای از تایرهای صنعتی و راهسازی و مزایایی همچون ارسال رایگان تا شهر دلخواه، امکان برگشت کالا تا یک هفته، تضمین بهترین قیمت و ضمانت اصل بودن محصولات در جهت رفع نیاز معدن‌داران،کارخانه داران و پیمانکاران گرامی به لاستیک های مصرفی اقدام نموده است

با ما در ارتباط باشید

۰۲۱۳۳۵۴۱۶۰۸ تهران – ۰۷۱۳۸۳۸۴۴۴۴ شیراز

او نمونه های رنگ و رو رفته ی خود را با هنرمندی تمام تزئین کرد، آنها را رنگ و آبکاری کرده و سپس روی آنها برجسته کاری انجام داد. یک روز که مواد اولیه ی او رو به اتمام بود، تصمیم گرفت تا نمونه های تزئینی قدیمی را مجددا مورد استفاده قرار دهد. بنابراین از اسید نیتریک برای از بین بردن رنگ برنزی نمونه ها استفاده کرد اما نمونه ها سیاه شده و او آنها را دور انداخت. وی چند روز بعد متوجه شد که تکه های سیاه دور انداخته شده تغییر کرده اند، بنابراین آنها را از سطل زباله بیرون آورد و متوجه شد که واقعا چنین بوده است. اسیدنیتریک، لاستیک را تغییر داده بود و آنرا مانند پارچه خشک و نرم کرده بود. این محصول جدید از هر لاستیکی که تا آن موقع ساخته شده بود، بهتر بود، یک بازرگان نیویورکی چندین هزار دلار برای شروع تولید این محصول سرمایه گذاری کرد

اما بحران اقتصادی سال ۱۸۳۷، داد و ستد و پشتیبانی مالی از صنایع را از رونق انداخت. بنابراین چارلز تهیدست و خانواده اش در یک کارخانه ی لاستیک سازی که در Staten Island به حال خود رها شده بود، اقامت گزیدند و برای گذران زندگی به صید ماهی پرداختند. در همان زمان کودیر یک پشتیبان مالی جدید در Boston پیدا کرد و دوباره به یک موفقیت زودگذر دست یافت. شریک او با ترفندی یک قرارداد برای تولید ۱۵۰ کیف پستی از دولت گرفت تا آنها را با فرایند اسید نیتریک تولید کنند. بعد از ساخت کیف ها گودیر آن قدر از کار خود مطمئن بود که کیفها را در یک اتاق گرم انبار کرد و به همراه خانواده برای یک ماه به تعطیلات رفت و در بازگشت دید که کیفهای پستی دوب شده اند. لایه ی زیرین کیف مانند همان لاستیک چسبناک قدیمی شده بود.

برای ۵ سال بی ثمر گودیر در شرایطی بسیار سخت به سر برد. در این مدت کشاورزان منطقه ی Woburn - جایی که او زندگی می کرد - شیر فرزندان او را تأمین می کردند و به آنها اجازه می دادند از گوجه فرنگی های نیمه رسیده به عنوان غذا استفاده کنند. کشف بزرگ گودیر در زمستان سال ۱۸۳۹ اتفاق افتاد. در آن زمان وی در حال استفاده از گوگرد در آزمایشهایش بود، اگرچه خود او در مورد جزئیات این آزمایشها ایجاد شک کرده است؛ اما داستانهای متفاوتی در این مورد وجود دارد که در قسمت های بعد به شرح آنها خواهیم پرداخت.

ادامه دارد ...

به کوشش: مها صداقت طالبی، دانشجوی کاردانی صنایع لاستیک منبع: اینترنت

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید