ویرگول
ورودثبت نام
sanaz nejadi
sanaz nejadi
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

قصه زندگی من ۲

  • مدرسه که می رفتم درس ها را توی هوا می گرفتم، توی دوران دبستان هیچ وقت درس نخوندم ? دوست نداشتم مشق بنویسم، جزوء بنویسم، دریافت های خودم را از درس ها داشتم و بر اساس همون دریافت ها درس پس می دادم؛ اما معلم ، مدرسه و سیستم آموزشی چیز دیگه ای از من می خواست، معلم از من دفتر خط کشی شده و مشق های مرتب و تمیز می خواست مسئله های حل شده می خواست با راه حل های مشخصی و معینی که توی کتاب ها بود مدرسه از من نمره های خوب و عالی می خواست بیست هایی که باید توی کارنامه ردیف می‌ شد برای علوم، ریاضی، فارسی، هنر و ورزش ...مهم نبود که ذوق ادبی من از استعداد ریاضی م بیشتره یا املاء م به اندازه ی انشاء م خوب نیست، مهم نبود که من تاریخ را بیشتر از جغرافیا دوست دارم و یا استعداد و علاقه ی عجیبی به علوم دارم هیچ کدوم اینها مهم نبود؛ مهم نتیجه بود که باید و حتما درخشان می بود، سیستم آموزشی کشور اینجوری و با این ویژگی ها من را به عنوان دانش آموز می پذیرفت وقتی که همه ی آنچه را که دوست داشتم یا نداشتم با کسب نمره ی قبولی (ترجیحا بالاترین نمره) امتحان بدهم و من کم کم یادگرفتم چه جوری توی این سیستم خودم نباشم، به کوچکترین جزئیات کتاب ها و کلاس ها توجه کنم و هر حرفی از دهان مبارک معلم بیرون می یاد را عینا مثل ایات شریفه و وحی مُنزل در دفترم یادداشت کنم من یادگرفتم به جای شم و شهود و دریافت خودم به جزئیات ارقام و حقایق قابل لمس اعتماد کنم و خلاصه من شدم یک جزوء نویس قهار که یک کلمه هم از دستم در نمی رفت ولی من فقط توی درسخواندن اونم به خاطر فشار سیستم آموزشی به جزئیات و ... توجه می کنم وگرنه که من هنوز همون آدم قبلی هستم ادمی که ایده های زیادی داره و چشم اندازهای زیادتری را در دور دست ها می بینه و گاهی آنقدر به این چشم اندازه توجه داره که از اتفاقاتی که درست پیش رو و جلوی چشمش پیش می یاد غافل میمونه. در دانش شخصیت شناسی به ادمی با ویژگی های من میگن شهودی یا Intuition و به آن وجه از شخصیتم که حاصل سیستم آموزشی بود میگن حسی یا Sensing.

شاید اگر من اینهمه انرژی و وقت و توان خودم را برای توسعه ی ترجیح مخالف شخصیتی م نمی گذاشتم و معلم و مدرسه و سیستم آموزشی کشورم جوری سازماندهی شده بود که به تفاوت های شخصیتی بچه ها توجه داشت و به علاقمندی ها و توانایی شخصی اونها اهمیت می داد مسیر دیگه ای را در زندگی م طی می کرد و با صرف هزینه های روانی و زمانی کمتر، دست آوردهای بیشتری به دست می آوردم و خلاصه آدم دیگه ای بودم ?


ا
ا


شهودی هستین یا حسی ؟

افراد حسی دوست دارند اطلاعات را از طریق حواس پنجگانه خودشون دریافت کنند

و افراد شهودی ترجیح می دهند اطلاعات را براساس شهود خود کسب کنند.

برای همینه که شهودی‌ها به الهامات درونی خود توجه دارند و به روابط اهمیت بیشتری می‌دهند

ولی حسی‌ها به اعداد و ارقام دقیق و واقعیت های فیزیکی و تجربه شده اهمیت می‌دهند.

برای همین معمولا شهودی‌ها به علوم نظری و انسانی مثل روانشناسی، فلسفه، جامعه شناسی علاقه‌مندند

و حسی‌ها به مهندسی، علوم بازرگانی و اینگونه رشته‌ها تمایل دارند.

افراد شهودی به کلیات توجه می‌کنند ولی حسی‌ها به جزییات.

مثلا اگر این دو با هم به جنگل بروند فرد شهودی به کلیت جنگل نگاه می‌کند و فرد حسی به تک‌تک درختان.

اگر گلی را به این دو نفر بدهید فرد شمی یاد خاطره‌ای راجع به گل می‌افتد و فرد حسی به خود گل و گلبرگ‌هایش توجه می‌کند .

شهودی‌ها خلاق هستند و به دنبال ساخت چیز جدید هستند

ولی حسی‌ها به دنبال پیداکرده نحوه استفاده از چیز‌هایی هستند که قبلا کشف شده.

شهودی‌ها ایده‌های جدید و متفاوت را صرف جدید بودنشان دوست دارند

ولی حسی‌ها ایده‌های جدید را زمانی دوست دارند که بتوانند یک کاربرد جدید برایش پیدا کنند و بتوانند آنرا تجربه کنند.

در امور کاری شهودی‌ها شروع‌کننده کار هستند و کلیت کار را می‌دانند

اما ادامه‌دهنده معمولا حسی‌ها هستند

زیرا که آنان هستند که به جزییات اهمیت می‌دهند و می‌توانند ساعت‌ها بر روی یک کار متمرکز شوند.


من یک شهودی هستم که وجه حسی را در شخصیت خودم توسعه دادم وجه شخصیتی شما چیه ؟

آنچه که براتون گفتم خلاصه ای از تفاوت ترجیح دریافت اطلاعات در شخصیت شناسی بود اگر دوست دارین بیشتر بدونید و بیشتر در اینباره بخونید سری به اینستاگرام خانه ی متیس بزنید

https://instagram.com/metishome?igshid=1ht7x4wi7l2cg

منبع : متیس


شخصیت شناسیحسیشهودیدریافت اطلاعاتmbti
سلام من ساناز نژادی هستم مدرس و مربی شخصیت شناسی و هم بنیانگذار خانه ی متیس، خانه ای برای حال بهتر و روزهای روشن تر برای همدلی و همراهی، با من و با خانه ی متیس همراه باشید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید