https://metisins.comخوووب، من می خواهم براتون یک قصه بگم قصه ای از زندگی خودم، که میتونه قصه ی زندگی شما هم باشه و به نحوی متفاوت هر کدوم از ما این قصه را تجربه کرده باشیم.من دختربچه ی پر شر و شور و شیطونی حساب می شدم که به قول مامانم توانایی بالا رفتن از هر دیواری را داشتم حتی دیوار صاف، من زیاد حرف می زدم، زیاد سوال می پرسیدم، طاقت نشستن را نداشتم، حوصلهام زود سر می رفت و اهل اینکه خودم را سرگرم کنم و ساعت ها با یک اسباب بازی، بازی کنم نبودم بزرگتر که شدم دوستان زیادی داشتم (به قول مامانم به اندازه ی موهای سرم) بهم می گفتند رفیق باز? دوست داشتم وقتم رو بیرون از خونه بگذرونم توی اجتماع باشم کارهای پر هیجانی که در رابطه با آدم ها باشه انجام بدهم و ... از همون بچگی به خاطر خیلی از این خصوصیات سرزنش شدم از القاب قشنگی مثل شر و شیطون و تخس (اون موقع ها هنوز پیش فعالی نقل دهان دکترها و معلم ها و مامان ها نبود) تا جملات قصاری مثل :تو باید پسر می شدی و یک دقیقه آروم بگیر و ذلیل نشی (شاید هم بشی?) الهی...
به سن بلوغ که رسیدم رنگ و بوی این جملات عوض شد و به سمت : خانوم باش، سنگین باش، دختر که اینقدر بلند نمیخنده، جلف نباش ؛ ابرومون رفت? کشیده شد . من خیلی تلاش می کردم که دختر خوبی باشم اما همیشه هزار تا سوال توی سرم بود؛ دختر خوب یعنی چی؟ و اگر من اینجوری که بقیه می خواهند باشم ، که اون دیگه من نیستم ؟؟ با اینحال من تلاش زیادی کردم که اونی باشم که بقیه بهش میگن خوب ، کار ساده ای نبود و نتایج چندان درخشانی هم نداشت به هر حال اون دختر خوبی که کمتر و یواش تر می خندید و بیشتر و سنگین تر سر جاش می نشست گرچه به نظر بقیه دختر خوب تری می اومد اما خسته تر بود غمگین تر و بی انرژی تر بود. یک چیزی درون من می گفت این راه غلطه این مسیر اشتباه ست و من باید خودم باشم خود خودم و یک روز تصمیم گرفتم برگردم به همونی که بودم و باید باشم البته این کار هم ساده و بی زحمت نبود سرزنش ها برچسب ها و قضاوت های زیادی را به همراه داشت اما حال دلم خوب بود و حال خودم ...بعدها فهمیدم همه ی این تفاوت ها به تفاوت در تیپ شخصیتی آدم ها برمیگرده به چیزهایی که ذاتی ست و با من و شما به دنیا اومده و ما نقشی در انتخابشون نداشتیم اما می تونیم با شناختشون به خودمون و دیگران کمک کنیم کمتر سرزنش کنیم کمتر قضاوت بشیم .امروز من می دونم که یک ENFJ هستم و خیلی از وجوه شخصیتی من به ویژگی های تایپ شخصیتی م بر میگرده که به اندازه ی هر ویژگی و تایپ دیگه ای قابل قبول و قابل احترامه، کمترین دستاوردی که این آگاهی برای من داشته و داره اینه که نه خودم را بابت آنچه که بودم و هستم، سرزنش می کنم و نه دیگران را به خاطر تفاوت هایی که با من دارند زیر سوال می برم من یک برونگرای شهودی احساسی منظم هستم و این قصه ی من بود
قصه ی زندگی شما چیه ؟
منبع : متیس