وقتی از استارتاپها صحبت میکنیم، معمولاً یاد یه پلتفرم اینترنتی (وبسایت) یا یه اپلیکیشن موبایل میافتیم که باید توش عضو شیم و درخواست بدیم تا از خدمات/محصولاتشون استفاده کنیم.
اما واقعیت چیزی غیر از این هست: استارتاپها نه تنها در حوزه فناوری اطلاعات (IT) وجود دارن، بلکه در خیلی از حوزههای دیگه، مثل بیوتکنولوژی، شیمی و حتی غذا و خوراکیها هم ایجاد شدن. بذارید دقیقتر باشیم: توی هر حوزهای میشه یه استارتاپ راهاندازی کرد.
قبل از اینکه در این مورد بیشتر صحبت کنیم، بذارید به این سوال جواب بدیم که چرا ذهنیت ما در مورد استارتاپها، با کسبوکارهای اینترنت-محور گره خورده؟
برای جواب به این سوال، میشه این دلایل رو ذکر کرد:
واسه این دلایل هست که از نظر اکثر مردم استارتاپ مساوی است با یه اپلیکیشن موبایل، یا یه پلتفرم دو طرفه که خریدار رو به فروشنده وصل میکنه!
خب، بعد از اینکه فهمیدیم چرا ذهنیت ما از استارتاپها با کسبوکارهای نوپای IT-based گره خورده، وقتشه که ببینیم توی دنیای استارتاپهای غیر مرتبط با فناوری اطلاعات چی میگذره؟
قبل از اینکه جلوتر بریم، باید سر اینکه به چی میگیم استارتاپ، به توافق برسیم. اما از اونجایی که توضیح مفصل چیستی استارتاپ و فلسفه اون، هدف این پست نیست، به بیان این تعریف کلی اکتفا میکنیم:
استارتاپها، شرکتهای نوپایی هستن که با ارائه راه حل برای یک مشکل، رشد سریعی رو رقم میزنن.
نکتهای که ما توی این پست روش تمرکز میکنیم «رشد سریع» هست.
توی کسبوکارهای نوپای حوزه فناوری اطلاعات، مقیاسپذیری (Scalability) رو یکی از فاکتورهای لازم برای رشد سریع در نظر میگیریم. اما تنها مسیر برای بدست آوردن رشد سریع، از فناوری اطلاعات نمیگذره، بلکه راهکارهای دیگهای هم برای رشد سریع وجود داره.
برای مثال، Franchising (ترجمه ساده اما نه کامل: ارائه شعبه و نمایندگی فروش) یکی از روشهایی هست که کسبوکارها سالها دارن از اون برای رشد سریع استفاده میکنن. آیسپک یا آب انار محمد به عنوان کسبوکارهای ایرانی، نمونههای خوبی از استفاده از این روش برای بدست آوردن رشد سریع هستن.
یا پاسخ به یک نیاز بسیار جدی، میتونه باعث رشد سرسامآور یک کسبوکار بشه: فرض کنید یک تیم تحقیقاتی، بتونه جایگزین مناسبی برای باتریهای لیتیومی پیدا کنه، یا یک کسبوکار حوزه بیوشیمی (Biochemistry) به درمانی قطعی برای سرطان یا بیماریهای لاعلاج فعلی دست پیدا کنه؛ این دستاورد میتونه باعث رشد فوق سریع اون تیم (استارتاپ) بشه.
به عنوان تاییدی برای این فرضیه: موسسه تحقیقاتی Brookings در سال 2018 با انجام بررسی عمیق روی 5000 تا از شرکتهای خصوصی آمریکایی که سریعترین رشد رو داشتن، به این نتیجه جالب دست پیدا کرده که فقط 29% از این شرکتها در حوزه فناوری اطلاعات (خدمات اینترنتی، نرم افزار و سختافزار) مشغول به فعالیت هستن!
علیرغم اینکه فناوری اطلاعات در بین سایر دستهبندیها، بزرگترین سهم رو به خودش اختصاص داده اما حدود 70% از این کسبوکارها در حوزههای دیگهای مثل خدمات دولتی، ساختوساز و خردهفروشی بودن.
البته باید به این نکته هم توجه داشت که خیلی از این شرکتها، علیرغم اینکه بصورت مستقیم در حوزه فناوری اطلاعات فعالیت نمیکنن، اما از ابزارهای این حوزه برای بازاریابی و یا رسوندن خدمات به مشتریانشون استفاده میکنن و همین موضوع باعث میشه تفکیک کسبوکارهای فناوری اطلاعات و غیر فناوری اطلاعات، تا حدی دشوار بشه.
با توضیحات و مثالهای بالا، میتونم این برداشت رو داشته باشم که مقیاسپذیری (به معنای افزایش قابل توجه ظرفیت ارائه خدمت با ایجاد تغییرات و افزایش منابع بصورت حداقلی) برای یک استارتاپ، یک الزام نیست، بلکه تنها روشی برای بدست آوردن رشد سریع هست.
چیزی که باعث شده مقیاسپذیری (با تعریف مشخص بالا) به عنوان یکی از ارکان استارتاپها در نظر گرفته بشه، اینه که ما استارتاپها رو فقط در حوزه فناوری اطلاعات شناختیم و در این حوزه، مقیاسپذیری، سادهترین روش برای بدست آوردن رشد سریع (بعنوان یک اصل در استارتاپ) هست.
طبیعتاً اگر کسبوکارها بتونن از هر روش جایگزینی برای ارائه خدمات به طیف زیادی از مشتریان هدف و رشد سریع استفاده کنن، میتونن در دسته استارتاپها دستهبندی بشن.
نظر شما چیه؟ با تحلیل من موافق یا مخالفید؟ چرا؟ مثالهایی برای تایید و یا نقض این فرضیه دارید؟ لطفاً حتماً با من و خوانندههای این پست به اشتراک بگذارید.
منابع: