Ahmad Nourmohammadi (‫احمد نورمحمدی‬‎)
Ahmad Nourmohammadi (‫احمد نورمحمدی‬‎)
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

نمونه و نتیجه امتناع تفکر

متن سراپا متناقض و هذیان آلود زیر که از جایی درون همین فضای به اصطلاح مجازی ( که واقعی ترین فضای موجود در جامعه ماست ! ) استخراج شده است نمایانگر کاربرد امتناع تفکر و نیز نتیجه امتناع تفکر در اذهان مردمان ما می باشد :

"بهتره بدونیم نظر حاکمیت در مورد مردم چیه، این مطالبیست که منتشر می کنن:

?خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو❗

ولی قرآن چیزی دیگه میگه:

أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ" بیشتر مردم نمۍدانند

أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ" بیشتر مردم ناسپاس اند

*أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ " بیشتر مردم ایمان نمی آورند

أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ" بیشترشان گناهکارند

أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ" بیشترشان نادانند

أكثرهم ﻣﻌﺮﺿﻮﻥ" بیشترشان اعتراض گرند

أكثرهم ﻻ‌ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ" بیشترشان تعقل نمۍکنند

أكثرهم ﻻ‌ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ " بیشترشان ناشنوایند

"و قلیل من عبادی الشکور" و کم اند بندگانی که شاکرند

"و ما آمن معه الا قلیل"

و جز اندکی ایمان نمی آورند

?پس نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست، بلکه در موارد زیادی، اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار میکنند.

«و إن تطع أکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله، إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون»( سوره انعام،آیه116)

اگر از اکثریتی که در زمین هستند، پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه سازند زیرا اکثریت مردم پیروی از ظن و گمان می کنند و جز به دروغ سخن نمی گویند.

یکی از مسائلی که بسیار بحث در باره آن می شود، رأی اکثریت است که برخی آن را معیار صحت می دانند و برخی دیگر به آن بی تفاوت هستند. و شاید نظام دموکراسی مبتنی بر احترام رأی اکثریت باشد بلکه خود این مسأله به عنوان قانون تلقی می شود. البته بحث در قانونگذاری و تصویب قوانین وضعی مثل قانون راهنمائی و رانندگی نیست، زیرا این قوانین قابل تغییر است و همواره متکامل تر می شود و هیچگاه نمی تواند قانون ثابت و لا یتغیری باشد ولی قوانینی که برگرفته و استنباط شده از قرآن و سنت است قوانینی است الهی که به عنوان تشریع تلقی می شود و هیچ کس حق تغییر و تبدیل در آن را ندارد. این مطلب را فقط برای تذکر عرض کردم و گرنه بحث ما راجع به نظر اکثریت در تصویب قوانین نیست ولی به طور کلی آیا رأی اکثریت می تواند نظر درست و محکمی باشد یا اینکه نظر دانشمندان هر صنف در کار خود محترم است. قطعا نظر اکثریت در این موارد ارزشمند نیست زیرا همواره قرآن اکثریت را مورد انتقاد و سرزنش قرار داده و اکثریت را نپذیرفته است.. بلکه در موارد زیادی تأکید می کند که اکثر مردم نادان، نا فهم و بی ایمان هستند «أکثرهم لا یشعرون.. أکثرهم لا یعلمون.. و ما أکثر الناس ولو حرصت بمؤمنین» بنا بر این محک و معیار صحت هرگز نمی تواند نظر اکثریت قرار داد.

اگر امروز با دقت به اوضاع جهان بنگریم می بینیم اکثر جنگ ها و نبردها و کشمکشها و ظلمها نتیجه رأی و نظر اکثریت بوده است بلکه این اکثریت هستند که دنیا را پر از فساد و فحشا کرده اند به گونه ای که راه رسیدن به خوشبختی و زندگی بی درد سر را بر همه بسته اند. و این رأی اکثریت است که امروزه دنیا را به بن بست اقتصادی رسانده و مشکلات غیر قابل حلی را بر مشکلات روزمره مردم افزوده است. این رأی اکثریت است که جهانخواران را به حمله بی کران به مظلومان و محرومان واداشته زیرا آن را راه رسیدن به منافع شخصی خود می پندارند. و این نظر اکثریت است که غرب و شرق را علیه یک کشور مظلوم شورانده و به ستیز واداشته که چرا برای رسیدن به حق ضایع خود در این جنگل بی رحم، به فکر چاره افتاده و می خواهد بدون وابستگی به ددان و خونخواران به حق مسلم خود چنگ بزند و مانند دیگران به حیات با کرامت و با عزت خود ادامه دهد. از آن گذشته خود شاهدیم که در تمام ادوار تاریخ بیشتر مردم کافر، گمراه و هواپرست بوده اند و همیشه حق خواهان اندک و لذا امیر المؤمنین علیه السلام به ما سفارش می کند که در راه هدایت و حق از اندک بودن حق خواهان نهراسید «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة أهله».

در این آیه شریفه نیز همین مطلب مورد تأکید قرار گرفته و علتش هم بیان شده است. می فرماید: اگر بخواهی گوش به حرف اکثریت مردم بدهی تو را از راه خدا منحرف و دور می سازند زیرا اکثریت مردم خردمند و فهمیده نیستند و معمولا پیرو حدس و گمان می باشند که این گمانهای بی جا منجر به دروغ و فریب می شود. در جای دیگری می فرماید: «إن یتبعون إلا الظن و إن الظن لا یغنی من الحق شیئا» اینان دنبال گمان و حدس خود می روند و همانا گمانها هرگز نمی تواند راه رسیدن به حق باشد.

البته مفهوم مخالف این آیه می تواند این مطلب باشد: أقلیت مردم که دانشمندان و حکیمان هستند بیشتر با دلیل و برهان مطالب خود را به کرسی می نشانند و از هواپرستی و گمان پردازی به دورن و لذا سخن آنان بیشتر به واقع و حقیقت نزدیک است. و قطعا شرط اول پذیرش سخنان آنان این است که با تقوا باشند و مطالب خود را از قرآن و سنت استخراج کرده باشند زیرا مطلبی قابل قبول است که مهر و امضای خدا و برگزیدگان خدا برآن خورده باشد و نتیجه هواخواهی و تخمین و گمان نباشد.

در ادامه مطلب می فرماید: «إنّ ربّک هو أعلم من یضل عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین» و همانا پروردگارت بیش از همه دانا به حال منحرفان و گمراهان است، چنانکه او اعلم به حال هدایت شدگان نیز می باشد. پس باید پیروی از کسی کرد که سخن خدا را تکرار می کند زیرا تنها راه رسیدن به حق و حقیقت راه مستقیم الهی است. وانگهی انسان هر چند به بالاترین مقام علمی نائل شود باز هم فکر و ذهنش محدود است و نمی تواند همه جوانب امر را بررسی کند. خداوند می فرماید : «و ما أوتیتم من العلم إلا قلیلا» جز اندکی از دانش چیزی به شما نرسیده است. و این خطاب به همه مردم است چه دانشمندان و چه دیگران.بنا براین اگر می بینیم اکثریت آرا محترم شمرده می شود نه از باب این است که اکثریت اشتباه نمی کنند بلکه از روی ناچاری است. تازه اگر بپذیریم که نمایندگان مردم، آنها که بیشتر مورد تأیید مردم اند حق قانونگذاری دارند، در صورتی قوانین آنان لازم الاجرا است که با فیلتر علما و مراجع، تصحیح و تبیین شود و مخالف حکم شرع نباشد و نمایندگان خود نیز از دانش بیشتری بهره مند باشند. و سر انجام این قوانین وضعی است که قابل تغییر و تبدیل است.

مطلب دیگری که از این آیه استفاده می شود این است که نمی توان از راه حدس و گمان به معارف الهی دست یافت بلکه باید تکیه بر دانش و یقین کرد. و اصلا صریحا خداوند نهی کرده است که پیروی از مطلبی کنیم که بدون علم به دست آمده است «و لا تقف ما لیس لک به علم» در خاتمه امیدواریم خداوند ما را به راه حق جویان که پیوسته اقلیت بوده اند هدایت کند."

امتناع تفکر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید