نقل است كه ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در كاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یكی از همین لویی هایی كه امروز تبدیل به میز و صندلی شدهاند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحبقران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یكی از نوكرها به سمت یكی از توالت های كاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستوجو كرد چیزی شبیه به «موال»های سنتی خودمان پیدا نكرد و در عوض كاسهای دید، بزرگ كه معلوم نبود به چه كار می آید.غرورش اجازه نمی داد كه از نوكر فرانسوی بپرسد كه چه بكند ،پس از هوش خود استفاده كرد و دستمال مباركش را بر زمین پهن كرد و همانجا... .!حاجت كه برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیك به سقف كه در دسترس نبود ،پس چهار گوشه دستمال را با محتویات ملوكانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از اینكه چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا كند، به سوی پنجره گشوده پرتاب كرد تا مدرك جرم را از صحنه جنایت دور كرده باشد. گویا نشانه گیری ملوكانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون میرود و به نوكری كه آن پشت در انتظار بود، كیسهای پول و طلا نشان میدهد و میگوید این را به تو می دهم اگر این كثافت كاری كه كرده ام، رفع و رجوع كنی. میگویند نوكر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می كند و می گوید من دو برابر این سكه ها به اعليحضرت پادشاه تقدیم خواهم كرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف چنین كاری انجام دهند.اینکه شاه قجر در آن زمان طریقه استفاده از مستراح فرنگی را بلد نبود، غریب نیست و شاید درخور شماتت نباشد ولی اینکه از آن خدمه دم در طریقه استفاده از مستراح را نپرسید تا ابدالدهر لایق نیش و کنایه ها و تمسخرهای افراد گوناگون به سبب این نخوت و غرور خواهد بود.حال بعد از گذشت سالیان دراز از آن قضیه هنوز خیل عظیم مسئولان هستند که خود را عالم بلامنازع در تمام موضوعات می دانند و نتیجه این اعتماد به نفس به شدت کاذب را در جامعه ظهور نموده است؛ موارد گوناگونی از حوزه های مختلف می توان بهعنوان مثال آورد که یکی از بارزترین این حوزه ها «محیط زیست»است.حوزه محیط زیست که متولیان به ظاهر دانشمند هم کم ندارد، طی سالیان اخیر راهکارهای«شاهکار»ی برای بهتر زیستن ارائه داده و انجام داده اند که نتیجه این ترفندهای ملوکانه بروز بحرانهای خارق العاده در کشور ایران است که نشانههای آن در جامعه هویداست.از پدیده های خارق العاده ریزگرد، خشک شدن یا بهتر بگویم خشکاندن تالاب ها و دریاچه ها، انقراض گونه های شاخص جانوری و آبزی گرفته،تا آلودگی هوای شهرهای بزرگ و کوچک و... حال جای آن نوکر فرانسوی خالی است که از حضرات دانشمند بپرسد که من دوبرابر این سکه ها را میدهم در عوض بگویید با چه ترفندی این بلاها را با این سرعت سرسام آور به حال و روز محیط زیست این مملکت آورده اند؟!
متنی که خواندید از من نیست. نویسنده این متن، محیطبان شهید مهدی مجلل بود که دیروز توسط شکارچیان در زنجان به شهادت رسیدند.