رضایت مشتری با رشد محصول در بازار رابطهای کاملا مستقیم داره. در دنیای پر رقابت امروزی، همه شرکتها به دنبال این هستند که تعداد کاربران خودشون رو افزایش بدن و از این طریق سهم بیشتری از بازار رو به خودشون اختصاص بدن. از طرف دیگه فیچرهایی که با کدنویسی تولید میشن بسیار گرون هستند، به همین دلیل هم بهتره که قبل از شروع کدنویسی، از نیاز مشتری مطمئن شیم.
اول از همه باید مطمئن بشیم که مشتری واقعی این محصول رو میخواد، بعدش باید راه حلی پیدا کنیم که قابل استفاده، مفید و امکانپذیر باشه.
کشف محصول، درباره ساختن محصول درست برای ارائه به مشتریه و به تیمهای محصول کمک میکنه با درک مشکلات کاربر واقعی و سپس یافتن بهترین راه حل برای آنها، ایدههاشون رو پالایش کنن.
وقتی داریم درباره یک محصول تصمیم میگیریم، همیشه عدم قطعیت وجود داره. اصلا واسه همین هم کشف محصول انجام میدیم تا بتونیم خطرات مربوط به این تصمیم رو کاهش بدیم و ریسک رو پایین بیاریم، پس اگه کشف محصول رو کنار بذاریم، به احتمال خیلی زیاد ارتباط بین نیازهای کاربر و محصول رو قطع کردیم.
مارتی کاگان (مدیر محصولی با سابقه در سیلیکون ولی)، معتقده که چهار ریسک بزرگ در مدیریت محصول وجود داره:
کشف محصول کمک میکنه تا این ریسکها کاهش پیدا کنن، اما باید توجه داشته باشیم که هدف از کشف محصول فقط لیست کردن فیچر و نیازمندیهای اون نیست، بلکه ایجاد محیط یادگیریه که بتونیم در اون محصول رو مرتب بهبود بدیم.
خب ما برای کشف محصول میتونیم از مراحل زیر استفاده کنیم:
اول از همه باید یه مدل داشته باشیم. ما اینجا از مدل دابل دیموند برای دیسکاوری استفاده میکنیم که شامل مراحل زیره:
· کشف نیاز اساسی کاربر:
· شناسایی راهحلهای بهینه:
کشف نیاز اساسی کاربر:
دیسکاوری یا کشف محصول با شناسایی چالشهایی که میخوایم توی محصولمون فیکس کنیم، شروع میشه. مثلا یه چالش مثل این «چطور میتونیم کاری کنیم تا شرکتهای بازار میانی از تخته محصول استفاده بهتری کنن؟»
تعریف چالش گاهی سخته و حتی ممکنه گاهی در پایان پروسه ریلیز محصول با چالش جدیدی روبرو بشیم. در کل چالشها رو میتونیم با بررسی مشکلات فعلی و نیازهای کاربران پیدا کنیم یا حتی در زمان برطرف کردن یه چالش دیگه. مثلا ممکنه در حال بهبود محصول باشیم و حفظ امنیت کاربر هم به اهدافمون اضافه بشه.
فهمیدن: برای شناسایی صحیح چالش، ابتدا باید نیازهای اساسی کاربر در زمان استفاده از محصول رو درک کنیم. دراین مرحله، تیم محصول ما برای رسیدن به پاسخ، نیاز به تحقیقات کمی و کیفی داره. بعضی از ابزارها و تکنیکهایی که میتونه توی این مسیر بهمون کمک کنه به ترتیب شامل موارد زیره:
تحقیقات کاربر ، تشکیل گروههای تمرکز، مشاهده، مصاحبه با مشتری، تحلیل دیتا، تحقیقات مقایسهای و نقشه همدلی (empathy mapping).
شناسایی راهحلهای بهینه:
بعد از اینکه مشکلات خاص کاربر رو جدا کردیم، بهتره آنها رو به بخشهای کوچیکتر تبدیل کنیم تا راحتتر به نتیجه برسیم. توی این مرحله، ایدههای اولیه، پروتوتاپها و تست راهحلهای احتمالی رو دوباره با تیم اولویت بندی میکنیم. همه این کارها رو به یه دلیل انجام میدیم و اون هم اینکه قبل از دلیوری محصول، از ارزش و اعتبارش مطمئن بشیم.
نکته پایانی: در مجموع فراموش نکنیم که هیچچیزی در مرحله راه حل ساخته نمیشه و فقط قراره ایدههامون رو به ذینفعان و کاربران نشون بدیم. بعد از این مرحله و دریافت تایید ذینفعان و کاربران، وارد فاز دلیوری میشیم.
پ.ن: این متن ترجمه آزادی از لینک زیره. من سعی کردم به زبانی ساده و به صورت خلاصه یه راهنمای سریع و آسون برای فاز کشف محصول ترجمه کنم و در اختیار شما عزیزان قرار بدم.
پ.ن ۲: از اونجایی که ما به تلفظ انگلیسی بعضی از کلمات عادت کردیم، احساس کردم ترجمه لغویشون خیلی بد می شه، واسه همین اصل کلمه رو توی پرانتز گذاشتم.
برداشت آزاد از:
https://www.productboard.com/blog/step-by-step-framework-for-better-product-discovery/