ویرگول
ورودثبت نام
سارا رضائی
سارا رضائی
سارا رضائی
سارا رضائی
خواندن ۵ دقیقه·۱۵ روز پیش

زهران ممدانی و سوءفهم ما از عدالت

مقدمه

در هفته‌های اخیر، نام «زهران ممدانی» برای بسیاری از ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی و محافل فکری آشنا شده است؛ سیاستمداری مسلمان، مهاجر و چپ‌گرا که در دل نظام دموکراتیک آمریکا از عدالت، برابری و حقوق اقلیت‌ها سخن می‌گوید. اما این توجه، یک‌دست و هم‌صدا نیست. برای برخی، او نمادی از امکان پیوند اخلاق و سیاست در جهانی متکثر است؛ برای گروهی دیگر، چهره‌ای مشکوک که مسلمان‌بودنش یادآور استبداد دینی در ایران، و سوسیالیست‌بودنش تداعی‌گر روایتی که بیشتر از سوی گفتمان جریانی از اپوزیسیون ساخته و تحکیم شده است. همین واکنش‌های متضاد، خود نشانه‌ی نوعی بحران در فهم ما از مفاهیمی چون عدالت، آزادی و سیاست است؛ مفاهیمی که در ذهن ایرانی، اغلب با تجربه‌های تاریخی خاصی از قدرت و ایدئولوژی گره خورده‌اند. شاید به همین دلیل، ممدانی بیش از آنکه صرفاً یک چهره‌ی سیاسی در نیویورک باشد، آینه‌ای شده است که در آن ما به بازتابِ خودمان، به پیش‌داوری‌ها و کلیشه‌های تاریخی‌مان در باب دین و عدالت می‌نگریم.

در میان روایت‌های گوناگونی که این روزها در فضای عمومی و شبکه‌های اجتماعی ایران شکل گرفته، من سه روایت پرتکرار را برگزیده‌ام تا درباره‌شان اندکی تدقیق کنم:
۱. چون مسلمان است، پس حتماً به‌نوعی بازتولید استبداد دینی است؛
۲. چون سوسیالیست است، پس لابد همان چپ خیال‌پرداز یا تمامیت‌خواه است؛
۳. چون وعده «اتوبوس رایگان» و «فریز اجاره» داده، پس تکرار شعارهای پوچ و غیرعملی است.

اما این سه برداشت در حقیقت بازتابِ سه برداشت نهادینه شده در فهم ما از «دین»، «چپ» و «عدالت اجتماعی» است. برداشت‌هایی که اگر نقد نشوند، فهم ما از سیاستِ مدرن و کنش جمعی را در تاریکی نگاه می‌دارند.

۱. دین به‌مثابه‌ی هویت، نه ابزار سلطه

قیاسِ مسلمان‌بودنِ ممدانی با «استبداد دینی» از یک تحریف گفتمانی سرچشمه می‌گیرد. در ایرانِ پس از انقلاب، نهادِ حکومت آشکارا با آموزه‌ها و ساختارهای فقهی پیوند خورده، نظامی که در قانون اساسی‌اش نقش ولایت فقیه و اسلامِ سیاسی را به‌صورت بنیادین تعریف کرده است. با این حال، خودِ مفهوم «اسلام سیاسی» در ایران مفهومی صلب و ثابت نبوده است؛ بلکه در طی بیش از چهار دهه، دچار چرخش‌ها، بازتفسیرها و تغییرات گاه متناقضی شده است. در ایالات متحده، چارچوبِ بنیادیِ عمومی بر اصل «حکومت قانون» و تقسیم نهادیِ قدرت استوار است و قاعده‌ی حقوقیِ نخستِ این چارچوب، «ارتقای آزادی دینی با ممنوعیت تأسیس دین رسمی توسط دولت» است و تفسیرات حقوقی آن؛ به بیان دیگر، سکولاریسمِ ناظر بر مناسبات نهادی دولت و دین در آمریکا زمینه را طوری متفاوت رقم می‌زند که مذهب می‌تواند منشأ انگیزه‌های اخلاقی یک سیاست‌ورز باشد بی‌آنکه ساختار حکومتی لزوماً تحت‌الشعاعِ آن دین قرار گیرد. در اینجا، هویت دینی، تجربه‌ی تبعیض و اقلیت بودن را با خود می‌آورد و می‌تواند منبعی برای حساسیت اجتماعی و دفاع از عدالت شود.در حقیقت، ممدانی در فضای سکولار و متکثر نیویورک، از مسلمان بودنش نه برای کسب امتیاز، بلکه برای طرح پرسشی انسانی‌تر بهره می‌گیرد: «چگونه می‌توان سیاست را به آزادی، عدالت و کرامت همه پیوند زد، نه فقط صاحبان قدرت؟»

۲. سوسیالیسم و اعاده حیثیت از یک مفهومِ تخریب‌شده

چند سالی است که در ایران، واژه‌هایی چون «چپ» یا «سوسیالیسم» در گفتمان عمومی، یا به‌عنوان تهدیدی تمامیت‌خواه تصویر می‌شوند، یا رؤیایی ساده‌دلانه و غیرواقع‌گرایانه. اما این تصویر بیش از آنکه بازتابِ ماهیت اندیشه‌ی چپ باشد، نتیجه‌ی حذف تدریجیِ گفت‌وگوهای فلسفی و اخلاقی پیرامون عدالت است. در بنیان خود، سوسیالیسم نه طرحی برای سلطه‌ی دولت بر جامعه، بلکه نوعی آگاهی تاریخی است نسبت به روابط سلطه؛ این پرسش که چه کسانی از قدرت، ثروت و فرصت‌ها بهره‌مندند و چه کسانی از آن محروم. از این منظر، سوسیالیسم بیش از آنکه برنامه‌ای اقتصادی باشد، روشی برای دیدن نابرابری است: نوعی «بینش اجتماعی» که به ما یادآوری می‌کند آزادی واقعی تنها زمانی معنا دارد که از قید سلطه رها شویم، خواه این تسلط از جانب سرمایه باشد، خواه از سوی ایدئولوژی.

سوسیالیسم مدرن، در شکل‌های دموکراتیک و محلی خود، دقیقاً از همین آگاهی انتقادی برمی‌خیزد. جنبش‌هایی چون دفاع از حق کار و مسکن، حمایت از کودکان مهاجر، مخالفت با نژادپرستی و تبعیض، یا اعتراض علیه نسل‌کشی در فلسطین، همه تداوم همان روح عدالت‌خواهی و جمع‌گرایی‌اند که ریشه در سوسیالیسم اخلاقی و انسانی دارند، سوسیالیسمی که انسان را نه در نسبت با دولت، بلکه در نسبت با دیگری و اجتماع می‌سنجد.

به نظر می‌آید زهران ممدانی در همین سنت عمل می‌کند: دفاع از حق تحصیل همه کودکان، حمل‌ونقل عمومی رایگان برای کاهش هزینه‌ی زندگی خانواده‌های کم‌درآمد، و فریز اجاره برای مهار فقر شهری. چنین سیاست‌هایی، هرچند نیازمند محاسبات اقتصادی و گفت‌وگوی کارشناسی دقیق هستند، اما از منظر اخلاقی، بیانگر بازگرداندنِ سیاست به معناهای انسانی آن‌اند: همدلی، عدالت، و کرامت انسان.

۳. اقتصادِ اجتماعی در برابر اقتصادِ بازارمحور

مقایسه‌ی طرح «اتوبوس رایگان» ممدانی با وعده‌های اقتصادی ابتدای انقلاب ایران، از نظر تحلیلی نادرست است. وعده‌های آن دوران، در بستر یک اقتصاد نفتی و رانتی، فاقد پشتوانه‌ی مالیات‌محور و نظارت نهادی بودند. اما طرح‌های ممدانی در چارچوب بودجه‌ی شهری و با تکیه بر نظام مالیاتی شفاف تعریف شده‌اند. هدف، نه ارائه‌ی خدمات رایگان به‌صورت پوپولیستی، بلکه بازتوزیع منابع شهری به‌نفع طبقات کم‌درآمد و کاهش هزینه‌های زندگی روزمره است؛ امری که در بسیاری از شهرهای مترقی جهان، از لندن تا پاریس و اسلو، به عنوان یکی از ابزارهای تحقق «عدالت شهری» شناخته می‌شود.

البته، این به معنای آن نیست که پرسش درباره‌ی پایداری اقتصادی چنین طرح‌هایی نادرست باشد. برعکس، طرح‌های عدالت‌محور زمانی معنا پیدا می‌کنند که از دلِ بحث‌های عمومی و شفاف درباره‌ی منابع مالی و پیامدهای اجتماعی‌شان عبور کنند. پرسش‌هایی چون: «چقدر این طرح پایدار است؟ از کجا تأمین مالی می‌شود؟ و احتمالاً چه تبعات اقتصادی دارد؟» نه‌تنها مشروع، بلکه ضروری‌اند.

۴. عدالت اجتماعی به‌مثابه‌ی کنش جمعی

بخش مهمی از سوءفهم درباره چپ و عدالت از آنجا ناشی می‌شود که ما عدالت را به امر دولت‌محور تقلیل داده‌ایم. در حالی که تجربه قرن اخیر نشان داده است عدالت تنها از مسیر دولت‌ها محقق نمی‌شود، بلکه در بستر کنش جمعی، همبستگی، و مشارکتِ مردم در حیات عمومی است که معنا می‌یابد.
جنبش‌هایی که ممدانی با آن‌ها همدل است؛ از دفاع از حقوق مهاجران گرفته تا اعتراض به ترک تحصیل کودکان یا نسل‌کشی در فلسطین، همگی مصادیقی از عدالت جمع‌گرایانه‌اند. این جنبش‌ها بر این باور استوارند که هیچ کودکی نباید از تحصیل محروم شود، هیچ پناهنده‌ای نباید بی‌سرپناه بماند، و هیچ ملتی نباید به سکوت جهانی سپرده شود.

مسئله‌ی اصلی ما در مواجهه با چهره‌هایی چون زهران ممدانی، بیش از آنکه داوری درباره شخص او باشد، بازنگری در شیوه اندیشیدن ماست.ما هنوز در دامِ برچسب‌زنی‌های تاریخی‌ایم.اما شاید وقت آن رسیده که با نگاهی آزادتر و نقادانه‌تر، از زیر سایه

عدالتشبکه‌های اجتماعیشهردارینیویورک
۱
۰
سارا رضائی
سارا رضائی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید