دوست دارم چند دقیقه ای همراه این سفر کوتاه با من شوید تا برایتان به عنوان داوطلب جمعیت امام علی از تجربه ام در این جمعیت و کلاس های رهیافتی به درون بگویم. سال 88 بود که با طرح کوچه گردان عاشق و کعبه کریمان با جمعیت آشنا شدم. سال دوم مهندسی شیمی علم و صنعت، سرخورده از جو جامعه، و ناامید از هر تغییری مثبت که بخواهد در جامعه اتفاق بیفتد. بعد از طرح کعبه کریمان (که برای جمع آوری آرزوهای کودکان بیمار بخش خون رفته بودم) هر هفته دوشنبه ها عصر بعد از دانشگاه با بچه های جمعیت میرفتم بیمارستان مفید و علی اصغر. محیط بیمارستان و حضور در کنار کودکان مبتلا به سرطان و بیماری های مزمن رویکرد و الویت های زندگی من رو تغییر داد. سال 88 همزمان شد با ایجاد خونه علم خاکسفید، و من به عنوان دانشجوی داوطلب شروع به فعالیت کردم در محله خاکسفید. همه چیز برایم غریب بود. دیدن کودکان بدون شناسنامه. دیدن کودکان محروم از تحصیل. کودکی که پر از شوق رفتن به مدرسه بود ولی در 10 سالگی حتی نمیدانست چگونه باید مداد به دست بگیرد. دیدن رنج کودکان معصوم بستری در بخش خون، و کودکان کار بدون هویت و محروم از تحصیل معادله و فلسفه عدالت در کائنات رو برای من به زیر سوال برد. نقش خداوندی که من به او اعتقاد دارم و او را رحمان و رحیم و عادل میدانم در معادله رنج این جهان کجاست؟
از تعدادی از دوستانم شنیدم که موسس جمعیت، شارمین میمندی نژاد، کلاس هایی با عنوان #رهیافتی_به_درون -که دارای محتوی مفید و موثری برای فعالیت اجتماعی در محلات حاشیه است- برگزار میکند. من که از دوران دبیرستان به مطالب علوم انسانی و اجتماعی علاقه مند بودم اولین ترم این کلاس رو ثبت نام کردم و به موازات آن در کنار دانشگاه هر هفته به بیمارستان مفید و علی اصغر میرفتم و یک روز در هفته هم معلم داوطلب خانه علم خاکسفید بودم.
کلاس با مطالب پایه ای از تاریخ ادیان و تاریخ تمدن بشر به همراه ذکر منابع کتاب های متعدد آغاز شد. سپس با مطالب علمی روانشناسی، فلسفه، جامعه شناسی با ذکر کتاب های متنوعی که بسیاری مرجع کتاب های دانشگاهی رشته های فلسفه و علوم انسانی است همراه شد. بخش هایی از کلاس گفتگو پیرامون ارتباط ریشه و عصاره حقیقی ادیان با مفاهیم دگرخواهی، عدالت، مهر، ..و نقش ادیان در جامعه و اجتماع سازی بود.
حضور در محلات حاشیه و کلاس های #رهیافتی_به_درون مانند تکه های پازلی بودند که همدیگر را تکمیل میکردند. حجم درد و رنج های برخی از کودکان به قدری زیاد بود که بسیاری از ما داوطلبان را به استیصال می رساند و رهیافت مامنی بود برای پاسخ به سوالات داوطلبانی که در خط مقدم آسیب های اجتماعی مشغول به فعالیت بودند. یکی از النای به رنج افتاده از بیماری صعب العلاج برای شارمین میمندی نژاد میگفت و از او راهنمایی می خواست چگونه مرهم درد بی امان کودک باشد. دیگری در کلاس از یوسف افتاده به چاه محلات خاکسفید و دروازه غار و دره فرحزاد میگفت که از شدت اعتیاد پدر و مادر و کودک آزاری ها و کار شبانه روز جانی در بدنش نمانده بود. شارمین میمندی نژاد که در کنار مطالعات فراوان و عمیق از ابتدای جوانی تجربه حضور مستقیم و مستمر در بیمارستان های کودکان، کودکان ساکن در بهزیستی، کودکان بزه دیده و معارض با قانون در کانون اصلاح و تربیت و بسیاری از محلات حاشیه کشور را داشت، به زیبایی و صبوری فراوان معلم ما در این مسیر شدند. محورهای اصلی کلاس های رهیافت در پاسخ به معضلات و درد و زخم های کودکانی که به چشم میدیم، با گوش می شنیدیم و با دست لمس می کردیم حول سه مفهوم آگاهی، اراده و مسئولیت در گردش بود.
تاریخچه زندگی مصلحان اجتماعی، چون مولا علی (ص)، حضرت محمد (ص)، عیسی مسیح (ع) از بعد اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت. اینکه هر مصلح اجتماعی و پیامبر خدا به عنوان شخصیتی که در برابر بی عدالتی و رنج جامعه اش چه وظیفه ای بر خود میداند و نقشش به عنوان پیامبر خدا و خلیفه الله در به فعلیت رساندن عادل، رحمان و رحیم بودن پروردگار چگونه است؟ قرابت های معنایی رنج های اجتماع آن زمان و این زمان ما را رهنمون این موضوع شد که چه بسا راه حل هایی به قدمت تاریخ برای آلام و رنج های تاریخی بشر وجود داشته باشد. شخصیت های بزرگ و عظیمی چون مولا علی (ع) و محمد (ص) در آن زمانه که دختران زنده به گور می شدند، سوالی بزرگ شدند که چرا کودک معصوم باید زنده به گور شود، و درد و رنج کودک انسان را به عنوان فرهنگ و عرف عرب جاهلیت نپذیرفتند. مولا علی، خلیفه مسلمین که در تمام ادوار زندگی اش شانه هایش مکان امن کودکان یتیم کوفه بود. عیسی مسیح (ع) که آغوشش را برای بیماران صعب العلاج و مبتلا به جذام مطرود شده از جامعه گشود و آن ها را به قلب اجتماع بازگرداند. حال منِ دانشجوی مسلمان که دوست دارم پیرو راه مولا علی (ع) باشم، وظیفه ام در برابر کودکان به رنج افتاده در جامعه ام چگونه است؟ کودک تا کمر خم شده در زباله را باید به عنوان یک واقعیت "عادی" اجتماعی بپذیرم؟ یا باید به پیروی از مصلحان تاریخی آیه "بای ذنب قتلت" را تکرار کنم و پس از آگاه شدن نسبت به درد کودک جامعه ام با پذیرفتن مسئولیت اجتماعی ام اراده و تلاش نمایم برای گام برداشتن در مسیر کاهش آلام و رنج های او. شارمین میمندی نژاد همه ما را تشویق به مطالعه کتاب های حوزه های مختلف، تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، جامعه شناسی و.. میکرد تا ابزار صحیح و لازم برای رفتار و برخورد با کودکان را داشته باشیم. داوطلبان دانشجوی بسیاری که رشته های مختلف بالاخص فنی-مهندسی بودند علاقه مند شدند تا رشته های علوم اجتماعی و انسانی بخوانند. یکی از آن ها من بودم. دوست داشتم در حوزه مسائل اجتماعی از رفرنس ها و منابع مختلف بهره مند شوم. بعد از ارشد مهندسی شیمی در کنکور علوم اجتماعی شرکت کردم و دانشگاه علامه پذیرفته شدم (رشته مدیریت خدمات اجتماعی). و در محیط آکادمیک هم سعی کردم بر اطلاعاتم بیافزایم؛ ولی باید بدون اغراق بگویم، توانایی، علم و تجربه میدانی شارمین میمندی نژاد در حول مسائل اجتماعی، و استعداد بی بدیلش در انتقال این مفاهیم و انگیزه بخشی به دانشجویان برای حضور داوطلبانه و خالصانه در کنار کودکان محلات حاشیه به گرد پای بسیاری از اساتید عزیز این حوزه که صرفا در حوزه تئوری همان رشته مطالعه داشته، و تجربه عملی در حوزه مسائل اجتماعی ندارند نمی رسد.
یکی از مسائل بسیار مهمی که شارمین میمندی نژاد به ما آموخت، یادآوری این اصل که اسلام دینی "اجتماعی" است که اصولا انسان را از انزواطلبی و عزلت برحذر میدارد و حتی عبادات فردی را در قالب جمعی (نماز، حج و...) ارزش بیشتری مینهد. با همین رویکرد آیین های زیبایی که متناسب با ایام ماه رمضان (کوچه گردان عاشق)، ماه محرم (طفلان مسلم و شام عیاران)، ایام اعتکاف (کعبه کریمان)، ایام حج (صفای سعی) طراحی شد تا به پیروی از سیره عملی مولا علی(ع) و امام حسین (ع) گامی در جهت برقراری عدالت اجتماعی گامی برداشته شود. در آینده اگر فرصتی مقدور شود توضیحات جامع تری در مورد طرح های آیینی و تاثیر و اهمیت آن ها در جامعه و انحرافات و بدعت هایی که در برخی مراسم و مناسک مذهبی رخ داده است تا حدی که برخی مراسم و عزاداری ها در تضاد با روح حقیقی آن واقعه قرار گرفته است صحبت خواهم کرد.
یکی از جملات تاثیرگذاری که در این کلاس به خاطر دارم و آن را راهنمای راه این فعالیت کرده ام این است: "انسان به همان اندازه که شناخت به دردِ کودکان جامعه پیدا میکند و دوستدار آنهاست، به همان اندازه باید نسبت به علل دردهایشان هم شناخت پیدا کند و نسبت به آن ها واکنش داشته باشد و برای محو این عوامل همواره در تلاش باشد." این جمله چراغ راهی شد برای بسیاری از ما داوطلبان در جمعیت امام علی (ع).
در آخر اگر بخواهم #رهیافتی_به_درون را در یک پاراگراف تعریف کنم، کلاسی است که من را به مسئولیت الهی و انسانی ام نسبت به جامعه و رنج انسان ها آگاه می کند؛ ابزارها و توانمندی های لازم برای بودن صحیح و موثر در کنار به رنج افتادگان اجتماع را قدم به قدم تعریف میکند؛ با کمک گرفتن از جوهره حقیقی آرمان ها و تلاش های مصلحان اجتماعی و پیامبران الهی به ویژه مولا علی(ع) و حضرت محمد(ص) در کاهش آلام و رنج های اجتماع زمانه شان، نقش انسان را به عنوان خلیفه الله در به فعلیت رساندن رحمان، عادل، قادر، غفار، رزاق، فتاح، سمیع و بصیر بودن در جامعه امروزی یادآور میشود؛ به من باور اراده ای را می دهد که تا قبل، آگاهی باور کردنش را نداشتم؛ من را در مورد عوامل و علل درد و رنج جامعه به فکر وامیدارد و مسئولیت اجتماعی که تا به دیروز از آن غافل بودم را گوشزد می کند و کمک میکند تا آن را بپذیرم. مسئولیتی اجتماعی و الهی برای حضور مستمر در کنار به رنج افتادگان جامعه و آگاه کردن جامعه نسبت به درد و رنج آن ها و تلاش و مطالبه گری مستمر و خستگی ناپذیر برای احقاق حقوقشان.
حال به این سوال فکر کنیم، اگر تک تک افراد جامعه به درد و رنج انسان های اجتماع شان آگاه شوند، و باور کنند که اراده از بین بردن این درد را در صورت آگاهی به عوامل و علل آن دارند و هر یک مسئولیت اجتماعی نسبت به جامعه شان را داوطلبانه بپذیرند، و برای احقاق حقوق از دست رفته شان تلاش کنند با چه جامعه ای روبرو خواهیم بود؟ و از بین رفتن این روح مطالبه گری و عدالت خواه و دگرخواه چه ضربه ای به جامعه وارد خواهد نمود؟!