در این مقاله میخواهم در مورد نقدی پیرامون سریال #ملکه_گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده بنویسم. در این سریال شاهد تصویری از زندگی کودکان کار و خیابان هستیم که فاقد والدین بوده و زیر نظر باندهای بزرگ و مخوف کار میکنند. نکته قابل تامل اینجاست که دقیقا سریال #آوای_باران در ابتدای دهه 90 به منظور "باند جلوه دادن" کودکان کار از شبکه 3 سیما به کارگردانی مشابه پخش شد.
تمامی مشاهدات و فعالیت های کف میدانی بیش از دو دهه ی فعالان اجتماعی نهادهای مدنی از وضعیت زندگی کودکان در محلات حاشیه و پژوهش های دانشگاهی حوزه اجتماعی نشان میدهند که اکثریت کودکانی که در اشکال آشکار و پنهان اشتغال به کار گمارده میشوند دارای پدر و مادر و یا حداقل یکی از والدین بوده و شبها به خانههای خود بازمیگردند و عضو هیچ باند و گروه احتمالی تبهکاری نیستند.
سال 92، در پژوهش ملی که #جمعیت_امام_علی تحت عنوان سمینار تخصصی کودکان کار برگزار کرد به بررسی جغرافیای کار کودک در ایران پرداخت و اتفاقا در یکی از پنل های این سمینار در دانشگاه شریف از دست اندرکاران سریال #آوای_باران دعوت به حضور شد که متاسفانه هیچ یک از عوامل این دعوت را نپذیرفتند. از زمان شروع سریال #ملکه_گدایان تا به امروز جوامع مدنی از جمله شبکه یاری کودکان کار (مجموعه ای سمن های فعال در حوزه کودکان کار) نسبت به پخش این سریال واکنش های متعددی نشان داده اند. و خواستار لغو نمایش آن در سینمای خانگی شدند. اما تا به امروز سازندگان و پخش کنندگان (فیلیمو) این مجموعه پاسخی در برابر این واکنش ها نداشته اند.
بررسیهای فعالان مدنی اثبات میکند که این کودکان به دلیل ناتوانی مفرط سرپرست خانواده در تامین حداقلهای مایحتاج زندگی، و در موارد متعددی بیکاری و اعتیاد ناشی از فقر سرپرست خانواده، به خیابانها و کارگاهها کشانده شده و تامین بخشی از معیشت خانواده را روی شانههای نحیف خود تحمل میکنند. دستاورد حضور چندین ساله NGOها در مناطق حاشیهای، دستیابی به الگوهای موفقی است که میتواند در توانافزایی کودکان در معرض آسیب و خانوادههای آنان در سطح کلانتر مورد استفاده متولیان امور قرار گیرد.
سریال #ملکه_گدایان بدون هر گونه مطالعه دقیق و واقعی از شرایط کودکان کار و عاری از واقعیتهای ملموس از زندگی این کودکان است. سازندگان و حامیان این اثر دقیقا همان فرضیهای را دنبال میکنند که سالهاست با نسبت دادن پدیده کودکان کار به سر دستههای باندهای مخوف از بار سنگین مسئولیتی که در قبال همه کودکان این سرزمین دارند، شانه خالی کند و بسیار عجیب همزمانی این موضوع با برخوردهای شدید با نهادهای مدنی فعال حقوق کودکان از جمله #جمعیت_امام_علی است.
معرفی کودکان کار به عنوان عوامل زیردست باندهای تبهکار، علاوه بر کاهش حس همدلی میان شهروندان و کودکان کار در برخوردهای سطح شهر، احساس مسئولیت اجتماعی مردم نسبت به کودکان کار را تحت الشعاع قرار داده و مهم تر اینکه مسئولیت ارگان های مختلف از جمله وزارت رفاه، سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش و... برای همت و کوشش هر چه بیشتر در زمینه کاهش کار کودک را تقلیل می دهد و برخوردهای سلبی و قهری همچون طرح های جمع آوری کودکان کار را توجیه می نماید.
حال سوالی که ایجاد می شود این است که چرا سیاستگذاری و برنامه ریزی های کلان در راستای کاهش کار کودک انجام نمی شود و کودکان و دغدغه های آن ها در نزد ساختار مدیریتی جامعه ما الویت های ثانویه نیز نمی باشند؟ و به موازات آن سریال هایی بدون مطالعه و هدفمند که واقعیت کودکان کار و آسیب های آن ها را تحریف میکند و همزمان نهادهای مدنی حامی کودکان مناطق حاشیه تحت شدیدترین فشارها و تهدیدها قرار می گیرند؟!