هیچوقت نتونستم با چالشهای اینستاگرامی ارتباط بگیرم، هیچوقت واسم جالب نبودن. با خودم فکر میکردم آیا تو زندگیشون کمبود چالش دارن؟!
خیلی این جمله رو شنیدم "با چالشهای خود دوست باشید". و اتفاقا با این جمله هم هیچوقت نتونستم ارتباط بگیرم.
من تو زندگیم چالشهای بیشماری دارم، اصلا مگه چالش جذابه؟ واسه کسی که دچار تله شکسته، قطعا نه، جذاب نیست.
تعطیلات نوروز ۱۴۰۰ بود که با خوندن کتاب "زندگی خود را دوباره بیافرینید" با تله شکستم آشنا شدم. یکی از مهمترین دلایل فراری بودن من از چالش! وقتی در مورد تله شکست مطالعه میکردم متوجه شدم بله، تمام این سالها بدون اینکه خودم بدونم و به صورت کاملا ناخودآگاه از چالشها فرار کردم، اجتناب کردم.
سالهای زیادیه گواهینامه رانندگی گرفتم. اوایل چندبار پشت فرمون نشستم و رانندگی کردم، قضیه داشت جدیتر میشد که خیلی بیسروصدا گذاشتمش کنار. الان که آگاهانهتر بهش نگاه میکنم میبینم ازش فرار کردم. این روزها متوجه شدم یه ترس و اضطراب شدیدی نسبت به رانندگی دارم و الان نسبت به گذشته واقعا واسم سختتر شده.
من مهمترین تصمیم سال ۱۴۰۰ رو همون روزای اول سال گرفتم. "درمان تله شکست"
پس باید فرار رو میگذاشتم کنار و رانندگی میکردم، و این کار رو انجام دادم.
اونقدر بد، اونقدر بد رانندگی کردم که خاطرم هست پدرم(که کنارم نشسته بود) گفت: سارا درست برو قلبم درد گرفت از دستت! و اینجا بود که به عمق فاجعه پی بردم.
درسته که هنوز راننده نشدم ولی خوشحالم که از چالشم فرار نکردم.
و در آخر باید بگم نوشتن هم جزء یکی از چالشهای بیشمارم بود. با گذاشتن نقطه پایان این جمله، انجامش دادم.