عزیز عزیزتر از جانم
حال شما چطور است ...
خوبید ...؟
میخندید ...؟
هنوز طراوت دلتان بهاری است ؟!
یا که در گردش ایامتان،
در میان روز مرگی ها،
در این شهر غریب ،
بین این همه رنگ،
هنوز مرا به خاطر می آورید ؟
عزیز عزیزتر از جانم
من و من ،
شب و روز به یادتان هستیم .
میخوابیم ،
بیدار میشویم،
به یادتان هستیم .
در هنگام برف،
به یادتان هستیم.
ناراحتیم و حال دلمان غروب است ،
به یادتان هستیم.
خوشحال می شویم،
به یادتان هستیم .
عزیز عزیزتر از جانم
حال شما چطور است ... ؟
ما ؛
هنوز هم به یادتان هستیم.
مَنِ دیوانه