ویرگول
ورودثبت نام
سارا نثری
سارا نثری
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ایستادن بر شانه‌های غول؛ یا اختراع دوباره چرخ

روی شانه یک غول بایست!
روی شانه یک غول بایست!

اشتباهی که از کودکی (حتی)، و تا همین اواخر داشتم، تجربه کردن همه چیز بود. به طوریکه گمان می‌کردم که شاید دیگران راه دیگری رفته‌اند که به چنین تجربه‌ای رسیده‌اند! و در راه من تجربه متفاوتی بدست آید. غافل از اینکه چنین نیست! که حداقل در نظر گرفتن مسیر و تجربه دیگران، راه را برای رسیدن من به تجارب بهتر هموارتر می‌کند.

به عبارتی بسیار به اختراع دوباره چرخ اصرار داشتم!

نیوتن صحبت جالب و البته معروفی دارد در این زمینه که می‌گوید:

"If I have seen further it is by standing on the shoulders of Giants."

که یعنی: اگر توانستم دوردست‌ها را ببینم، برای این بود روی شانه غول‌ها ایستاده بودم.

اسحاق نیوتون با استفاده از مطالب و تجارب دانشمندان و بزرگان پیش از خود، توانست کشفیات خود را اثبات کند و گسترش دهد.

اصطلاح "ایستادن روی شانه غول" از یک افسانه یونانی ریشه گرفته است: غول اوریون

در افسانه‌ها آمده که اوریون فرزند پوسیدون بوده است. در جریان ناجوانمردی فرمانروای خائو و حمله اوریون به دختر او، فرمانروا دستور می‌دهد تا اوریون را کور کنند. اوریون از هفایستوس درخواست کمک می‌کند و او، خدمتکارش سِدالیون را که یک کوتوله بود، به اوریون می‌دهد تا بر شانه‌هایش بنشیند و راه را به اون نشان دهد... .

شاید در مطلب دیگری از تاثیر داستا‌ن‌ها وافسانه‌ها در زندگی‌مان بنویسم. اما آنچه اکنون واضح است ایستادن بر شانه غولهاست تا راه را بهتر ببینیم، و انتخاب‌های بهتری داشته باشیم.

اینکه بارها و بارها چرخ را اختراع کنیم، تنها دستمان از تجارب بهتر و جدیدتر عقب می‌ماند. مگر طول زندگی ما چقدر است که بخواهیم بخش بیشترش را صرف تکرار آنچه گذشت بکنیم؟

آخرین باری که بر شانه یک غول ایستادی رو یادت میاد؟

تجربهزندگیعلم و فناوریداستان گوییداستان نویسی
مترجم، نویسنده محتوا، مهندس و هرچه خوش آید!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید