نمیدونم وقتی میخوام از خودم قرار باشه بنویسم، چی رو باید بهش اشاره کنم. اینکه چی خوندم، چه کاری میکنم، چند سالمه، چه کردهام تا حالا تو زندگیم یا….
اما فکر میکنم من هیچ کدوم از دستاوردهای زندگیام نیستم؛ من فقط اونیم که هنوز بعد این همه سال که از کودکیش گذشته، عاشق بوی بارونه، دوست داره یه مورچه که داره تو آب غرق میشه رو نجات بده، دلش خوراکیهای خوشمزه میخواد همهاش (مخصوصا اسمارتیز)، یه فیلم احساسی دیدن همراه با خیس شدن تمام صورتشه، اگه شب دیروقت باشه تو ماشین خوابش میبره تا برسه به خونه و ….
یک وقتها فکر میکنم رضا کیانیان خیلی خوب گفته که «اکه من در ۹۹ سالگی هم بمیرم، فکر میکنم جوانمرگ شدهام..» منم همهاش فکر میکنم نسل ما با نسل پدر و مادرهامون خیلی فرق میکنه و ما تو هر سنی هنوز کودکیم… ???