سردرگمی یعنی چه؟
یعنی به دور خود چرخیدن؟
گیج زدن؟
حس نکردن؟
واقعا سردرگمی یعنی چه؟ توی لغت نامه سردرگمی یعنی « حیران، حیرت زده، گیج» اما آیا فقط همین هاست؟
از نظر من معنایی کلمات خیلی عمیق تر از این حرف هاست و سردرگمی از این سری کلمات هست که فقط لغت نیست. انگار این کلمه زنده س در جریانه. دیدین بعضی موقع ها وقتی یه کلمه به گوشتون می خوره اون کلمه توی ذهنتون تصویر سازی میشه، مثلاً تعجب، سحر انگیز، آشفتگی ( مثلاً من با این کلمه یه شخصی که موهاش ژولیده هست و با لباس های کج و کوله در کوچه و خیابان دنبال چیز نامعلومی میگرده به ذهنم میاد ) و...
واسه همین میگم از نظر من کلمات زنده هستن، انگار مثل یه آدم هست که صورت نداره یا بهتر بگم صورت واضحی نداره اما ما اون شخص رو از روی ویژگی های ظاهری میشناسیم.
من توی دوره راهنمایی و اوایل دبیرستان خیلی کتاب و رمان می خوندم و بعد از یه مدت انگار کلمات تبدیل شده بودن به یه آدم که نقش بازی می کنند مثلاً من روی کلمه تعجب و متعجب خیلی توی متن حساسم احساس می کنم وقتی این کلمه رو توی متن میبینم انگار یه صورت متعجب رو دارم میبینم نه یه کلمه شاید هم دیونه شدم :)
به هر حال سردرگمی کلمه عجیب ولی بی نهایت عجین شده با حال و روز امروز ماست. شاید تنها کلمه ای که بتونه به طور مطلوب حال روز این روز های ما رو بیان کنه همین کلمه هست.
همه سردرگم دنبال آرامش میگردیم ولی این آرامش لجبازیش گرفته و حالا حالا ها قرار نیست رخ بنماید. امید است سردرگمی این روز ها آرامشش را بیابد.