از هانیبال تا تفکر طراحی!
تو این نوشته میخام راجب گراهام حرف بزنم کسی که حس همدردی و همذات پنداری فوق العاده ای داشت.
گراهام یک مامور اف بی آی هست که قابلیت ویژه ای داره..
در اولین اپیزود از سریال شما گراهام رو میبینن ک بعد از دیدن صحنه قتل؛ چشم هاشو میبنده و به صورت کامل صحنه جرم رو در ذهنش بازسازی میکنه؛ نه تنها بازسازی بلکه میتونه بگه دقیقا در صحنه جرم قاتل چه کار هایی رو انجام داده و حتی قدم بعدی اون چیه!!
اینکه چطور گلوله شکلیک شده و تک تک اقدامات و رفتار های قاتل رو بررسی میکنه و فرآیند قتل و دنیارو از دریچه و نگاه قاتل میبینه..
چیزی که بنظرم خیلی جذابه دقیقا نقطه تلاقی اینهاست.
مثلا در فصل اول شاهد این هستیم که گراهام بعد از شلیک کردن به شونه ی قاتل دوم دچار آشفتگی ذهنی میشه و کاملا تحت تاثیر صحبتای اون قرار میگیره و میخواد اقدامات رو از نگاه افراد آنالیز کنه و ..
همونطور که میدونین همدلی کردن جزء جدایی ناپذیر از تفکر طراحیه. زمانی که بتونیم درک عمیقی از نیاز های کاربرانی که براشون طراحی میکنیم داشته باشیم؛ اینکه اون ها چطور فکر می کنن\چ رفتاری از خودشون نشون میدن و چه احساساتی رو تجربه می کنن.
کاری که گراهام میکرد هم دقیقا ی همچنین پروسه ای داشت. یعنی اون رو به ۴ بخش تقسیم می کرد که شامل:
1- گفته ها
2- تفکرات
3- کارها
4- و احساسات میشد.
مورد اول همون صحبت ها و همون نقل قول هایی بود که وجود داشت. مثلا آیا قاتل قبل از اقدام به قتل ها چه صحبت هایی کرده و ...
مورد بعدی راجب اونچه که قاتل در طول تجربه قتل بهش فکر کرده و اندیشیده رو ضبط میکنه. اینکه مثلا اون فردی بوده که از استرس بالایی برخوردار بوده و فک میکرده که..
و پس از اون هم سلسه اقداماتی که انجام میداده(مثلا قربانیان رو سلاخی میکرد یا اول پوست بدن شون رو می کند و ..)
و آخرین مورد مجموعه احساس های مختلفی که تجربه میکرد.. مثل عصبانیت\ترس\ اضطراب و ...
پیشنهاد میکنم حتما بخشی از این سریال جذاب رو ببینین.