فرامتن "خمیازه های تاریک"
در میان شهر خمیازه میشوم
خیابان ها در امتداد دندان هایم...
کاش میشد لاجرعه شهر را سر بکشم!
میدانم دلپیچه میشوم از این آلودگی
من آبستن روزهای تاریکم
این شهر نفرین شده
در حصار کوه ها
غروب های نارنجی همچون آتش!
زمستان را خمیازه میکشم در انتظار بهار
خبر:
به خواب زمستانی رفته بهار... پلک هایم خواب میروند،کاش شهر هم... زاغ ها. تندیسهای یخی
سرد است!
نبض زمین شماره میکند هذیان هایم را!
من در افکار خود غریبه!
چراغ ها چه تاریک، روشن میشوند
شهر من همیشه
ت
ا
ر
ی
ک
و شاید نوری
روزنه قلب عاشقی را
به شوق معشوق
شاید باز هم عشق
تنها راه نجات است؟!
اما...
چرا مرا به باد فراموشی برده ای -"عشق ؟" -"هیچ گرسنه شده ای" -"لقمه ای نان" -"گندم از نان کوچ شد -"جرعه ای آب..." -"و بغض کارگرها
خشکاند، نمِ روی گونه ها را "
چند درجه تب
چند درجه هق هق
سجاده را باد
به نیت نماز وحشت برد!
فکر میکردم
اینجا انتهای آفتاب است
زیر این طاقچهی
لبریز از خاطرات
باد است که به در میزند
تق تق
خانه ها خالی
آسمان
در قاب پنجره حبس
در آواز جهان فرو میروم
و این سکوت سهمگین
نیچهی درونم فریاد میزند:
"خدا مرده است!"
?
گرگ و میش خاطرات را
هر لحظه گرگ تر
شهر خمیازه
خ م ی ا ز ه -"این درد؟!" _"میان زرد ترین گندم ها
دلم میترکد
یاس ها میرویند
پرستوها زمزمه میشوند:
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ"
#ستی_سارا_سوشیان
#مکتب_اصالت_کلمە
#مکتب_عریانیسم
#فرامتن
#ستی_سارا_سوشیان
#مکتب_اصالت_کلمە
#مکتب_عریانیسم
#جنبش_ادبی_فلسفی_۱۴۰۰_عریانیسم
#جنبش_ادبی_۱۴۰۰_عریانیسم
#امپراطور_واژههای_جهان
#آرش_آذرپیک
#اندیشکده_کلمه_گرایان_ایران
#بانوی_واژه_ها_شبنم_هاشمی_عریانیسم