نگاهی بر ژانر مرکزافزا/ به قلم سِتی سارا سوشیان
همانطور که بارها گفتهایم، ژانرفلسفی-ادبی مرکزافزا از سال ۱۳۷۸ توسط استاد آرش آذرپیک معرفی شده است که در ژانرهای دیگر مکتب ادبی-فلسفی عریانیسم (عریانک، نو نیمایی، غزل مینیمال، غزل ماکسیمال، فراشعر، فراداستان، فرامتن و…) نیز بارها آن را به تجربه نشستهاند، باید در اینجا اشاره شود که نگرگاه مرکزافزا تنها روشی نگارشی نیست، بلکه در ساحتهای گونهگون شیوهای نگرشی است برای زیستن.
در این نوشتار در مورد فراشعر مرکزافزا به اختصار سخن خواهیم گفت.
در وهلهی نخست باید نگاهی داشته باشیم به ژانر فراشعرمرکز افزا که در این ژانر ما رویکردی مرکزافزایانه داریم که با فراروی از سیستمهای محدودکننده، محصور کننده و انکار کنندهی مرکزگرا و مرکز ستیز شکل خواهد گرفت، یعنی با آنکه ما پدیدار یا رخدادی را برای تحلیل و بررسی در مرکزیت قرار میدهیم، اما در عین حال از روایتهای متعددی برخوردار میشویم که هر کدام از این روایتها با زاویه دیدی دیگرگون آن پدیدار یا رخداد را مورد پدیدار شناسی در سه فرم متکثر (چه متکثر همبسته و چه متکثر متناحاشیهمند)، متوالی، متمرکز قرار میدهد. ژانر مرکز افزا که جنبش پدیدارشناسانهی شعر جهان را رقم زده است در حیطهی فراشعرنویسی توانسته است به زیباترین شکل هستی شناسی خود را به نمایش بگذارد. فراشعر به عنوان طبیعیترین ژانر شعری جهان خود را معرفی کرده است زیرا با فراروی از سوژهگراییهای سنن گوناگون ادبی به ساحتی وارد میشود که در آن دگرسوژه گرایی و فراسوژهگرایی که از دستآمدهای فلسفهی عریانیسم است خود را نمودی عینی_ادبی میبخشد..
آغازگر این ژانر ادبی در نیمه دوم دههی ۷۰ جناب استاد آرش آذرپیک میباشند، با اشاره به این نکته که مولفههای این ژانر نیز در همان دوره در نشریه بیستون برای نخستین بار توسط ایشان معرفی گردیده است، حال اگر عدهای بی مایه در جامعهی ادبی برآنند که سماجت جاهلانه خود را _که غالبا از غرض آنها نشأت میگیرد_ به کرسی بنشانند و بگویند: «خیر! این مولفهها از پیش بوده است» لطفا قدم در بیراهههای کلی گویی/مغالطه و عدم استناد مشخص نگذارند و ادعای خویش را با سند و مدرک آکادمیک اثبات کنند، چون در نهایت بنابر تمام منابع آکادمیک اینان باید بپذیرند که مکتب ادبی_فلسفی عریانیسم نخستین و تا امروز تنها مکتب جهانشمول در ادبیات مشرق زمین است که ادبیات جهان و جهان ادبیات، فلسفه جهان و جهان فلسفه، زبانشناسی جهان و جهان زبانشناسی و… را در بر میگیرد.
● پیشنهادگر نخستین شیوهی نگارشی پدیدارشناسانه در شعر جهان که در آن بدون در اپوخه قرار دادن پیشفرضها بنابر پدیدارشناسی عریانیستی؛ دقیقا بر خلاف پدیدارشناسی هوسرلی همهی پیش پندارهای مرکزی و حاشیهای تمام دگرسوژههای یک رخداد را درباره پدیدار یا پدیدارهای مرکزی ارائه و تحلیل میکند.
● وارد شدن جهان کاراکتر سازی برای نخستین بار در تاریخ ادبیات به دنیای شعر؛ اصحاب ادبیات حرفهای به نیکی میدانند تفاوت کارکتر تحلیلی با تیپهای پرسونانمای پیشین در تمام شعر جهان و جهان شعر تا چاپ کتاب جنس سوم در دههی هشتاد چیست و در این راستا کارکترپنداری تیپ ابرقهرمان رستم و... یا از بی سوادی و بدسوادی است یا غرض مطلق.
● فراشعر برای نخستین بار بر اساس هستی شناسی شعری و نه تقلید از هنر داستان بر بیان فلسفهی خود با نقد تسلط سوژهگرایی دکارتی موفق به خلق کارکترهایی بر پایه دگرسوژهگرایی و فراسوژهگرایی شده است که نمود عینی و عملی آنها را در متون فراشعری بهویژه فراشعرهای مرکزافزا میتوانیم دید.
● وارد شدن بی واسطهی کاراکترها به جهان شعری، یعنی دیگر این نویسنده نیست که به جای تمام کاراکترها فکر کند، حرکت کند، صحبت کند و… بلکه این خود کاراکتر است که با توجه به فلسفه ارتباط بی واسطه در متن حضوری آزادانه پیدا میکند و خود را در معرض نقد خوانشگر میگذارند و اگر نویسنده نیز دربارهی پدیدار یا پدیدارهای محدود مرکزی آن رخداد که محور فراشعر قرار گرفته نگرهای، قضاوتی، تحلیلی دارد به خواننده حضور خود را اعلام میکند و خودبهخود با این اعلام نویسنده نیز مبدل به یک دگر سوژهی دیگر برای درک همه جانبه و بسیط خوانشگر به عنوان فراسوژهنگر اثر میشود.
● فراروی از سیستمهای من و تو محورانه یا زبانپریشانه
● پیشنهادگر جهان پلی فونیک کلمهگرا و مولتی فونیکف ژانر مرکزافزا و شیوههای گوناگون فرافرمنگاری به جهان ادبیات به ویژه شعر
● فراروی از چهارچوبههای بستهی قالبیک و ژانریک و بهرهوری از رویکردهای فراقالبیک و فراژانریک
و…
در آثار ارائه شده در ژانر مرکزافزای این شماره از ابداع سجع طبیعی یا سجع نوین توسط عالیجناب آرش آذرپیک بهره برده شده است سجع طبیعی بر پایه و سرمایهی دکلماسیون طبیعی زبان پارسی پیشنهاد شده است و ترکیبسازیهای خنیامند پارسی آن نیز زیناوند این شیوهی نوین سجع نویسی در تاریخ ادبیات ایران شده است که دیگر در آن از عربی زدگی و جملات طویل و تتابع اضافات روانفرسا که با طبیعت زبان پارسی بیگانه بودهاند شدیدا فاصله دارد اگرچه سجع نویسی به گونهای جدی تا پیش از عریانیسم آخرین اثر ادبی که ارائه داده بود منشآت قائم مقاوم فراهانی بود که البته آن هم به صورت نثر تازی مبآبانه نوشته شده بود. سجع طبیعی رویکردیست برای احیای فاخرانگی و خنیاگرانگی زبان پارسی با حفظ طبیعت گفتار مسلکانهی آن.