استبداد جزء زندگی ما است . همه چیز تحت فشار استثمار است . استبداد تا پانزده سال پیش؛ حتی یک بار هم این واژه را نشنیده بودم و حالا مثل ریگ بیابان ومتاع بازار فراوان است . میخواهی از دوره گردی که در همسایگی توست سرخ ماهی بخری و ماهی کولی نمیخواهی ناگهان فریاد میزند اوحامی استبداد است . پیاز میخواهی تا به ماهی بزنی زن سبزی فروش چشمکی میزند و میگوید پیاز میخواهی یا قصد استثمار داری یا خیال میکنی خراج ادویه تو را آتن باید بپردازد ؟
«آریستوفان» بزرگترین کمدینویس یونان باستان و پدر کمدی کهن است. او بیش از چهل نمایشنامه خلق کرده است. یکی از وجوه هنر آریستوفان در کمدیهایش آزادی بیان است. او سعی دارد، تمام عناصر اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی جامعه خود را نقد کند. برای مثال نمایشنامة زنبوران، اعتراضی علیه رشوهدهی مستبدان آتنی به قضات و اعضای هیاتمنصفة دادگاهها است. سمبل مستبدان آتنی در این نمایشنامه، کلئون است و داستان آن، نبرد میان پدر و پسر است. پسر سعی دارد تا از حضور پدر در دادگاه به خاطر دریافت مبلغ ناچیزی جلوگیری کند و عاقبت نیز موفق میشود.
داستان درباره یک پدر که در دستگاه حکومت قاضی و یک پسر که تلاش دارد پدرش را راضی کند تا از این کار بیرون بیاید میباشد
به همین خاطر تو را زندانی کرده ام میخواهم دسترنج خودم را بخوری و جیره خوار این لاف زن های شرور نباشی. حاضرم همه وجودم را به خدمت تو درآورم تا شیره جانت را ذره ذره از کف ندهی.
در داستان پدر سعی دارد به موقع خود را به دادگاه برساند اما پسر به همراه دو غلام خواب آلود وی را درخانه حبس کرده اند. پدر از روش های مختلف مثل فرار از دودکش را امتحان میکند اما موفق نمیشود تا اینکه هیات منصفه در لباس زنبوران می آیند تا او را به دادگاه ببرند و نبردی سخت میان آنان شکل میگیرد
به تدریج ضرب و جرح جای خود را به دشنام و ناسزا میدهد و پدر و پسر درباره مزایا و معایب شغل به گفتگو میپردازند و در نهایت پسر با شبیه سازی محیط خانه پدر را دعوت به قضاوت در آنجا میکند.
اولین داستان قضاوت درباره سگی است که پنیر دزدیده است و پدر میخواهد اشد مجازات را برای سگ در نظر بگیرد اما پسر در نقش وکیل مدافه سعی درتبرئه حیوان دارد و در نهایت موفق میشود
او بهترین سگ است. میتواند از یک گله مراقبت کند او در حمایت از تو میجنگد و جلوی در خانه ات نگهبانی میدهد ....
بعد از دادن حکم تبرئه توسط پدر وی غش میکند و خیال میکند که انصاف را رعایت نکرده سپس پسر او را در آغوش میگیرد و پیمان میبندد که برای او زندگی شادی را به ارمغان آورد پسر تلاش میکند تا رفتار ثروتمندان را در پدرش نهادینه کند و در نهایت هردو باهم به مهمانی شام میروند و پدر با رفتارهای زننده با دختری روسپی گریخته و در راه خانه مرتکب ضرب و شتم و سرقت میشود؛ پسرش مجدد او را در خانه حبس میکند اما این بار از عهده او بر نمیاید