سالها پیش وقتی میخواستم برم سمت کتاب خوندن، سعی میکردم از کتابهای سنگین و فلسفی شروع کنم. چیزی که باعث میشد صفحهی اول روهنوز تموم نکرده؛ کتاب رو ببوسم بزارم کنار!!
علاوهبر اون من باب چیزی که رایج هست؛ قصد داشتم حتما کتابهای روانشناسی بخونم که به توسعهی فردی کمک کنه، شاید هم میخواستم با این کار، دلیلی برای مراجعه نکردن به تراپی رو سرپوش بزارم.
نمیدونم چیشد دقیقا، دو-سه سال پیش، یه پیجی توی اینستاگرام پیدا کردم، با محوریت کتاب، صاحب پیج یه دختری بود همسن خودم، که دوست اول و آخرش کتاباش بود.
همون شد یه تلنگر واسه من که جدی شروع کنم، البته به قول شادی(صاحب پیج کتاب، که البته در حال حاضر از دوستان صمیمی بنده هستش)، با ژانرهای موردعلاقت کتاب رو شروع کن.
اگر تمایلت به فیلمهایی با سبک رمانتیک هستش، از همون نوع ژانر، کتاب رو شروع کن.
به توصیهش و با توجه به علایق خودم به ژانر علمی تخیلی و فانتزی، رفتم سمت کتابهای سارا جی. ماس.
یعنی هر چی از این نویسنده بگم کم گفتم، اولش با کتاب شهر هلالی( سرای خاک و خون) شروع کردم، شخصیت اصلی کتاب؛ مربوط به دختری هستش که دورگههستش( نیمه فی و نیمه انسان)، یه فرد کاملا سرخوش؛ طوری که هر شب به مهمونی رفتن اقتباس میده.
یه شب وقتی تنهایی به یکی از این مهمونیها رفته یه دفعه یه قتل فجیعی توی شهر هلالی رخ میده، کسی هم که کشته شده دانیکا دوستِ عزیزتر از خواهرش بوده و.....
دیگه بقیه داستان نمیگم که اسپویل نشه?. و ترجیح میدم خودتون داستان رو شروع کنید.
کتاب طوری پیش میره که اصلا نمیتونی حدس بزنی اتفاق بعدی که قراره رخ بده، چیه.
کاملا سوپرایزت میکنه، طوری با شخصیتها اخت میگیری که حس میکنی تو هم با اونها زندگی میکنی، جزوی از خانوادت میشه، باهاشون میخندیدم، شادیهاشون رو انگار خودم چشیده بودم، و با غمهاشون زندگی میکردم، بغض میکردم براشون و دلم میخواست میتونستم یه بلایی سر نویسنده دربیارم.?
این کتاب جلد دوم هم داره، ولی طبق چیزی که شنیدم،قبلش باید کتابهای دیگهی نویسنده رو خونده باشی، تا با شخصیتها آشنا باشی.
مجموعهی بعدی که اتفاقا دو-سه ماه پیش تمومش کردم، مجموعه ۵ جلدی درباری از خار و رز هست، نیاز به گفتن نیست که ژانر کتاب فانتزی هستش و بخش رُمنسش بیشتر هم هست، شخصیتپردازیهای قویای داره، و چیزی که واسه من جالب بود این بود که: جلد اولش کرکترهای محبوب من فرق داشت با وقتی کتاب رو تموم کردم. کاملا نظرتون 180 درجه فرق میکنه!
کتاب انقدر جذبتون میکنه، که منی که فرار میکردم از کتابخوندن، این مجموعه رو در طی 3-4 روزه تمومش کردم. اصلا نمیتونستم کتاب رو زمین بزارم، حتی یادمه غذا خوردنم با کتاب همراه بود!!!
سریرشیشهای، از همین نویسنده، هم تو لیست کتابهایی هستش که قصد دارم در آیندهی نزدیک حتما بخونمش.
شاید الان کتاب خوندنم با هدفی که چندین سال پیش داشتم فرق میکنه. ولی لذتبخش ترین از کارهاست.
من با کتابها زندگی میکنم، درداشون انگار رو دوش منه، تجربههایی که میکنند، انگار خودم کسب کردم، تجربههایی که شاید با چندین بار زندگی کردن بهش نرسم. زاویهی دیدم رو عوض میکنه و به سمت دیگهای از جهان، به سمت نور و روشنایی هدایت میکنه.
کتاب باعث میشه از این دنیا پرت بشم تو دنیای خیال، از موردعلاقهترین پارتهای زندگی.
اینو اضافه کنم که هنوز خوندن کتابهای روانشناسی و ... برام سخته، ولی با دیدی که از تجربهی کتابخوندنهای قبلی دارم، میدونم دارم کار درست رو انجام میدم و قرار نیست پشیمون بشم. صادقانه بگم چند وقتی هستش که بیحدومرض رو شروع کردم و کاملا زمان رو فراموش میکنم موقع خوندنش.
#پله_به_پله
#دیجیتال_مارکتینگ_پله_به_پله