کیف کش
کیف کش
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

اضطراب های زندگی یک سرباز

دیروز رفتم کارت تلفن عمومی از یکی از مراکز مخابرات شهرمون بخرم. بعد از کلی پرس و جو نهایتا یکی از کارمندا گفت میتونی اونو از مغازه موبایل فروشی اول خیابون تهیه کنی. من که از صبح با دوچرخه تا اونجا رو رکاب زده بودم با امید خرید یک عدد کارت تلفن تا سر خیابون 22 بهمن مجبور شدم برم. یه پیرمرد کچلی تو مغازه بود.
گفتم داری؟
گفت آره.
گفتم چند؟
گفت 9 تومن
گفتم همون 5 تومنیاست میدی 9تومن!
گفت آره! با غرولند گفتم:
آخه سرباز چقدر داره که 4 تومنشو بیشتر ازش میگیرین.
گفت برا خودمم 300 تومن سود داشته، چون آزاد خریدم!
گفتم: یعنی آزادم کسی بخری 8700 بش میدن؟
حال نداشت جواب بده، سرشو به نشانه تایید پایین آورد.
گفتم خب کارت بکشید.
گفت کارت خوانام خرابن!
لجم گرفت.
با خودم گفتم بازم رکاب میزنم میرم یه مرکز مخابرات دیگه،خیلی رفتم، اونجام رفتم. گفت نداریم. رفتم مرکز فروششون گفت تموم کردیم تو کل اصفهانم ما فقط میاریم. دوباره برگشتم. مخابراتیه گفت برو خیابون استانداری. دیگه نرفتم دیگه نگفتم، نشستم دوتادوتا چهارتا کردم، دیدم رفتن به اونجا مساویه با هزینه ای بیش از 9 تومن برا یه کارت تلفن عمومی 5 تومنی ! به ناچار برگشتم از همون پیرمرد کچل بی معرفت خریدم. وقتی میرفتم بیرون دو تا سرباز شهرکردی اومدن تو مغازه، اونام مجبور به خرید شدن. این آخر توجه به حقوق قشر آش خور تو این مملکته


سربازیکارت تلفنمعرفتخدمت
خاطرات کیف کشی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید