به عنوان منشی یگان از هفته دوم کارم رو شروع کردم. معمولا منشی ها افراد پارتی داری هستند که از رژه و خیلی از کارهای دیگه معاف می شن. تو منشی ها اون کسی که لوحه ی نگهبانی رو می نویسه از همه ی منشی ها قدرتش بیشتره(منظور خودمم) چون اونه که میگه کی پنجشنبه و جمعه نگهبانی بده و کی نده! من حتما خاطرم پیش فرمانده عزیز بوده که بعد از عزل پسر رییس دفتر معاون رییس جمهور! به عنوان منشی لوحه نویس انتخاب شدم هرچند هیچوقت نفهمیدم چرا پسر رییس دفتر معاون رییس جمهور تو گرفتن مرخصی بهتر از من کارش راه میافتاد و من با وجود تاهل اولویت دوم بودم.
چند روش برای گرفتن مرخصی در پادگان ما یعنی 01 ارتش متداول بود.
1- نفر همولایتی یکی از مسئولین اونجا بود و با یه تلفن مرخصی می گرفت.
2- نفر خودشو میزد به مریضی و با حقه و کلک استعلاجی می گرفت.
3- نفر دم یکیو میدید و مرخصی میگرفت. (مورد داشتیم نفر با یه املت یه کسیو خر کرد و رفت.)
4- آقاها برای گرفتن مرخصی آقازاده رایزنی میکردن و آقازاده با اجازه میرفت.
5- نفر دروغ میگفت و خودشو به بدبختی می زد و میرفت.
6- نفر غیبت می کرد و اصلا خیالشم نبود.
تو مدتی که منشی بودم پاتی بازی زیاد دیدم. اما اینم فهمیدم که اونی که پارتیش خداست آخرش برنده است. نگاه خدا نگاه از بالاست. نگاه ما آدمها از پایین. نهایتش جلوی پامونو میبینیم. به قول فرماندمون که آدم درستکاری هم بود: ارتش مث کره زمین، گرده، آخرش همه به هم میرسن. ایشالله که عاقبت هممون بخیر باشه.