به قلم هادی خادم الفقرا
مصدق نامی آشنا اما مبهم در تاریخ این مرزوبوم است. کمتر کسی در ایران است که نام دکتر محمد مصدق نویسنده، سیاستمدار، حقوقدان ایرانی را نشنیده باشد. اگرچه برای بسیاری او قهرمان ملی است؛ اما همزمان از دید عدهای، چهرهای فریبخورده، خائن و عنصری نامطلوب است.
این مقاله داستان نخستوزیری است که بر اصول خود باقی ماند و حصر در خانه احمدآباد را به جان خرید. در زمان چند تن از شاهان ایرانی زیست و با آنکه نعمت خدادادی نفت را از چنگال استعمار پیر بیرون کشید و مایه پیشرفت ایرانزمین شد؛ اما مردم با چوب و چماق او را از عرش به فرش کشاندند، کاری که هیچ کدام از شاهان پهلوی توانش را نداشتند.
زندگی مصدق آنقدر فراز و نشیب دارد که نمیتوان در یک مقاله دربارهاش نوشت، ضمن آنکه قصد نداریم وکیلمدافع مصدق باشیم و یا در دادگاه او را محاکمه کنیم. آنچه خواهید خواند گزارش کوتاهی از لحظاتی از زندگی مصدق تا هنگام فوت وی در دوران مختلف است.
جد پدری محمد مصدق میرزا کاظم آشتیانی است که در دوران حکومت میرزا کریمخان زند مقام استیفای کل ایران (مالیه) به او داده شده بود.
پدر دکتر مصدق نیز فردی اداری و لایق بود. میرزا هدایتالله مصدق که به میرزا هدایتالله وزیر دفتر مشهور بود از سن جوانی عهدهدار امور لشکری و کشوری بود، او اولینبار در زمان صدارت امیرکبیر مسئول جمعآوری مالیات از صائین قلعه شد.
حسن وظیفه میرزا هدایتالله سبب شد او در پستهای مختلف مشغول به کار شود از جمله وزیر لشکر (رئیس دارایی ارتش) و وزیر دفتر استیفاء (رئیس دارایی) و وزیر دفتر مناصبی بود که او عهدهدارش بود.
میرزا هدایتالله دو بار ازدواج کرد که دکتر مصدق حاصل ازدواج دوم او با نجم السلطنه است. پدر دکتر مصدق (میرزا هدایتالله) در ازدواج اول با دخترعمویش، دختر مستوفیالممالک ازدواج کرد، حاصل این ازدواج 10 فرزند بود، اما در ازدواج دوم خود میرزا هدایتالله با ملکالتاج نجمالسلطنه ازدواج کرد.
نجمالسلطنه نوه عباس میرزا بود. عباس میرزا یکی از ترقیخواهان ایرانی است که در کتابهای ایران در دوره سلطنت قاجار اثر علی اصغر شمیم، دلاوران گمنام ایران اثر ژان یونیر و... درباره او مطالبی نوشته شده است، شما میتوانید این کتب را با خرید اینترنتی از ساربوک با پست کاملا رایگان دریافت کنید.
حاصل ازدواج میرزا هدایت و نجمالسلطنه دو فرزند به نام محمد و آمنه است که محمد با نام محمد مصدق شناخته میشود.
محمد مصدق در29 اردیبهشت 1258 بهدنیا آمد. البته بعضی از مورخین تولد او را در 26 خرداد 1261 محاسبه کردهاند
اولین شغل محمد مصدق چه بود؟
لقب مصدق میرزا اولینبار در نه سالگی به مصدق اعطا شد، در واقع با فوت پدر این لقب به او داده شد و اسم او در مستوفیان رده پایین قرار گرفت. در زمان قاجار رسم بر این بود که اگر فردی که عهدهدار منصبی بود، فوت میکرد به فرزندان او لقبی داده میشد و امور به کفیل سپرده میشد تا کفیل، کارها را انجام دهد و مقرری به خانواده متوفی برسد، چنانچه در زمان فوت میرزا یوسف مستوفیالممالک پسر او حسن میرزا که چند سال بیشتر نداشت جایگزین پدر شد و میرزا هدایت وزیردفتر، کفالت کارها را به عهده گرفت.
در زمان فوت پدر مصدق نیز این اتفاق افتاد، اما کفالت کارها به پسر بزرگ میرزا هدایتالله رسید و به مصدق تنها لقب رسید .
نجمالسلطنه مادر مصدق با پسر بزرگ میرزا هدایتالله اختلاف پیدا کرد و برای همین برای بار سوم ازدواج کرد و همراه همسرش راهی تبریز گردید.
با قتل ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه به حکومت رسید و امینالسلطان صدراعظم شاه در مقام خود باقی ماند، مدتی بعد فرمانفرما، دایی مصدق از کرمان به تهران آمد و مقدمات عزل امینالسلطان را فراهم آورد. با کنار رفتن امینالسلطان، مقام صدراعظمی از مملکت برچیده شد و بهجای آن مملکت توسط چهار وزیر اداره شد که یکی از آنها فرمانفرما بود که وزارت جنگ را به عهده گرفت.
فرمانفرما دایی مصدق بود و همین سبب شد تا مصدق با آنکه سن کمی داشت بهعنوان مقام استیفای خراسان انتخاب گردد.
چرا مصدق از شغلش استعفا داد؟
به گفته خود مصدق در کتاب «خاطرات و تالمات» کلمه مستوفی برای مردم مترادف واژه دزد بود. مصدق که یکی از طرفداران مشروطه بود با شروع انقلاب مشروطه از کار خود استعفا داد، هرچند دلیل استعفا ادامه تحصیل بود؛ اما مصدق نمیتوانست با شغلی که مردم او را در لباس دزد میدیدند کنار بیاید برای همین استعفا کرد.
تحصیلات دکتر مصدق چه بود؟
مصدق در سن نوزدهسالگی با زهرا امامی دختر امامجمعه تهران ازدواج کرد. زهرا امامی (ضیاءالسلطنه) دختر حاج سید زینالعابدین خاتونآبادی و خواهر جواد ظهیرالاسلام داماد مظفرالدین شاه بود.
ازدواج مصدق و زهرا امامی ازدواج بسیار تشریفاتی بود و گویا شهر تهران به میمنت این ازدواج چراغانی شده بود، دکتر محمد مصدق بهخوبی شرایط را درک میکرد و میدانست باید علم جدید را بیاموزد، او که دانشآموخته مکتب قدیم بود با کمک اساتید دارالفنون در خانه توانست تحصیلات مقدماتی را بهخوبی بگذراند و برای تکمیل تحصیلات خود راهی فرانسه شد.
ماندگاری مصدق چند ماهی بیشتر دوام نیاورد و به دلیل بیماری راهی ایران شد. در بازگشت به ایران مصدق به نمایندگی مجلس درآمد. او نماینده شهر اصفهان شد، از آنجا که زهرا خانم همسر مصدق در اصفهان زمیندار بود و بین ملاکین اصفهان شناخته شده بود، مصدق از اصفهان به نمایندگی انتخاب شد.
با انحلال مجلس توسط محمدعلی شاه و گشایش مجلس کبرای دولتی، مصدق که بهواسطه برادرناتنیاش در دربار آمدوشد داشت به عنوان نماینده این مجلس انتخاب شد؛ اما او نپذیرفت و برای بار دوم همراه همسر، مادر و سه فرزندش راهی فرانسه شد تا تحصیلات خود را کامل کند. مصدق تحصیلات خود را در فرانسه در رشته علوم سیاسی تکمیل کرد و سپس راهی سوئیس شد تا به عنوان اولین فرد ایرانی موفق به اخذ دکترای حقوق شود.
کاپیتولاسیون و مصدق
با بازگشت مصدق به ایران او در یکی از مدارس آن زمان مشغول به تدریس شد، در همین زمان او متوجه تصویب قانون کاپیتولاسیون در ترکیه شد، برای همین اولین اقدام دکتر محمد مصدق در ایران انتشار کتاب کاپیتولاسیون بود تا مردم و دولتمردان ایرانی را با عواقب قانون آشنا کند. مصدق اولین ایرانی بود که خطر کاپیتولاسیون را علنی کرد، زمانی که هیچکس خبر از این قرارداد ننگین نداشت. مصدق غیر از این کتاب سه کتاب حقوقی دیگر هم نوشت که یکی از مهمترین آن کتاب شرکتهای سهامی در اروپا بود.
رابطه محمد مصدق با احزاب ایرانی چگونه بود؟
در بازگشت مصدق به ایران حکومت قاجار در حال اضمحلال بود و احزاب مختلفی در حال شکلگیری بود، دو حزب فعال آن زمان حزب اعتدال و حزب دموکرات بود.
یکی از دوستان همیشگی مصدق محمدعلی بهار است، مصدق که فرصت زیادی دارد زمان خود را با بهار میگذارند و همین میشود که همراه با محمدعلی بهار به عضویت حزب اعتدال به رهبری مدرس و آقای شیرازی در میآید. هرچند کمی بعد بهار به همراه چند تن دیگر از عضویت حزب اعتدال خارج میشوند؛ اما مصدق که با سفارش بهار به عضویت این حزب درآمده است، در حزب باقی میماند و گویا همین امر سبب ناراحتی بهار از محمدعلی مصدق میشود.
حزب دیگری که مصدق عضو ناخواسته آن میشود جمعیت دموکرات است. این جمعیت که شاخهای انشقاقیافته از حزب دموکرات بود، بدون آنکه مصدق بداند او را به عضویت خود درآورده بود، هرچند مصدق چندان موافق این حزب نبود.
مصدق فراماسونر بود؟
یکی از مهمترین تشکیکهایی که در زندگی مصدق میشود مسئله فراماسونری مصدق است. در زمان انقلاب مشروطیت و در زمان سلطنت محمدعلی شاه بیش از صد انجمن از سوی علاقهمندان به مشروطیت ایجاد گردید. یکی از آن انجمنها، انجمن جامع آدمیت بود. در زمان تشکیل این انجمن مصدق تنها 25 سال داشت و برای مصدق مشهود نبود که بانیان این انجمن فراماسون هستند، ضمن آنکه مصدق در پاسخ به ایرج افشار در رابطه با عضویت او در انجمن آدمیت اظهار میکند که تنها به دعوت دوستی سه جلسه در جلسات این انجمن حضور داشته است و از آنجا که او در انجمن انسانیت به ریاست مستوفیالممالک عضو بوده است و معاون این جلسه بوده است از حضور در این انجمن انصراف داده است، اما اسماعیل رائین در کتاب فراموشخانه سوگندنامه مصدق در انجمن آدمیت را چاپ میکند و مصدق را فراماسونر معرفی میکند!
مصدق والیگری کدام مناطق را برعهده داشت؟
بعد از آنکه مصدق از عضویت در مجلس شورای کبرای ملی انصراف میدهد برای بار سوم راهی سوئیس میشود تا با دخترش که یک سال او را ندیده است دیدار کند. این سفر یک سال طول میکشد. در هنگام برگشت، مصدق به دعوت محمدتقی خان مؤیدالملک، دوست خود راهی شیراز میشود. شیراز ناامن است و در حکومت جدید والی ندارد.
مردم شیراز حاضر به پذیرش فرستاده از تهران نمیشوند، برای همین عدهای از بزرگان شیراز از مشیرالدوله نخستوزیر درخواست کردند تا مصدق والی شیراز شود، مصدق این امر را میپذیرد و والی شیراز میشود، در حقیقت مصدق جانشین دایی خود فرمانفرما میشود. او خیلی زود میتواند امنیت را به شیراز برگرداند. دکتر مصدق با مشکل بزرگی روبرو است، او که از انگلیس دلخوش ندارد حاضر به دخالت پلیس جنوب در مبارزه با تنگستانیها نیست و میگوید اگر قرار بر تنبیه است این کار باید توسط خود او انجام شود، بسیاری از مقالات و نوشتهها، مصدق را متهم به همراهی با پلیس جنوب در سرکوب تنگستانیها میکند، حالآنکه این امر قبل از مصدق انجام شده است و مصدق به همراه ایل قشقایی تنها با راهزنان جادهای مبارزه میکند نه دلیران تنگستان. مخالفت مصدق با پلیس جنوب و موارد دیگر سرانجام کار دست مصدق میدهد و او از والی گری کنار میرود.
مصدق یکبار دیگر والی گری کرد، او که بعد از والیگری فارس مدتی در وزارت مالیه و در دولت قوام کار میکند به دلیل شفاف نبودن امور و خیانت اطرافیان از کار در وزارت مالیه استعفا میدهد. مصدق بعد از استعفا تحتالحفظ در خانه محبوس میشود و اجازه نمیدهند تا مصدق بیرون از خانه برود؛ اما اوضاع خراب آذربایجان و قدرت نفوذ مصدق در مردم سبب میشود تا بار دیگر مصدق به والیگری آذربایجان انتخاب شود
مصدق در آذربایجان آنچنان موفق نیست که در فارس موفق بوده است، زیرا سردار سپه (رضاشاه) و همدستانش خود مسبب خشونت در آذربایجان هستند، محمد مصدق شش ماه بیشتر در آذربایجان نمیماند و از مقام خود استعفا میدهد و مجدداً راهی تهران میشود.
رابطه بین دکتر مصدق و رضاشاه چگونه بود؟
یکی از جنجالیترین دوران زندگی مصدق مخالفت او با رضاشاه بوده است. این مخالفت از کودتای سوم اسفند 1299 شروع شد که سردار سپه (رضاشاه) به همراه سیدضیاء اقدام به کودتا علیه حکومت قاجار کردند. دکتر مصدق در زمان شنیدن خبر در کشور سوئیس حاضر بود، اقدام به نوشتن مقاله در محکومکردن کودتا کرد. بعد از برگشت محمد مصدق از سوئیس و والی گری فارس، کابینه ضیاء با همراهی سردار سپه سقوط میکند و قوام که از سوی ضیاء بازداشت شده است نخستوزیر میشود و مصدق در وزارت مالیه مشغول به کار میشود. بعد از استعفای دکتر از وزارت مالیه، با موافقت سردار سپه او به والی گری آذربایجان انتخاب میشود؛ اما این همراهی رضاشاه از سر ناچاری است و در زمان والی گری مصدق هیچ حمایتی از سمت سردار انجام نمیشود تا اینکه مصدق استعفا میدهد و مجدد راهی تهران میشود.
مصدق و رضاشاه بار دیگر در مجلس پنجم با یکدیگر روبرو میشوند، زمانی که رضاشاه قصد دارد با همکاری همدستانش قانون را تغییر داده، سلطنت قاجار را مختومه و خود را شاه ایران معرفی کند.
مصدق از جمله افرادی است که با رضاشاه مخالفت میکند، او که میداند سردار سپه کنونی در صورت رسیدن به شاهنشاهی چه حکومت استبدادی برپا خواهد کرد، با این امر مخالفت میکند و پیشنهاد میدهد رضاشاه در مقام نخستوزیری به ایران خدمت کند نه در مقام شاه ایران.
بعضی از تحقیقات این مخالفت مصدق را بهواسطه خون قاجاری او میدانند و اینکه مصدق شاهزاده قاجاری است با رضاشاه مخالفت کرده است. در واقع این صحبت درست نیست زیرا مصدق هیچگاه از قاجار دلخوش نبود و در هر موقعیتی از مسئولیت فرار میکرد.
مصدق چند بار تبعید شد؟
مصدق در طول زندگی خود سه بار محکوم به حبس یا تبعید میشود. هر سه بار هم در دوران حکومت پهلوی ها است
مرتبه اول در سال 1315 تا سال 1319 بود که در خانه احمدآباد تحتنظر بود و اجازه خروج نداشت در سال 1319 بود که رضاشاه به احمد متیندفتری نخستوزیر وقت و داماد مصدق به دلیل کودتا شک میکند و او را بازداشت میکند. در پی این بازداشت مصدق نیز بازداشت و به زندان بیرجند منتقل شد، او که از احوال افرادی مثل مدرس، سردار اسعد بختیاری، شیخ خزعل و دیبا خبر داشت و میدانست رضاشاه با قتلدرمانی مخالفان خود را ساکت میکند در مسیر انتقال به زندان دو بار خودکشی میکند که هر دوبار نجات داده میشود.
مصدق در مدت نه ماه در زندان بیرجند میماند و سپس با وساطت محمدرضاشاه و به گفته برخی با وساطت و تمنای پسر بزرگش از زندان آزاد و تا آخر حکومت رضاشاه در قریه احمدآباد حبس میماند.
مرتبه سوم نیز بعد از کودتای 29 مرداد 32 است که مصدق به احمدآباد تبعید و تا آخر عمر در آنجا محبوس میماند.
مصدق چگونه به نخستوزیری رسید؟
در روز 22 مهر 1328، نوزده نفر از روزنامهنگاران و نمایندگان مجلس در مقابل کاخ مرمر تحصن کردند، اعتراض این افراد به دخالت هژیر در انتخابات مجلس چهاردهم بود، هرچند این تحصن که درخواست انحلال مجلس بود به جایی نرسید؛ اما موجب شد تا جبهه ملی تشکیل شود.
این جبهه اولین حزب ایرانی بود که بر اساس ملیگرایی و ناسیونالیسم تشکیل میشد. از مهمترین اعضای مؤسس این حزب میتوان به دکتر فاطمی و کریم سنجابی نام برد. یکی از اهداف این جبهه، ملی شدن صنعت نفت بود که سرانجام با نخستوزیری مصدق نفت ایران ملی شد و از چنگال انگلیس بیرون آمد.
جبهه ملی با حمایت گروهها و قومهای ایرانی شکل گرفت و توانست نمایندگان خود را به مجلس بفرستد. در مجلس چهاردهم بحث بر سر نخستوزیری سید ضیاء مجدد شکل گرفت، مصدق که میدانست با نخستوزیری طباطبایی صحبت از ملی شدن نفت تمام میشود، در مجلس ضد او سخنرانی میکند که یکی از نمایندگان به مصدق پیشنهاد نخستوزیری میدهد، مصدق نیز بیدرنگ موافقت میکند؛ اما شرط پذیرش نخستوزیری را تصویب ملی شدن نفت میگذارد که با قبول ملی شدن صنعت نفت، دکتر محمد مصدق نخستوزیر ایران میشود.
مصدق و آیتالله کاشانی
یکی از مبهمترین و چالشیترین بحث موافقان و مخالفان مصدق رابطه بین آیتالله کاشانی و مصدق است. موافقان مصدق، آیتالله کاشانی را باعث کودتا و دستگیری مصدق میدانند و مخالفان مصدق نیز جداشدن راه مصدق از کاشانی را سبب کودتا و برکناری مصدق میدانند.
حقیقت آن است که در این مقاله فرصت پاسخگویی و کنکاش مسئله نیست؛ اما آنچه رخداده است طرفداری آیتالله کاشانی از مصدق در زمان نخستوزیری است، مصدق بدون حمایت کاشانی نمیتوانست موضوع ملی شدن صنعت نفت را پیش ببرد. نباید فراموش کرد که فدائیان اسلام با ترور رزمآرا نقش مهمی در حذف مهرههای انگلیسی در ملی شدن نفت داشتند. مصدق و فدائیان اسلام توافق میکنند بعد از به حکومت رسیدن مصدق قوانین اسلامی در کشور اجرا شود؛ اما دستگیری فدائیان اسلام چیزی خلاف توافق است و همین سرآغاز اختلاف بین مصدق و کاشانی میشود، اختلافی که سرانجام به کودتای 28 مرداد منجر میشود و مصدق بدون حمایت کاشانی، درحالیکه میشد از مصدق حمایت شود، سقوط میکند و راهی تبعید میشود.
محل دفن دکتر مصدق کجا است؟
مصدق تا پایان عمرش در قریه احمدآباد زندگی میکرد و در روز 14 اسفند 1345 در خانه خود در بستر بیماری درگذشت، با آنکه مصدق وصیت کرده بود در قبرستان ابنبابویه و کنار شهیدان قیام سی تیر دفن شود؛ اما حکومت پهلوی اجازه این کار را نداد و مصدق در احمدآباد دفن شد، جالب آنکه نه در زمان پهلوی و نه امروزه هیچ کس اجازه مجلس ترحیم برای مصدق ندارد.
عکس مصدق
شاید در تاریخ ایران چند عکس مهم و حیاتی وجود دارد که شهرت آن عکسها جهانی است. یکی از آن عکسها محاکمه مصدق در دادگاه نظامی است، عکسی که بیش از هر چیز بیانگر حافظه ضعیف تاریخی ایرانیان است، اگرچه ایرانیان خود را صاحبنظر میدانند؛ اما در واقع هیچوقت حافظه تاریخی درستی نداشتهاند و این امر به دلیل عدم مطالعه درست است.
در پایان این مقاله شما را به خواندن سه کتاب در زمینه زندگی دکتر مصدق دعوت میکنیم:
این کتاب که توسط نشر نی به چاپ رسیده است نگاهی مستند به زندگی دکتر محمد مصدق است. احمد بنی جمالی، مؤلف کتاب سعی میکند نگاهی نه به دو سال آخر عمر مصدق و ماجراهای کودتا بیندازد بلکه تلاش میکند مصدق را از میان برگهای تاریخ بیرون بکشد و نگاهی جدید به زندگی مصدق بیندازد. این کتاب یکی از جنجالیترین کتابها درباره زندگی مصدق است که اسرار و ناگفتههای زیادی از زندگی او را فاش کرده است. خواندن این کتاب به همه ایرانیان و وطنپرستان توصیه میشود.
این کتاب که یک کتاب تحلیلی است و تمرکز خود را بر زندگی مصدق و کودتا گذاشته است، اثر نویسنده انگلیسی کریستف دوبلیگ است. دوبلیگ در تاریخنگاری خود از منظر تاریخی به موضوع نگاه نکرده است یعنی از تولد مصدق شروع نکرده است تا به کودتا برسد، بلکه زندگی مصدق را با نگرش به موضوعات مختلف بررسی کرده است. موضوعاتی که از دید مخاطب ایرانی سالها است که مورد غفلت واقع شده است، شاید نگاه بیطرفانه فردی مانند دوبلیگ بتواند گره از معمای مصدق بگشاید. خواندن این کتاب تحلیلی و جذاب به شدت برای همگان توصیه میشود.
این کتاب یکی از مستندترین روایات زندگی مصدق است. این کتاب که توسط شیرین سمیعی همسر محمود مصدق نوه مرحوم مصدق نوشته شده است، نزدیکترین روایت به زندگی مصدق است. خاطرات و روایت شیرین سمیعی که همقدم مصدق بوده است بسیار خواندنی و جذاب است.
کتابهای معرفی شده در این مقاله را میتوانید از طریق سایت ساربوک مشاهده کرده و تهیه فرمایید.