ویرگول
ورودثبت نام
سارینا کاظمیان
سارینا کاظمیان
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

فرمول اختصاصی برای نجات یک نوجوان، مستقر در تهِ کلاس

کافی بود بزرگ‌ترها می‌دونستن که چگونه‌گی حضورشون تو دنیای بچه‌ها، چقدر روی احتمالات زندگی اون‌ها تاثیرگذاره. مثلا اگر تعداد "کارلا"های جهان بیش‌تر می‌شد و تعداد ناظم بداخلاق‌های مدرسه کم‌تر، شاید درصد خیلی بالاتری از آدم‌ها به زوایای روشن و امیدوارکننده‌ی خودشون پی می‌بردن و شاهد شکوفایی استعدادهای زیادی می‌شدیم. با این مقدمه بریم سراغ معرفی یه کتاب خیلی باحال، البته برای کسایی که دنبال درک واقعی تفاوت های فردی آدم‌ها و کمک به ساختن یه دنیای قشنگ‌تر اند.




در طول زندگیتون یا خودتون یه "ردیف آخر نِشین" بودید و یا همکلاسی‌هایی با این شرایط داشتید؛ و البته منظورم از ردیف آخر، الزاما موقعیت جغرافیایی کلاس نیست. بیاین ردیف‌آخری‌ها رو همون‌هایی در نظر بگیریم که همیشه انگیزه‌بخش معلم‌ها برای داد زدن و گفتن این مدل جملات بودن: "با این کارهایی که می‌کنی به هیچ‌جا نمی‌رسی." (آره، آدمیزاد دوست داره فکر کنه خودش به جایی رسیده و در جایگاهیه که بتونه آینده‌ی سایرین رو پیش‌بینی کنه). حالا به این فکر کنیم که یک عده، شبانه‌روز با این حمله‌ها مواجه‌اند. حدس می‌زنم که در چنین فضایی، یک بیل گیتس بالقوه هم باورش میشه که کائنات براش چنین تقدیری رو در نظر گرفتن و راه فراری از این "مایه‌ی شرم" بودن وجود نداره.

برادلیِ داستان ما هم تصویری که به‌خاطر روزهای بدش ازش ساخته شده رو پذیرفته و اصلا به تغییر فکر هم نمی‌کنه. مگه میشه با سرنوشت شوم مبارزه کرد؟ اگر همه به عنوان قلدر و دروغ‌گو میشناسنت و میخوان شاگرد تنبل کلاس باشی، خب میشه به همون اکتفا کرد... ولی همه‌چیز زمانی تغییر می‌کنه که مشاور جدید مدرسه وارد زندگی برادلی میشه... کارلا بر خلاف همه، به برادلی اعتماد می‌کنه. برادلی اول به کارلا هم شک داره، یه آدم با رفتار این مدلی حتما کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌اش هست، اما به مرور می‌فهمه که کارلا همون عنصر متفاوت تو یه محیطه که باعث ایجاد یه موج خوب میشن! برادلی حالا میخواد که خودش هم یه نقش تازه، این بار تو این مسیر جدید ایفا کنه. حتی اگه اولیا و مدرسه روش کاری کارلا رو قبول نداشته باشن!

سیستم آموزشی در کل دنیا، به ویژه کشورهای جهان‌سومی، همیشه ناکارآمدی خودش رو ثابت کرده. سیستمی که دوست داره از آدم‌ها، ربات بسازه و تفاوت‌ها و نیازهای متفاوت بچه‌ها رو نادیده بگیره. کارلای این داستان از سرزمین بزرگتر/معلم‌هایی مثل "جان کیتینگ" توی "انجمن شاعران مرده"ست. یه هنجارشکن، در برابر سنت‌های آسیب‌زا توی محیط‌هایی که در واقع قرار بوده از بچه‌ها محافظت کنن. اهمیتی نداره اگر کارلا رو اخراج کنن، اگر که توی مدت کوتاه حضورش ارزش‌های واقعی رو بهمون یادآوری کرده باشه. ارزش‌های واقعی از بین نمی‌رن و هراز‌گاهی توسط آدم‌های "اهمیت‌دهنده" پررنگ می‌شن تا بدونیم هنوز سر جاشون هستن.

این کتاب رو بخونید، مخصوصا اگر مثل من با کودک و نوجوان سر و کار دارید، اگر معلم هستید و یا اگر فرزندی دارید. مواظب برادلی‌های اطراف‌تون باشید و بدونید که بعضی بچه‌ها به حمایت بیش‌تری نیاز دارن، با دلگرم کردن هر یک نفر، از یک جهان‌بینی یگانه محافظت می‌کنید و نمی‌ذارید نابود بشه.

معرفی کتابادبیات کودک و نوجواننشر افقکتاب نوجوانمربی کودک
www.coffeete.ir/sarinology
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید