دیروز نموداری دیدم که نشان میداد، در بیست سال گذشته، علاوه بر کشورهای صنعتی و پیشرفته، در کشورهای درحالتوسعه، شاهد نوعی از رشد اقتصادی (GDP) هستیم که بر خلاف تصور و روال قبلی، با کاهش انتشار گازهای گلخانهای و بهخصوص دیاکسیدکربن همراه بوده است.
در جستجو برای منبع نمودارها به یادداشتی از جان برنمورداک، در فایننشیال تایمز رسیدم. در ادامه به چند نکته مهم این یادداشت اشاره میکنم:
در 200 سال گذشته، در بهترین حالت، قانونی در سراسر جهان برقرار بود: اگر فعالیت اقتصادی کشوری گسترش یابد، انتشار کربن آن نیز افزایش مییابد. اما از دهه 1980 با ظهور انرژی هستهای، به طور فزایندهای شاهد کاهش انتشار گازهای گلخانهای در کشورهایی که تولید ناخالص داخلی را افزایش میدهند هستیم.
در سال 2016، 70 کشور - بیش از یکسوم کشورهای جهان - یک دوره حداقل پنج ساله داشتهاند که در آن انتشار کربن کاهش یافته در حالی که تولید ناخالص داخلی رشد کرده است. رشد سبز روندی رو به رشد است. حتی اگر بحث عدالت اقلیمی را کنار بگذاریم، مدتها پیش این فرض وجود داشت که کشورهای در حال توسعه باید رشد کثیفی را پشت سر بگذارند. اما در اینجا، دادهها تصویر امیدوارکنندهای را نشان میدهند.
در سال 2019، آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی کرد که ظرفیت موجود کارخانههای زغالسنگ (و مصرف آن) در هند بین سالهای 2018 تا 2040 حدود 80 درصد رشد خواهد کرد. یک سال بعد، آنها در پیشبینی خود تجدیدنظر و آن را 10 درصد اعلام کردند.
کشورهای صنعتی در قرن نوزدهم مجبور بودند به ازای هر دلار تولید ناخالص داخلی که به پول امروزی تولید میکردند، تقریباً یک کیلوگرم CO₂ منتشر کنند. نسل بعدی، که حدود 50 سال بعد صنعتی شد، به همان سطح توسعه دست یافت، اما تنها 0.65 کیلوگرم کربن به ازای هر دلار درآمد، منتشر ساخت. در موج سوم، چین با 0.5 کیلوگرم در صدر قرار گرفت و گروه نهایی - عمدتاً کشورهای آفریقا و جنوب آسیا - در حال حرکت به سمت شیب نزولی و سبزترِ گذار هستند و به 0.3 کیلوگرم به ازای هر دلار رسیدهاند.
البته که نباید فراموش کرد، هیچکدام از مأموریتهای جهان برای کاهشِ دمای کره زمین و جلوگیری از تغییرات اقلیمی، به نتیجه نرسیده است و جهان تا #صفر_خالص فاصله زیادی دارد. اما ما باید از این واقعیت استقبال کنیم که سرمایهگذاری، نوآوری و نیروهای بازار آزاد باعث رشد سبز و کاهش انتشار گازهای گلخانهای میشوند.
سیاستمداران (عمدتاً پوپولیست و گاهی فاسد جهانسومی) برای پوشش بیکفایتی و ناکارآمدیهایشان، با استفاده از ناآگاهی عمومی تلاش کردهاند که موضوع کاهش استفاده از سوختهای فسیلی و بهینهسازی مصرف سوخت و بهرهگیری از انرژیهای پاکتر را ابزار جهانِ توسعهیافته برای جلوگیری از رشد اقتصادی کشورهایشان جا بزنند! و این مباحث را تحت عناوین جذابی چون #جنبش_عدالت_اقلیمی مطرح میکنند.
آنها در مجامع بینالمللی مباحث جدی دارند و خواهان پذیرش انتشار بیشتر گازهای گلخانهای توسط کشورهای در حال توسعه هستند و اعلام میکنندکه جهان صنعتی، قبلاً استفاده خود را از سوختهای فسیلی کرده است و از مزایای آن بهره برده و حالا که مراحل رشد را سپری کردهاند، این حق کشورهای دیگر است که تا جایی که میتوانند سوختهای فسیلی بسوزانند و چرخهای صنعتشان را بچرخانند و از رشد اقتصادی آن بهره بردارند!
اما واقعیتِ پیشرفتِ فناوریها و البته اقتصادِ انرژی در جهان امروز، شواهد دیگری دارد. جهان سرمایهداری امروز در کنار همه مشکلات و کمبودهایش، از پویایی همیشگیاش استفاده کرده است و با نوآوری و خلق تکنولوژیهای متعدد، همواره بهدنبال بهینهسازی مصرف انرژی و جایگزینی سوختهای پاک و تجدیدپذیر با روشهای قدیمی است.
خوشبختانه امروز رشد اقتصادی، مساوی آلایندگی بیشتر نیست!
طبق معمول یادداشتهایم، تلنگری درباره وضعیت ایران و کسبوکارهای ایرانی:
صنعت خودروسازی مثالی است روشنگر از وضعیت یکی از صنایع ایرانی که البته بر طیف وسیعی از ذینفعان اثر میگذارد و از آنها نیز اثر میپذیرد؛ (مشتریان، سهامداران خصولتی، دولت، سیاستگذاران کلان مانند نمایندگان مجلس، واردکنندگان و قطعهسازان، کارکنان صنعت خودرو، و در نهایت مردمی که مجبور به پرداخت هزینههای وحشتناک آلودگی هوا و ناامنی خودروها و استهلاک شدید آنها هستند). امروزه میانگین مصرف سوخت خودرهای معمولیِ جهان به حدود 4-5 لیتر و حتی کمتر در صد کیلومتر رسیده است. در حالیکه این عدد در ایران حداقل بالای 7-8 لیتر است!
در خبرها هم آمده بود که گویا عراق و حتی حکومت طالبان در افغانستان، بنزین تولید ایران را پس فرستادهاند و دیگر آن را از ما نمیخرند! چرا؟ چون کیفیت بنزین پایین، به موتور خودروهای آنها آسیب میزند و آنها هم استانداردهای خود را ارتقا دادهاند. بله. رشد تکنولوژی و تعامل با دنیا، حتی طالبانِ بیابانگرد را به استفاده بهینهتر از انرژی و سوخت بهتر ترغیب میکند.
با توجه به مطالب بالا، پرسشهای زیر برای مکث و تأملِ بیشترِ خودم و مخاطبان علاقهمند، مطرح میکنم:
در حالی که اقتصاد ایران تعامل سیستماتیک با اقتصاد و شرکتهای بزرگ جهان ندارد، چقدر امکان فهم و بهکارگیری تحولات تکنولوژیک دنیا در صنایع ایران وجود دارد؟
آیا توسعه پایدار صنعتی، بدون اقتصاد آزاد، رقابتی و تعاملات بینالمللی ممکن است؟
آیا اصولاً رانت و تلاش برای حفظ منافعِ پیدا و پنهانِ عدهای خاص، اجازه ارتباط سازنده با جهان و رشد اقتصادی پاک را به کسبوکارهای ایرانی میدهد؟
هزینه تحریم و انزوای اقتصادی و محرومیت از فناوریهای روز دنیا، تا کی بر گُرده مردم ایران باید سنگینی کند؟