سرزمین عجایب
سرزمین عجایب
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

نقد مترجم بهرام توکلی


بهرام توکلی پیش‌تر به واسطه نگارش فیلمنامه سریال «نهنگ آبی» با شبکه نمایش خانگی همکاری کرده بود؛ سریالی که اگر درست و دقیق و البته بدون حاشیه پیش می‌رفت، می‌توانست به اثری موفق تبدیل شود. این‌بار توکلی خودش دست به کار شده و اولین سریالش را کارگردانی کرده؛ سریالی که در نقطه شروع تکلیف مخاطبان را با خودش مشخص کرد و نشان داد با اثری به نسبت پیچیده مواجهیم و برای دنبال کردن آن باید به ساختار ذهن کارگردان نزدیک شویم.

فیلمنامه: در خلاصه سه خطی «مترجم» خوانده بودیم درباره یک مترجم جوان است که به سبب پی بردن به یک راز، زندگی‌ خودش و خانواده‌اش تحت تاثیر قرار می‌گیرد و آرامش یک شهر را تهدید می‌کند. در قسمت اول، داستان دقیقا از همان نقطه‌ای شروع می‌شود که گویا در پایان این خلاصه سه خطی با آن مواجه بودیم. غزاله به عنوان شخصیت اصلی سریال، در پایان مسیر ایستاده است و دارد همه چیز را از ابتدا تعریف می‌کند. ماجرا از شبی طولانی شروع می‌شود که به گفته غزاله به دنبال یک پیام از فردی ناشناس درباره قاتل برادرش، وارد مسیری می‌شود که تهش همه چیز تغییر می‌کند. فیلمنامه طوری طراحی شده که به صورت فشرده و در کمترین زمان ممکن هم شخصیت‌ها معرفی می‌شوند و هم می‌فهمیم ماجرا از چه قرار است.

کارگردانی: بهرام توکلی را بیشتر به واسطه ساخت فیلم‌هایی مثل «اینجا بدون من»، «بیگانه»، «آسمان زرد کم‌عمق»، «تنگه ابوقریب»، «غلام‌رضا تختی» و … می‌شناسیم. او ثابت کرده که به تجربه ساخت آثار متفاوت علاقه‌مند است. «مترجم» درحال حاضر شباهتی به هیچ‌کدام از آثارش ندارد و شاید بتوانیم قسمت ابتدایی سریال مترجم را به لحاظ شیوه معرفی شخصیت‌ها و ریتم تندی که داشت تا حدی نزدیکتر به «من دیه‌گو مارادونا هستم» بدانیم. توکلی با علم به اینکه قسمت اول سریال اهمیت ویژه‌ای دارد، آن را با ریتمی تند پیش برد و بدون فوت وقت شخصیت‌هایش را معرفی کرد و با حرکت دایره‌وار غزاله در مسیر داستان، شمایی کلی از وضعیت و موقعیت سریال پیش روی مخاطبان گذاشت.

روایت: آنچه باعث می‌شود برای تماشای سریال در قسمت‌های بعدی ترغیب شویم، پیچیدگی موقعیت‌های سریال است. درست است که به خاطر ریتم تند و اطلاعاتی که پشت‌سرهم پیش رویمان قرار می‌گیرد در ابتدا تا حدی گیج می‌شویم و احساس گنگی می‌کنیم اما از یک جایی به بعد کاملا منطق سریال را می‌پذیریم و با نشانه‌ها و بذرهایی که در داستان چیده می‌شود به درکی جدید می‌رسیم. در نقطه پایان قسمت اول دیگر می‌فهمیم علت ماجراها چه بوده است. حالا آنچه بیشتر از همه در مرکز توجه قرار می‌گیرد موقعیت پیچیده‌ای است که غزاله در ارتباط با مهندس در آن قرار می‌گیرد. داستان در جایی تمام می‌شود که برای کشف بیشتر ترجیح می‌دهیم قسمت‌های بعدی را دنبال کنیم.

شخصیت‌ها: شخصیت اصلی دختری به اسم غزاله است که به خاطر دریافت یک پیام درباره چگونگی مرگ برادرش وارد یک ماجرای پیچیده می‌شود. غزاله دختری پرشور است که مدام او را درحال برنامه‌ریزی و نقشه کشیدن برای کشف این راز می‌بینیم که البته در این قسمت مدام رودست می‌خورد و نقشه‌هایش علیه خودش استفاده می‌شود. او برادرش را یک سال پیش از دست داده و مادرش با اینکه غمگین مرگ برادر است اما بیشتر دلش می‌خواهد همه چیز را تحت تسلط خودش داشته باشد. خواهرش روانشناس است و در ظاهر منطقی و موجه به نظر می‌رسد اما توانایی ابراز احساسات ندارد و به نظر می‌رسد با همسرش به مشکلی برخورده است. علاوه بر اینها شخصیت عروس بیوه خانواده و مهندسی که راز قتل برادر به او گره خورده هم تا حدی معرفی می‌شوند.

بهرام توکلی
سرزمین عجایب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید