حتما مثل من وقتی بچه بوده اید آرزوهای فوتبالی زیادی داشتید، آرزوی بازی کردن در تیم محبوبتان حتما هر لحظه همراهتان بوده است.شاید در خلوتتان تنهایی و در گوشه ای از خانه توپ را به در و دیوار کوبیده باشید و با صدای گزارشگران تلویزیون توپ را وارد دروازه کرده باشید و خوشحالی بعد از گلتان را با هواداران تقسیم کرده باشید.
شاید هم کمی که تکنولوژی در اختیارتان قرار گرفت، در پلی استیشن یا کامپیوتر خودتان را ساخته باشید و به عنوان بازیکن در تیم محبوبتان بازی کرده باشید، که این آخری حتما برایتان لذتی دو صد چندان داشته است.
این نوشته برای ارسلان مطهری است که حتما حس او را هم نسلهای من به خوبی درک میکنند.بعد از آن همه دور بودن از معشوق و اینکه همیشه اسمت به عنوان خرید اول تیم باشد اما هربار به آن نرسی تا اینکه آنچه باید بشود از راه می رسد و تو به مراد دل میرسی.
و چه شروع ناباورانه ای که حتی خودت هم نمیتوانی تصورش را داشته باشی.با آن روزهای کودکیم حالا میدانم ارسلان مطهری روی ابرهاست.نه فقط برای اینکه محبوب شده باشد،برای اینکه چنان عشقش را در آغوش گرفته که حتما در رویاهایش تصورش را داشته است و به هر شکلی که خودم را جای او میگذارم چیزی بیشتر از این پیدا نمیکنم.
ارسلان مطهری روی بازوهایش شعری از محمود درویش را تتو کرده است:
تنسی کانک لم تکن
فراموش می شوی گویی که هرگز نبوده ای
شاید در آن لحظاتی که اسمش برای آمدن به استقلال ورد زبان بوده است و نیامده و صدایش نکرده اند این تتو را زده باشد.حالا مطمئنا هیچوقت فراموش نمیشود،مثل همه ی کسانی که در دربی خاطره آفریده اند.
خوش به سعادت ارسلان مطهری که حالا بر بال آرزوهایش نشسته و از زندگیش لذت میبرد.کاش همه ی ما اینچنین به آرزوهایمان برسیم.