همه چیز از یک کافه در میدان فاطمی شروع شد. روز قبل مسیج داد «فردا وقت داری کمی حرف بزنیم؟» سردرگمی از دو دو زدن چشمهایش مشخص بود، سردرگمی بین تغییر پوزیشن کاری و ماندن در جایگاهی که رزومه پروپیمانی در آن دارد.
پایان سال زمان فکر کردن به همه چیز است آنچه اول سال انتخاب کردی که تا پایان سال باشی و نشدی و آنچه دوست داری سال پیشرو به دست بیاوری. اما مشکل اصلی یک نمیدانم هزار منیست! نمیدانم چه جایگاهی همانی است که هم دوست داشته باشم هم مناسب شخصیت شغلی و فردی من باشد.
سالهایی که مشغول کار بودم چند باری تغییر زمینه حرفهای داشتم و روندی را که از سر گذراندم در مطلب پیشرو شرح میدهم. چیزی که اینجا میخوانید ابدا روش علمی آزمونشده نیست و صرفا مسیری تجربی است. با این حال اگر نمیدانید در «فیلد» یا «پوزیشنی» که انتخاب کردید چقدر موفق و خوشحال خواهید بود این مطلب میتواند به شما کمک کند و امیدوارم پاسخ چند سوال را پیدا کنید: در حال حاضر چه موقعیتهای شغلی وجود دارد؟ هر موقعیت چه مهارتهایی نیاز دارد؟ و کدام موقعیت برای من مناسب است؟
تعریف شغل
تعریف ما از «شغل» چیست؟ شاید این مهمترین سوال برای شروع باشد.
یک- فعالیت اقتصادی که صبح تا عصر مشغول انجام آن هستیم و عصرها با اتمام زمان کاری به پایان میرسد و باقی شبانهروز و حتی روزهای تعطیل هم به صورت بستهکامل در اختیار خودت باشد!
دو- کار مشغلهای است که درآمد خوبی نصیبت کند و مولفههایی چون زمان، مکان و حجم وظایفی که باید انجام دهی زیر سایه این درآمد اهمیت خود را از دست خواهند داد. در این تعریف من (نوعی)، پشت میزی مشخص توصیف میشوم و همه هدف در مسیر رسیدن به آن درآمد بالا تعریف میشود.
درآمد، امنیت شغلی، ساعت کار و شخصیت اجتماعی ناشی از آن موقعیت شغلی، همه از جمله مولفههای حائز اهمیت است که هر کس بنا به شرایط خود به آنها توجه میکند و به هرکدام اولویت متفاوتی خواهد داد. اما نکته اصلی این خواهد بود که حقیقتا در مسیر شغلیی، دنبال چه هستید یا در تعریف شغل به کدام المانها بیشتر توجه میکنید، مهم نیست. نکته اصلی رو راست بودن با خود است. اینجاست که نوبت شماست و باید انتخاب کنید که در اندیشه شما، تعریف شغل چیست؟
چه شغلهایی در جهان وجود دارد؟
اول این راه لازم است درک کلی از فضای بزرگتر به دست آوریم. برای این منظور باید به زمینه حرفهای که در آن فعال هستید توجه کنید و ببینید در زمینه حرفهای شما در جهان چه موقعیتهای شغلی وجود دارد.
مثلا همه ما عناوینی مانند توسعههنده (Developer) یا زمینههای کاری مرتبط با محتوا (Content) را شنیدهایم اما هرکدام از این زمینهها زیرشاخههای متعددی دارند که مهارتهای مستقل و متفاوتی از یکدیگر را میطلبند. به عنوان مثال کارهایی که یک دانشمند داده (data scientist) انجام میدهد کاملا با وظایف یک تحلیلگر داده (data analyst) متفاوت است. اما هر دو این موقعیتها با نگاه غیرحرفهای یکسان است.
در نگاه اول شاید این حجم نامها و وظایف (Task) کمی گیجکننده و هراسآور باشد اما بد نیست بدانید که در گام نخست نیازی به کالبدشکافی و بررسی عمیق تکتکشان ندارید. در این مرحله کافی است در جریان زمینههای کاری قرار گرفته و اطلاعات کلی داشته باشید. این روند در ادامه مسیر تکامل پیدا خواهد کرد. برای حرفهای شدن، باید مراحل دگردیسی را آرام و با حوصله پشت سر گذاشت.
تجربه شخصی من در این مرحله به این صورت بود که با اطلاعات به دستآورده به صورت جدول درختی (Parse tree) برخورد کردم. ابتدا به عنوان اصلی، یعنی سرشاخهها توجه کردم. مثلا به این موضوع توجه کردم که توسعهدهنده کیست و چه کاری انجام میدهد؟ در گام بدی به سوال ایجاد شده با بله و خیر پاسخ دهید: آیا به کار فنی (technical) علاقه دارم؟ یا اینکه سر وکله زدن با دادهها، مناسب شخصیت من هست؟
برای رسیدن به پاسخ تکتک این سوالات حتما از گوگل کمک بگیرید! همه زمینهها و تخصصها را فهرست کرده و درباره هرکدام مطالعه کنید. با این کار شاخههای غیرمرتبط با شما کمکم ناپدید شده و در نهایت فقط چند شاخه اصلی باقی میماند.
تهرون تهرون که میگن اینجاست؟
با رسیدن به شاخههای اصلی درخت، یکی از خانهای اصلی را پشت سر گذاشتیم. حالا باید اطلاعاتمان درباره موقعیتها و زمینههای به جا مانده را تکمیل کنیم. در این مسیر بررسی کنید آینده این موقعیت شغلی کجاست؟ آیا این المانها و ویژگیها، توقع شما را برآورده کرده و با تعریفتان از شغل مطابقت دارد؟
یک مثال دیگر؛ فرد علاقهمند به روزنامهنگاری را در نظر بگیرید که سودای ثروتمند شدن در کوتاه مدت را نیز در سر دارد. این فرد باید در نظر داشته باشد که روزنامهنگاری حداقل در ایران، شغل پردرآمدی نیست. اینجاست که باید همه جوانب امر را در نظر بگیرید. اگر در این برهه زمانی، درآمد، دغدغه اصلی شما نیست، ممکن است چند سال دیگر به موضوع اصلی مورد توجهتان تبدیل شود. پس از همین حالا توقعهای خود را در نظر بگیرید. همچنین فراموش نکنید که مسیر پیشرفت شغلی را از همین حالا در نظر داشته باشید. موقعیت شغلی مورد نظر شما امکان پیشرفت را در اختیارتان قرار میدهد؟ این مسیر را چگونه باید طی کرد و مسائلی از این دست.
مقهور چهره هالیوودیاش شدم
چهره بیرونی شغلها با آنچه در واقع هستند کاملا تفاوت دارد. تصویر یک مدیرعامل معمولا یادآور فردی قدرتمند و کاریزماتیک است که مدام به دیگران دستور میدهد. کار چندانی انجام نمیدهد اما درآمد بالایی دارد. اما در واقعیت مدیر عاملها هم روزانه وظایفی دارند که به عنوان «کار گِل» میشناسیم. مطالعه و بررسی گزارشها بخشی از این وظایف روزانه است. همچنین یک مدیرعامل مسئول تمام تصمیمهایی است که در مجموعه تحت مدیریتش گرفته میشود. کنار همه اینها باید روزانه کلی نامه اداری را امضا کند که در روند کار و رسیدن به هدف مجموعه، کوچکترین تاثیری نخواهند داشت. مدیرعاملها باید مراقب باشند که تصمیماتشان با یکدیگر در تضاد نباشد مثلا با درخواست مرخصی دو نیرو از یک بخش به صورت همزمان موافقت نکند!
پس با انتخاب یک موقعیت شغلی حتما شرح وظایف (job description) آن را به دقت مطالعه کنید. ریزهکاریهای هر موقعیت بیشتر از چیزی است که به نظر میرسد. همچنین مشاوره گرفتن از افرادی که در موقعیت مورد نظر شما مشغول فعالیت هستند نیز به شدت توصیه میشود. اینطوری شما میتوانید با وظایف روزانه و هفتگی شغل مورد نظرتان آشنا شوید.
در آخر هم یادتان باشد که نوش و نیش با هم است و هر شغلی تشکیل شده از «کار گِل» و «کار دل» است! فعلا فهرستی از مهارتهای سخت (Hard Skills) و مهارتهای نرم (Soft Skills) شغل مورد نظر خود تهیه کنید. در ادامه به این فهرست میپردازیم.
خودت را خوب بشناس!
شناخت از خود، آن هم وقتی صحبت شغل و حرفهای خاص در میان باشد در دو بعد شخصیت (character) و مهارت (Skills) معنا پیدا میکند. این دو بعد در رزومههای کاری به عنوان مهارتهای سخت و نرم یا همان(Hard Skills - Soft Skills) در نظر گرفته میشود. اما نباید این موارد را به نکات طرح شده در رزومه محدود کرد.
برای درک و شناسایی دقیق خود فهرستی از این توناییها و مهارتهای سخت و نرم تهیه کنید. در مقابل فهرستی از آنچه «نیستید» بنویسید. این فهرست میتواند شامل مواردی باشد که نیستید و نمیخواهید در آینده هم آنطور باشید. مثلا شما سختکوش هستید و به این ویژگی خود واقفید اما وقتی پای کارهایی با جزئیات زیاد در بین باشد، دردسرهای شما هم زیاد میشود.
اینجا وقت مراجعه به فهرست کارهای روزمره شغل مورد نظرتان است. ویژگیهای شخصی و لیست وظایف روزانه باید با یکدیگر سنخیت داشته باشند. با مقایسه تواناییها و موارد مورد نظر شغل انتخابی خود تناسب را بسنجید و در نهایت انتخاب کنید.
البته مهمتر از همه نترسید و آرزو کنید.